پیکاری سترگ در درون جامعۀ روانکاوی آمریکا: «منفورترین چیزی که تاکنون دیدهام»[1]

یک استاد دانشگاه متهم به یهودستیزی شد. این مناقشه به بحثی بزرگتر و آشفته‌تر دربارة خود روانشناسی بدل شده است

نویسنده: جِی. اولیور کانروی[2]

ترجمۀ: مجتبی ارحام‌صدر و لیلا بهنیا

ویراستار: فرید درفشی

لارا شیهی (Lara Sheehi)، درمانگرِ روانکاو و استاد روانشناسی در لبنان، به‌گفتة دوستان و نزدیکانش، یک متخصصِ سلامتِ روان با شخصیتی کاریزماتیک، دلسوز و شدیداً اخلاقی است، یا اینکه طبق ایمیلی که چندی پیش به بیش از هزار همکارش ارسال شد، «سمی، تهاجمی و خودشیفته‌وار هذیانی» است.

شیهی هرگز تعهداتِ سیاسی‌اش را پنهان نکرده است. از جملة افراد تأثیرگذار بر او، چه‌گوارا و فرانتس فانونِ روان‌پزشک و استعمارستیز است؛ گاهی هم چپیه‌ای سیاه و سفید دور سرش می‌اندازد که نوعی روسریِ شطرنجی مربوط به جنبشِ مقاومتِ فلسطینیان است. با این حال، احتمالاً نه شیهی و نه حتی بی‌رحم‌ترین منتقدان وی هیچ‌گاه نمی‌توانستند زنجیرة حوادثی را پیش‌بینی کنند که در ماه اکتبر، پس از کلاس روانشناسی‌اش در دانشگاه جورج‌ واشنگتن (GW) در واشنگتن دی‌سی به‌وقوع پیوست.

این کلاس معمولاً به‌صورت حضوری برگزار می‌شد، اما آن روز بادی نسبتاً شدید و غیر عادی در نزدیکی خانة لارا شیهی می‌وزید و به همین دلیل تصمیم گرفت کلاس را به‌صورت مجازی برگزار کند. لارا نمی‌دانست که عده‌ای از دانشجویان یهودی از بابت برنامة فوق برنامه‌ای که تشکیل داده و در آن، یک استاد حقوق فلسطینی‌تبار‌ به‌تندی از اسرائیل انتقاد کرده بود ناراحت و منتظر بودند تا دغدغه‌های خودشان را نزد وی مطرح کنند. دانشجویان در طی گفتگویی پُرحرارت و اشک‌ریزان آن استاد حقوق، و به‌طور ضمنی، شیهی را به یهودستیزی متهم کردند؛ اما شیهی این اتهام را رد کرد و اظهار داشت این دانشجویان بودند که به نوعی نژادپرستیِ ناآگاهانه مبتلا بودند.

در آن سمینار که یک ساعت و نیم به طول انجامید، ماجرایی آغاز شد که دنیای منزویِ روانکاوی را در قالب جناح‌بندی‌های تلخی چندپاره کرد؛ و به دادخواست‌های قانونی و دادخواست‌های مقابل آنها، تحقیقات، شکایات اخلاقی، لغو دعوت‌نامه‌ها، استعفاها، تهدیدها به مرگ و اتهامات و افتراها منجر شد و همچنین موجب شد رئیس انجمنِ برجستة روانکاویِ آمریکا، به دلیل آنچه خودش آن را «فداکاری انسانی» می‌نامید، در ماه آوریل از سمت خود کناره‌گیری کند.

به نظر می‌رسد روانکاوی- همان مکتبِ قدرتمندِ روانشناسی بالینی که زیگموند فروید پایه‌گذاری‌اش کرد و هدفش تحقیق در باب تمایلات و کشمکش‌های ناخودآگاه ما است- در هر مرحله [از توسعه‌اش] متخصصانش را ناامید کرده است. دو اردوگاه اصلی آن یکدیگر را به تعصب، سرکوب آزادی بیان، چشم‌پوشی از خشونت و خیانت به اصول عقیدتی حرفه‌شان متهم می‌کنند. هر یک از طرفین خود را وجدانِ اخلاقیِ روانکاوی می‌بیند: یک سوپرایگو که با یک نهاد (id) زشت و کریه در نبرد است.

          «مرزبندی‌های اصلی [بین دو جناح]‌ مشخص شده‌اند»، شیهی این جمله را وقتی که در خانه بود بیان کرد. به دلیل تهدیدهایی که به‌‌گفتة خودش از آغاز این مناقشه در معرض‌شان قرار گرفته بود، مجبور شد محل زندگی‌اش را مخفی نگه دارد. «تصور نمی‌کنم مردم از عاقبت این ماجرا آگاه باشند.»

ماجرای شیهی از بحثی در مورد اسرائیل و فلسطین به منازعة بزرگتری پیرامون خود روانشناسی بدل شده است. آیا روانکاوان گفتگوکنندگان بی‌طرفی هستند که در هر زمان صرفاً ذهنی را درمان می‌کنند، یا کنشگرانی که آسیب‌های جامعه را تشخیص می‌دهند و با بی‌عدالتی مبارزه می‌کنند؟ آیا کسی می‌تواند متخصص بالینی موشکاف و دلسوزی باشد و در عین حال، در توئیتر احکام سیاسی پُرسر و صدایی صادر کند؟

این آشوب در قالب نامه‌های سرگشاده و کشمکش‌های مربوط به دسترسی به فهرست پست‌‌های الکترونیک (Listserv) و ایمیل‌های پنهانی انتشار یافته است. زمزمه‌هایی از تصفیه‌ها، انشقاق‌ها، ستیزها و کودتاها شنیده می‌شود. تحلیلگران و درمانگران از کشورهای متعددی واژگانِ فروید، یونگ و لاکان را بسیج کرده و علیه یکدیگر به کار گرفته‌اند.

برخی از خودی‌های دلواپس احساس می‌کنند که روانکاوی در حال تجزیه کردن خود است- اما نه به‌شیوه‌ای مطلوب. یکی از متخصصان به من گفت، «در این میان هیچ‌ چیزی وجود ندارد که به درمان و شفابخشی یا سازگاری با ایده‌آل‌های ما مربوط شود»؛ نوعی «پسرفت جمعی» این حرفه را در بر گرفته و متخصصان محترم سلامت روان «مانند کودکان رفتار می‌کنند.»

————————————————————————————

در ایالات متحده، روانکاوی را یهودیانی که از اروپای دوران نازی به آمریکا پناهنده شده بودند رواج دادند و امروزه نیز متخصصانِ آن غالباً افرادی مسن، سفیدپوست و یهودی هستند- جمعیتی که به‌جز در زمینة اسرائیل، در بیشتر موارد لیبرال و آزادمنش هستند. اگر این نوعی کهن‌الگو [برای روانکاوان آمریکایی] باشد، آنگاه شیهی این قالب را می‌شکند: او زنی عرب با 38 سال سن و دگرباش است؛ مطابق بیوگرافی حرفه‌ای‌اش «او روی موضوعات مربوط به سلطة نژادی سفیدپوستان، مبارزات علیه استعمار و پیکربندی‌های قدرت در طبقه و جنسیت کار می‌کند» و «مطابق الگوی نظریِ فمنیستی و آزادی‌خواهیِ همه‌شمول» عمل می‌کند.

او در مصاحبه‌ای در سال گذشته با صراحت بیشتری به این موضوع اشاره کرد: «به این مبارزة لعنتی بپیوندید.»

شیهی به من گفت که جلسات درمان را صَرفِ «حرف زدن مداوم پیرامون سرمایه‌داری» نمی‌کند. «آنچه در این زمینه موضوعیت دارد همواره در پس‌زمینه هست. همین است که موجب رنج و عذاب می‌شود.»

شیهی که دوران کودکی و نوجوانی‌اش در لبنان با عملیات نظامیِ مخربِ اسرائیل همراه بود، خودش را آسیب‌دیده و در عین حال فردی توصیف می‌کرد که از اینکه آسیب‌های روحی‌اش (trauma) ممکن است دست‌مایة «خیال‌پردازی‌های نژادپرستانه»‌ای شود که او را قربانی می‌پندارند در رنج است. سال گذشته، او و همسرش، استفان شیهی (Stephen Sheehi)، استاد مطالعات عربی و خاورمیانه در کالج ویلیام ‌اند مری (William & Mary)، کتابی را با عنوان «روانکاوی تحت اشغال: تمرین مقاومت در فلسطین» منتشر کردند که تحقیقی است دربارة روانشناسی بالینی در وضعیت اشغال از سوی اسرائیل.

روانکاوی از نظر تاریخی تأثیری ژرف در حوزه‌های روانشناسی و روانپزشکی گذاشت، ولی نفوذش در اواخر قرن بیستم کاهش یافت، زیرا درمان‌‌های در دسترس‌‌تری مانند رفتاردرمانیِ شناختی محبوبیت یافتند. با این حال، در طی چند سال اخیر، روانکاوی بار دیگر در معرض توجه قرار گرفته است: نیویورک تایمز به‌تازگی چنین نظری را مطرح کرده که تحلیل [یا روانکاوی] از «لحظه» بهره می‌برد و یک مجلة چپ‌گرا در زمینة ایده‌های تحلیلی، با نام پاراپراکسیس (Parapraxis)، در سال گذشته راه‌اندازی شد.

از میان افراد بسیاری که با آنها مصاحبه کرده‌ام، یکی از متخصصان- که به دلیل اتفاقات تلخی که مناقشة شیهی رقم زد خواست تا نامش فاش نشود- به من گفت، «بی‌تردید موج جدیدی در روانکاوی به وجود آمده که با سیاست‌های رادیکال‌تری، از جمله در مورد اسرائیل، همراه شده است. این تغییر برای مدتی حس می‌شد و اکنون احساس می‌کنیم تغییر مذکور سریع‌تر از آن رخ می‌دهد که بعضی از افراد بتوانند با آن کنار بیایند.»

می‌توان گفت که این تغییرات بزرگ شاید بازتابندة انقلاب‌های مشابهی در رسانه‌ها و سازمان‌های غیر انتفاعی مترقی در سال‌های اخیر باشد: پیوستن گاه سریع متخصصان جوان‌تری به نهادها که مشتاق تنوع بخشیدن به کسب‌ و کارهای عمدتاً متشکل از سفیدپوستان هستند و آنچه را که به‌زعم‌شان تصورات هولناکی پیرامون عینیت می‌آید زیر سؤال می‌برند.

آن‌طور که روانکاو دیگری می‌گفت، الگوی جدیدی از روانکاوی پدید آمده که تمرکز کمتری بر غربالگری ناخودآگاه فردی دارد و «بیشتر بر این انگاره متمرکز شده که ما به‌خاطر جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم دائماً در معرض اشکال مختلفی از نژادپرستی نظام‌مند هستیم و اینکه هدف تحلیل آشکار کردن تعصبات و تاحدی نوعی آموزش مجدد است.» در سال 2020، انجمن روانکاوی آمریکا (APsA) کمیسیون هُلمز را با هدف تحقیق در مورد نژادپرستی در حوزة خودش تأسیس کرد.

در سال 2014، دپارتمانِ روانشناسی بالینیِ دانشگاه جورج واشنگتن شیهی را به‌عنوان مربی دوره‌های الزامی مخصوصِ روانشناسانِ کارآموز استخدام کرد، تا به آنها آموزش دهد که حساسیت بیشتری نسبت به هویت‌های نژادی، جنسی و سایر هویت‌ها داشته باشند. شیهی همچنین به‌عنوان یکی از اعضای سخن‌گوی بخش تحلیلیِ انجمنِ روانکاوی آمریکا، بخش 39 (که متمایزست از انجمن روانکاوی آمریکا) شناخته شد. او چند سال پیش به‌دنبال درگیری با اعضایی که از نظر خودش متعصب بودند از بخش دسترسی به فهرست ایمیل‌ها استعفا داد، اما آنقدر محبوبیت داشت که در سال 2021 به‌عنوان رئیس بخش 39 برای سال 2023 انتخاب شود.

شیهی به من گفت که «من در تمام عمرم در دانشگاه فعالیت داشته‌ام. این‌گونه بود که توانستم به‌عنوان رئیس یک بخش بسیار بزرگ انتخاب شوم. من چنین شخصیتی ندارم که وارد اتاقی شوم و با مشت به صورت کسی بزنم، اما آنها مرا این‌گونه نشان می‌دهند.»

در ماه سپتامبر، لارا شیهی به نادرا شلهوب-کِوورکیان (Nadera Shalhoub-Kevorkian)، استاد فلسطینی‌تبار رشتة حقوق در دانشگاه عبریِ اورشلیم، کمک کرد تا در دانشگاه جورج واشنگتن نشستی را به صرف ناهار و گفتگو دربارة موضوع «مهارت‌های سلامت روان در سطح جهانی، اشغال نظامی درمانی و تبادل مرگبار آن» برگزار کند. شلهوب-کوورکیان در سخنرانی‌اش گفت که اسرائیل از برنامه‌های سلامت روان در سطح جهانی به‌عنوان «ترفندی» برای حمایت از اشغال نظامی خود استفاده می‌کند و از روانشناسان خواست تا مراقب باشند مبادا در پروژه‌های دولتی مشارکت کنند.

این سخنرانی روز جمعه برگزار شد. آنطور که شلهوب کوورکیان به‌ خاطر می‌آورد، حدود 30 تا 40 نفر در آن شرکت کردند و دیگران نیز آن را به‌صورت پخش زنده تماشا کردند. شیهی بسیار تعجب کرد که از این سخنرانی تحت عنوان «سخنرانی ‌مناقشه‌برانگیز» یاد شد. به من گفت که دانشجویان «حسابی مشغول بودند و همه چیز بسیار مطلوب بود. پرسش‌ها هم بسیار خوب بودند.» او به این نکته اشاره کرد که در دانشگاه عبری دربارة موضوعات مشابهی سخنرانی کرده، اغلب هم برای دانشجویانی که در زمرة سربازان اسرائیلی هستند، و به‌ندرت با واکنشی این‌چنینی مواجه شده است. «فکر می‌کنم دانشگاه‌های آمریکا بیش از حد دارند روان‌رنجور می‌شوند.»

با این حال، طبق شکایتی حقوقی که چندی بعد از سوی گروه طرفدار اسرائیلِ StandWithUs اقامه شد، برخی از دانشجویان یهودی رنجیده‌خاطر شدند و تصمیم گرفتند این موضوع را در دوشنبة بعد از آن روز در کلاس شیهی مطرح کنند. بر اساس شکایت مطروحه، آنها چنین اظهار داشتند که سخنرانی شلهوب کورکیان «ناسزا‌گویی دو ساعته‌ای» علیه اسرائیل بود که «به ‌نظر می‌رسید بهانه‌‌ای باشد برای حمله به یهودیان» و موجب شد دانشجویان احساس «در معرض خطر بودن و ناامنی» کنند. به‌گفتة یکی از دانشجویان، آن سخنرانی «به نظر نمی‌رسید ربط چندانی به موضوع چگونگی تبدیل شدن به متخصصی قوی‌تر داشته باشد.» (در آن شکایت همچنین ادعا شده بود که شیهی در اوایل ترم به یکی از دانشجویانِ یهودیِ اهل اسرائیل گفته بود: «تقصیر تو نیست که در اسرائیل به دنیا آمدی» که به‌طور ضمنی ملیت آن دانشجو را شرم‌آور نشان می‌داد؛ اما شیهی به من گفت: «من هرگز چنین حرفی نمی‌زنم» و آن شکایت را «مسخره» دانست.)

کلاس متشنج بود. با توجه به شکایت حقوقی مذکور و نیز روایت شیهی از ماجرا، او با این استدلال پاسخ داد که ضد صهیونیسم با یهودستیزی مترادف نیست و بحث مطرح‌شده را فرصتی دانست برای بازنگری در مفروضات و آموختن از یکدیگر. دانشجویان نیز استدلال می‌کردند که شیهی تهدیدهایی را که متوجه اسرائیلی‌های یهودی بود کوچک جلوه می‌داد و حق یهودیان را نسبت به تعیین هویت خود، یعنی همان حقی که برای سایر گروه‌ها مفروض گرفته می‌شود، انکار می‌کرد.

شیهی در مجلة چپگرای CounterPunch نوشت: «من تمام تلاشم را می‌کنم تا هیچ‌گاه مانع طرح موضوعات آشفته‌کننده یا ناراحت‌کننده‌ نشوم.» به‌گفتة او، دانشجویان «قاطعانه از شرکت در بحث و گفتگوی واقعی خودداری می‌کردند»؛ دانشجویان نیز به‌طور ضمنی شلهوب-کورکیان را «تروریستی» می‌خواندند که «از خشونت علیه یهودیان دفاع می‌کرد» و چنین استدلال می‌کردند که نشست آن روز مانند آن بود که دانشگاه جورج واشنگتن «سخنرانی‌ای در خصوص نحوة ارتکاب جرم توسط سیاه‌پوستان» برگزار کند.

شیهی به یاد می‌آورد که یکی از دانشجویان گفته بود شلهوب کورکیان «کاملاً آمادگی آن را دارد که روی قبر خواهرزادة هفت‌ساله‌ام برقصد.»

شیهی نمی‌پذیرد که او هیچ‌گاه منکر آن شده باشد که یهودستیزی پدیده‌ای واقعی است و می‌گوید اگر صدایش را که به‌باور او، یکی از دانشجویان مخفیانه ضبط کرده بود، پخش کنند، تبرئه خواهد شد. (او همچنین خاطرنشان کرد که شرکت در رویداد ناهار آن روز کاملاً اختیاری بود و به همین دلیل در ساختمان دیگری برگزار شد تا دانشجویان اجباری به حضور در آن رویداد نداشته باشند.)

اوضاع بدتر شد: دانشجویان به دپارتمانِ روانشناسی شکایت کردند؛ گروه StandWithUs شکایتی به وزارت آموزش و پرورشِ ایالات متحده تسلیم کرد و مدعی شد دانشجویان یهودی در دانشگاه جورج واشنگتن مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند؛ دانشگاه تحقیقات اداری را آغاز کرد و مؤسسه‌ای حقوقی را به منظور انجام تحقیقات در خارج از دانشگاه استخدام کرد؛ و کمیتة آمریکایی-عربیِ ضد تبعیض (ADC) اعلام کرد که نمایندگیِ شیهی را به‌عهده خواهد گرفت و دانشگاه جورج واشنگتن را به ایجاد «محیطی خصمانه» برای عرب‌ها و مسلمانان و «داشتن سابقه‌ای اسف‌بار در زمینة آزادی آکادمیک» متهم کرد.

همزمان با طنین‌انداز شدن اخبار مربوط به وضعیت شیهی در دنیای روانکاوی، تعداد زیادی از همکاران وی، از جمله بسیاری از همکاران یهودی‌اش، به دفاع از او برخاستند. آنها معتقد بودند که موردِ دانشگاه جورج واشنگتن تلاشی بدبینانه است برای سرکوب انتقادات مشروع از صهیونیسم. روانشناسی یهودی به من گفت که گروه StandWithUs در مقام یک سازمان همچون یک «مرافعه‌جوی» ایدئولوژیک است؛ شخص دیگری هم این گروه را نمایندة «جاده‌صاف‌کنِ فاشیست» برای دولتی می‌دانست که هر چه بیشتر به راست افراطی تمایل می‌یابد.

(گروه StandWithUs منکر داشتن این خصوصیات می‌شود. این گروه «یک نهاد آموزشی غیر مسلح است» که «با پخش اطلاعات نادرست و نفرت‌پراکنی» مبارزه می‌کند، این را رُز روتشتاین (Roz Rothstein)، یکی از بنیان‌گذاران و مدیر آن که قبلاً درمانگر خانواده بود، از طریق یک نماینده اعلام کرد. «ما در عین حال که اغلب با گروه‌های همفکرمان در زمینة نوآوری‌های آموزشی همکاری می‌کنیم، کاملاً مستقل از هر نهاد دیگری، چه دولتی چه غیر دولتی، عمل می‌کنیم.»)

دیلان سبا (Dylan Saba)، وکیل سازمان غیرانتفاعی فلسطین که اخیراً شکایتی مبنی بر اینکه دانشگاه جورج واشنگتن علیه فلسطینی‌ها تبعیض قائل می‌شود تنظیم کرد، به من گفت که «این راهبردی نسبتاً یکنواخت است.» (ADC که نهادی مستقل است نمایندگی شیهی را بر عهده دارد.) «حملة اصولی به منتقدان اسرائیل شاید مانند گذشته موثر واقع نشود، به همین دلیل این سازمان‌ها تلاش می‌کنند تا انتقادات را به‌کل خاموش کنند.» او افزود که اتهامات یهودستیزی به‌ویژه ممکن است به موقعیت اساتید حق‌التدریس، مانند شیهی یا دانشجویانی که وارد بازار کار می‌شوند، آسیب برساند.

بازرسان دانشگاه جورج واشنگتن چندی بعد دانشگاه و شیهی را از تخلفات مبرا اعلام کردند. (شکایت مطروحه نزد وزارت آموزش و پرورش همچنان در دست بررسی است.) اما دنیای روانکاوی پیش از این نیز با رسوایی‌هایی درگیر بود. کسانی که با شیهی همدردی می‌کردند وقتی شنیدند که او نامه‌های سرشار از نفرت و تهدید به خشونت دریافت می‌کند، نگران شدند و همکاران‌شان را به عدم حمایت از شیهی متهم کردند.

به‌زودی سیل پیام‌ها سرازیر شد. رولا حجار (Roula Hajjar)، درمانگری که در نیویورک آموزش می‌بیند، بر این باورست که مناقشة‌ مذکور بسیار تحریک‌کننده بود، زیرا حوزة روانکاوی تاحدی که عادی به نظر نمی‌رسد صهیونیستی است. او گفت که وقتی پای بحث دربارة موضوعات دیگری، همچون مبارزه با نژادپرستی علیه سیاهان، به میان می‌آید، «فضا کاملاً باز است.» «اما وقتی از فلسطین سخن می‌گویید، تمایل به بحث کردن تقریباً به صفر می‌رسد.»

اما دیگران در این مورد تردید داشتند، به‌ویژه زمانی که پست‌های قدیمی صفحة شخصی شیهی در توئیتر، با نام مستعار BlackFlagHag، منتشر شد. شیهی در توئیت‌هایش- که به‌گفتة وی اظهاراتی خشم‌آلود در مورد رنج فلسطینی‌ها و لبنانی‌ها بود که از زمینة بحث‌اش خارج شده بود- سربازان اسرائیلی را «عامل نسل‌کشی» نامید و فلسطینیان را به «پرتاب سنگ» تشویق کرد؛ او همچنین تصویری از کوکتل مولوتف در توئیتر بازنشر کرده بود و عباراتی همچون «اسرائیلی‌ها به‌شدت نژادپرست‌اند» و «لعنت به صهیونیسم، به صهیونیست‌ها و به استعمار شهرک‌نشین‌ها» را در توئیت خود نوشته و از مخالفان خواسته بود تا «بروند آموزش ببینند.»

به‌ نظر می‌رسید در صفحه‌‌ای که بعداً حذف شد، شیهی اعلام کرده بود که بعضی از انسان‌ها از رستگاری‌ فاصله دارند: «اگر… حتی برای یک ثانیه هم تصور کنید که حماس نهادی تروریستی است، به معنای واقعی کلمه هیچ امیدی برای شما، روحتان، یا کل هستی‌تان در مقام یک انسان اخلاقی در این دنیا وجود ندارد.»

مردم شروع کردند به جانب‌داری از یکی از طرفین دعوا.

————————————————————————————

اگرچه دو نهاد مهم و حرفه‌ای روانکاوی در آمریکا، یعنی بخش‌های 39 و APsA، به بحث و گفتگو عادت ندارند- پرسش در خصوص نحوة رفتار با کودکانی که به‌عنوان تراجنسیتی شناخته می‌شوند [بین آنها] تفرقه‌ ایجاد کرد- مورد شیهی برخی از آخرین رشته‌های ظریف همکاری را که میان آنها وجود داشت از هم گسیخت. وقتی مکاتبات ایمیلی حاصل [از این نزاع] منتشر شدند، حجم عظیمی از کاغذ را شکل دادند؛ این پیام‌ها که همگی امضاهای افراد حرفه‌ای را یدک می‌کشیدند نشان دادند که پیوندی که نه از روی رضایت [بین دو نهاد] وجود داشت در حال فروپاشی و تبدیل شدن به یأس و خشم است.

مایکل سینگر (Michael Singer)، یکی از روانشناسان اهل نیویورک، چنین نوشت: «بخش ما در شُرف از هم پاشیدن است، در حالی که رئیس منتخب آن (شیهی) منفعلانه نظاره‌گر این سلاخی است. این پایانی اسفناک برای سازمانی است که زمانی سرزنده و پُرجنب و جوش بود.

مناقشة یادشده افزون بر اینکه بر درک متقابل هویت و رنج و مرارت‌ها متکی است، همچنین به چیزی نابسمان‌تر از [وضع] اسرائیل و فلسطین بستگی دارد: اختلاف نسلی موجود بین گارد جدید که مقاومت در برابر اصلاحات را زاییدة تعصب ساختاری و اغلب ناخودآگاه می‌‌داند و گارد قدیمی که با آنچه آن را پیشتاز کنش‌گری رادیکال می‌داند مبارزه می‌کند.

شیهی برخی از جوانب این نوع قالب‌گیری را نمی‌پذیرد. «می‌کوشند این بحث در باب نسل را به‌مثابه دریچة گریز و فریادی جمعی مطرح کنند. اگر به افراد شاغل در حرفه‌ای که از نظرشان در شُرف از بین رفتن است بگویید که افراد جدیدی سعی می‌کنند [به آن حرفه] وارد شوند و همه چیز را متلاشی کنند، این حرفتان… اضطراب از نابودی را [در آنها] فعال می‌کند.»

جان میلز (Jon Mills)، روانکاوی اهل کانادا که شیهی را به‌شدت مورد انتقاد قرار داده، در تماسی ویدئویی از بخش روستایی اونتاریو به من گفت که خودش را در حال مبارزه با انحراف چپ‌گرایانة مهارگسیخته‌ای در روانشناسی می‌بیند. به‌گفتة او، ذهنیت‌های «پارانوئید و اسکیزوئید» بر حرفه‌اش مستولی شده‌اند و دسته‌ای از اقتدارگرایان از این خلاء بهره می‌برند تا رهبری نهادهای روانشناسی را «اخته کنند.»

در ماه فوریه، یکی از مدیران میلز به این دلیل که پست‌هایش [در توئیتر] باعث بدنامی شیهی شده بود از دسترسی به فهرست ایمیل‌های بخش 39 منع شد. (میلز با این موضوع مخالفت می‌کند؛ او نامه‌ای 1500 کلمه‌ای را که به‌نشانة اعتراض نوشته بود به پیوست مدارکی که به سبک اسناد دادگاه مرتب شده بودند در اختیار من قرار داد.) اما این کار کمک چندانی به فرونشاندن درگیری نکرد.

————————————————————————————

پس از ارسال خبرنامه

توماس گرینسپان (Thomas Greenspon)، درمانگر بازنشسته اهل مینیاپولیس، تلاش کرد نقش یک دیپلمات را بازی کند: «بخش 39، به‌عنوان محل تجمع اندیشه‌های روانکاوانه، شاید یکی از معدود مکان‌‌هایی باشد که در آن پیشرفتی در رویکردهای جدیدی که نسبت به این نزاع اتخاذ می‌شود صورت می‌گیرد. آنچه این پیشرفت را تهدید می‌کند نام بردن از یکدیگر و اعلام تشخیص‌های داده‌شده است.»

سینگر چنین پاسخ داد: «واضح است که این منازعه‌ای سیاسی است و نه نزاعی روانکاوانه.» یکی از طرفین دعوا طرف دیگر را «تحت عنوان ارتجاعی و نخبه‌گرا مورد حمله قرار می‌دهد، در حالی که همزمان مدعی قربانی‌مآبی موذیانه‌ای برای خود است، به‌مثابه طلایه‌دار آینده‌ای روشن که درکش نکرده‌اند. این قابل تصور است که [شیهی] زمانی که دید “سگ‌های مهاجمش” مشغول دریدن آن بخش هستند می‌توانست آنها را متوقف کند.»

————————————————————————————

کارتر جی

کریم دجانی (Karim Dajani)، روانشناس ساکن سانفرانسیسکو، نیز در پاسخ به سینگر نوشت: «عجب! این واقعاً تو هستی، رفیق؟ این انجمن یک انجمن روانکاوی است، نه انجمنی مناسب رفتارهای نژادپرستانة تو.»

کریتیکا ویودی (Kritika Dwivedi)، درمانگر ساکن دنور، نوشت: «مایکل، چطور جرأت می‌کنی ما را “سگ‌های مهاجم” خطاب کنی. اگر می‌دانستی که بیمارانت هم می‌توانند این مطالب را بخوانند، آیا باز هم در نوشته‌ات این احساسات خشن، نفرت‌انگیز و نژادپرستانه را ابراز می‌کردی؟»

سینگر دوباره از اصطلاح سگ‌های مهاجم استفاده کرد. کارتر در پاسخ به وی نوشت: «پس دوباره داری بر سر این اصطلاح خطرناک «سگ‌ها» پافشاری می‌کنی؟»

علا حجازی (Alaa Hijazi)، درمانگر ساکن نیویورک، نوشت: «با اطمینان می‌‌توانم بگویم نفرت‌انگیزترین چیزی که شخصاً یا مستقیماً شاهد آن بوده‌ام در این ایمیل‌ها وجود داشته است.»

آلن هک (Alan Hack) اهل نیویورک موافق بود که اصطلاح «سگ مهاجم» تحریک‌کننده است، اما این پرسش را مطرح کرد که چرا مخالفان صهیونیست‌ها اسرائیل را «استعمارگر شهرک‌نشین» توصیف می‌‌کنند، در حالی که برخی از یهودیان در این باره اعتراض کرده‌اند. او نوشت: «لطفاً ادعای مرا مبنی بر اینکه چقدر این موضوع برایم ناراحت‌کننده و برانگیزاننده است بی‌اعتبار نشمرید.»

مولی مرسون (Molly Merson)، درمانگری از منطقة خلیج، با اشاره به صفت «بمب‌افکن» که به میلز نسبت داده می‌شود، میلز، سینگر و متحدانشان را به ایجاد خشونتِ روانیِ ویرانگر متهم کرد و به اینکه آنان فهرست ایمیل‌ها را به «تکه‌‌هایی از گوشت و خون و استخوان بدل کرده‌اند. “بمب‌افکن” می‌تواند در سکوت کنار بایستد و مست از خون‌هایی که ریخته شود.»

سینگر می‌گوید که از بابت لابی‌گری طرف مقابل در رابطه با اتهامات نژاد‌پرستی که «جای بسیار کمی برای مخالفت باقی می‌‌گذارد» عصبانی شده است. به من گفت که «استفاده از لابی‌گری به‌عنوان تاکتیک به‌واقع چندان مروج نوع آن گفتگویی نیست که روانکاوی به آن معروف است، یعنی گفتگویی آگاهانه، درون‌نگرانه و همراه با تأمل.» او همچنین اظهار داشت که روانکاوی به امری بلاموضوع بدل شده است. «من هیچ تمایلی به این ندارم که ما به‌عنوان چنین کمیتة اقداماتِ سیاسیِ خشنی بار دیگر در صحنة جهانی حضور یابیم.»

هنگامی که به مزرعة کارتر جی کارتر (Carter J. Carter) در ماساچوست رسیدم، کارتر چنین برایم استدلال کرد که با وجود همة اینها، گارد قدیمی نیز سیاسی‌ است و شکل سیاست هویتی خاص خود را دارند. او افزود: گروهی «از ما رویکردی انتقادی را در حوزة خودمان معرفی کردیم که بیشتر منتقد برتری سفیدپوستان، سرمایه‌داری و نحوة رفتار حرفه‌ای‌مان است.» مخالفان آنها نیز تصور می‌کنند «اگر فقط بتوانند این ادعا را ثابت کنند که ما واقعاً متعصب‌ایم، به همان جایی که از آن آمده‌ایم بازخواهیم گشت.»

————————————————————————————

چندی نگذشت که مرکز ثقل مناقشه از بخش 39، یعنی جایی که شیهی به‌عنوان رئیس بخش انتخاب شده بود، به انجمن روانکاوی آمریکا تغییر مکان داد. برخلاف بخش 39، که عملاً به‌ روی هر فرد علاقه‌مند به روانکاوی باز است، انجمن روانکاوی آمریکا از لحاظ تاریخی بیشتر بسته و محدود بوده است: این سازمان تنها در سال 1988، پس از یک نزاع قانونی، آغاز به پذیرش افراد غیر روانپزشک و در سال 1991 تحلیلگران همجنس‌گرا کرد.

گارد جدید در سال‌های اخیر جایگاه مهمی در کمیتة برنامه‌ریزی انجمن روانکاوی آمریکا به دست آورده است، کمیته‌ای که ‌نشست‌ها و کنفرانس‌‌هایی را برای انجمن ترتیب می‌دهد. ناظران تحت تأثیر برنامه‌های کمیته و تعهد آن به ایجاد تنوع‌‌ قرار گرفتند، هرچند یکی از آشنایانم به من گفت که «بحث و کشمکش‌هایی در مورد نحوة انجام امور توسط آنها وجود داشت، زیرا رویکردشان تاحدی مستبدانه بود.»

در ماه فوریه، کمیتة برنامه‌ریزی انجمن روانکاوی آمریکا تصمیم گرفت از شیهی که یکی از اعضای کمیته نیز بود دعوت کند تا در ماه ژوئن امسال در نشست «روان‌درمانی تحت شرایط جنگی» صحبت کند. اما کری سولکوویچ (Kerry Sulkowicz)، رئیس انجمن و همچنین کمیتة اجرایی سازمان این دعوت را پس گرفتند.

آوگی ساکتوپولو (Avgi Saketopoulou)، یکی از اعضای سابق کمیتة برنامه‌ریزی که با ته‌لهجة شیرین یونانی صحبت می‌کرد، به من گفت: «به ما گفتند که حق نداریم او را دعوت کنیم. اکنون دیگر باید متوجه شده باشی که چنین چیزی سابقه نداشته… اقدامی افراطی بود.»

سولکوویچ در نامه‌ای به اعضا اظهار داشت که این دعوت «در حال حاضر به نفع انجمن روانکاوی آمریکا نیست» و گفت بعضی از اعضا «از حضور مجری‌ای که سابقة اظهاراتی را دارد که به‌باور برخی حاوی جملات نفرت‌پراکنانه‌ای است احساس ناراحتی می‌کنند.»

شیهی از انجمن روانکاوی آمریکا استعفا داد. او در پاسخی که به تمام ایمیل‌هایش ارسال کرد نوشت: این «سخنان نفرت‌پراکنانه نیستند، اگر در دفاع از حقوق مردمی تحت استعمار و سرکوب بیان شوند یا اینکه دولتی آپارتاید را به آنچه واقعاً هست بنامند.» انجمن روانکاوی آمریکا «نهادی در خدمت برتری سفیدپوستان است که دسته‌بندی دروغین و توهین‌آمیزش عملاً [موجب پخش] سخنان نفرت‌پراکنانه علیه من شده، از جمله تهدید‌هایی که به اخراج اجباری، تجاوز جنسی و آسیب بدنی به من و خانواده‌ام شده است.» او با عبارات پُررنگی که زیرشان خط کشیده شده بود اضافه کرد: «من در این خشونت شرکت نخواهم کرد.»

کمیتة اجرایی، به رهبری سولکوویچ و دن پرزانت (Dan Prezant) که رئیس منتخب انجمن روانکاوی آمریکا است، هیچ انعطافی از خود نشان نداد. آنها همچنین کمیتة برنامه‌ریزی را منحل کردند و آن را پنهان‌کار و خویشاوند‌سالار توصیف کردند.

کمیتة برنامه‌ریزی سابق نیز طی نامه‌ای پاسخ داد که انحلالش را نوعی تصفیة «ناگهانی و ارتجاعی» به‌دست نیروهایی می‌‌داند که دانسته یا نادانسته می‌کوشند سلطة سفیدپوستان را در روانکاوی حفظ کنند.» بسیاری از اعضای کمیته پیش از این در اعتراض استعفا داده بودند و مردم نیز درخواست استعفای سولکوویچ از مقام ریاست را کردند. کمیتة آمریکایی-عربی ضد تبعیض نیز با ارسال نامه‌ای از انجمن روانکاوی آمریکا خواست تا همة مدارک مربوط به عدم دعوت از شیهی را که «مرتبط با دعوی قضایی آتی هستند» حفظ کند.

در اواخر ماه مارس، پس از آنکه تحقیقات دانشگاه جورج واشنگتن به تبرئة شیهی منجر شد، کمیتة اجرایی انجمن روانکاوی آمریکا از موضع خود عقب‌نشینی کرد و با شیهی تماس گرفت تا آن‌طور که شیهی و متحدانش باور داشتند، از او یک «عذرخواهی تصنعی» کند؛ کمیته گفت که شیهی در هر حال می‌تواند نشست برگزار کند. اما شیهی به‌نشانة اعتراض این دعوت را رد کرد.

در اوایل ماه آوریل، سولکوویچ از سمت خود کناره‌گیری کرد. در نامة استعفایش گفت که یک «چپ افراطی غیر لیبرال» کنترل انجمن را در دست دارد- کودتاچیانی که «با اتهامات انعکاسی مبنی بر تعصب ناخودآگاه یا سیستمی در همان ابتدای پرسش‌گری» بحث را سرد می‌کنند و «به نظر می‌رسد می‌خواهند انجمن روانکاوی آمریکا را از یک نهاد حرفه‌ای به نهادی اصولاً سیاسی بدل کنند.»

او همچنین به انگیزة پدرکشی اشاره کرد که با این استلزام همراه شده که گارد جدید «سپر بلایی» داشته باشد که «ترجیحاً مردی سفیدپوست و نمایانگر اقتدار و برخورداری از امتیازاتی باشد».

وقتی در ونکور، در هنگام شرکت در کنفرانس تد تاک (Ted Talk)، تماسی تلفنی با سولکوویچ گرفتم، احساس کردم او با لحنی متفاوت حرف می‌زند. سولکوویچ، در مقام مشاوری تجاری که به روش تحلیلی آموزش دیده بود، یکی از آن شخصیت‌ها در روانکاوی است که بیشتر در معرض رؤیتِ قرار دارد. (او همچنین پدر اِما سولکوویچ (Emma Sulkowicz) فعال و هنرمند سابق است که به «دختر تشک (mattress girl)» معروف شده، چرا که در ملأعام به نحوة رسیدگی دانشگاه کلمبیا به اتهام تجاوز جنسی‌ای که او علیه یکی از همکلاسی‌هایش مطرح کرده بود اعتراض کرد.)

او گفت: «احساس می‌کردم استعفا کار درستی بود، فقط برای اینکه به آنها این حس را القا کنم که پیروز شده‌اند و به‌‌علاوه اندکی هم پای فداکاری انسانی در میان بود. اما این کار آنچنان که باید مؤثر واقع نشد. البته برای من خوب بود- از اینکه از آن سمت کناره گرفتم احساس رهایی می‌کنم.»

————————————————————————————

در طول کنفرانسِ بهاریِ بخش 39 در اواخر آوریل که در منهتن برگزار شد، کامیونی که بهای آن توسط یکی از گروه‌های طرفدار اسرائیل با نام Alums for Campus Fairness پرداخت شده بود دور محل کنفرانس می‌چرخید و یک بیلبورد الکترونیکی بر آن نصب شده بود که تصاویر بزرگ لارا و استفان شیهی روی آن به چشم می‌خورد و این پرسش رویش حک شده بود: «چرا انجمن روانشناسی آمریکا میزبان یهودستیزهاست؟»

در داخل، کنفرانس بدون دردسر پیش رفت. نطق شیهی به‌عنوان رئیس با استقبال خوبی مواجه شد؛ همسرش سخنران اصلی بود. حاضران آن کنفرانس را پُرانرژی و متنوع توصیف کردند، و چون فقط حامیان شیهی به آنجا آمده و منتقدان در خانه‌شان مانده بودند، اوضاع کاملاً تحت سلطة گارد جدید بود.

یکی از روانکاوان به من گفت که شیهی به‌‌روایت بسیاری استاد و پزشک ستایش‌برانگیزی است، هرچند «در درجة اول یک کنشگر» است. «اگرچه مطمئنم این ماجرا برای لارا تجربة وحشتناکی بوده، تصور می‌کنم این رسوایی و شکلی که به خود گرفته با سیاست‌هایش سازگار است. این احساس را به آدم می‌دهد که او هم قربانی است و هم در روایتی شرکت می‌کند که خودش نیز در آن نقش دارد.»

شیهی تمایز بین کنشگری و متخصص بالینی بودن را نفی می‌کند. او اصرار دارد که روانشناسان باید این تصور را کنار بگذارند که «دنیای مادی رابطة نزدیکی با روان‌‌ها و با افراد بیمار ندارد. به‌علاوه تصور می‌کنم افراد بسیاری هستند که دیگر تمایلی به پذیرش این واقعیت ندارند.»

به نظر نمی‌رسد کسی با اطمینان بداند که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. صحبت از تشکیل یک سازمان اجتماعیِ عدالت‌‌محورِ جدید در روانکاوی است- سازمانی که از لوحی پاک ساخته شده باشد و معذوریتی در رابطه با موضع کنشگرانه‌ای که می‌گیرد نداشته باشد. مایکل سینگر تردید دارد که این مناقشه «در همین مرحله تمام شود، زیرا به‌عقیدة من، دکتر شیهی و حامیانش در نهایت پیروز خواهند شد.»

شیهی، با حفظ سمتِ رئیسِ بخش 39، به‌تازگی به‌عنوان نامزد ریاست سازمان اصلی معرفی شد، یعنی انجمن روانکاوی آمریکا که 146000 عضو دارد و مهم‌ترین و قدرتمندترین نهاد روانشناسی در آمریکاست. او به من گفت که از ترس آزار و اذیت بیشتر از نامزدی کنار کشید. به‌دلیل دغدغه‌های امنیتی، آخرین کلاسش را از راه دور تدریس می‌کند و می‌گوید که معترضانِ طرفدار اسرائیل محل زندگی‌اش را شناسایی کرده‌اند.

تقریباً تمام کسانی که با آنها مصاحبه کرده‌ام از ناتوانی حرفة خود در حل آن نوع تعارضی که متخصصان سلامت روان موظف به فرونشاندن آن هستند مأیوس بودند. با تحلیلگری صحبت کردم که می‌گفت: این وضعیت مانند تسلیم شدن «در برابر آن نوع از رفتارهای تصنعی و ناکامی‌هایی است که در اطرافمان، در جهان، پخش شده‌اند و ما به‌ظاهر می‌کوشیم به مردم در حل و فصلشان کمک کنیم.»

تحلیلگر دیگری چنین استدلال می‌کرد که متخصصان بالینی هم حق دارند نظرات خود را داشته باشند- «این انصاف نیست که کسی مجبور باشد هر روز هفته در همة زمینه‌ها صرفاً همان روانشناس بالینی باقی بماند»- ولی همچنین گفت که «خودم شخصاً ترجیح می‌دهم بمیرم تا آنکه هر کدام از بیمارانم مستقیماً به دیدگاه‌های سیاسی‌ام واقف شوند.»

از آن تحلیلگر خواستم تشخیصی بر کسب و کار آنها [روانشناسان بالینی] بگذارد. از پشت تلفن صدای خنده‌ای آمد که شبیه به هق‌هق بود. «به‌طور غریزی، می‌خواهم بگویم روانپریش!»

منبع:

https://www.theguardian.com/education/2023/jun/16/george-washington-university-professor-antisemitism-palestine-dc?CMP=Share_iOSApp_Other


[1] Inside the war tearing psychoanalysis apart: the most Hatred I’ve ever witnessed

[2] J Oliver Conroy