آیا «سلبریتی»‌‌ها علی‌رغم همه‌ی سر‌و‌صدایی که در رسانه‌های توده‌ای و حتی در واقعیت غیر‌رسانه‌ای دارند، می‌توانند به عنوان یک سوژه‌‌ی خودآیین، سخن بگویند؟ می‌توان پدیده‌ی متأخرِ سلبریتی را از منظر‌های مختلفی به بحث گذاشت یا حتی از کارکرد آن‌ها در جامعه دفاع کرد، اما این یادداشت کوتاه قصد دارد تا از منظری انتقادی به این پدیده بنگرد و تا حد ممکن به این پرسش دامن بزند که ساختار و بستر‌های اجتماعی چه نقشی در ظهور و تفوق این پدیده در جامعه دارند؟ ادعای اصلی یادداشت این است که «سلبریتی» توان سخن گفتن ندارد و این واقعیتِ موجود و منطقِ حاکم بر آن است که به میانجیِ «سلبریتی» سخن می‌گوید.

اگر در روان‌کاوی، نارسی‌سیزم یا همان خودشیفتگی را معادل با عشقی می‌گیرند که فرد به شکلی افراطی به تصویر خود می‌ورزد1 آنگاه می‌بایست این پرسش روان‌کاوانه را نیز مطرح کنیم که سلبریتی به چه معنایی می‌تواند اسیر و غرقه در تصویری شود که از خود ارائه می‌دهد و آن را در هیئت یک نارسی‌سیست بنیان می‌نهد؟ برای فرد نارسی‌سیست، «من» یا «ایگو» منبع لایزال لیبیدو و نیروی جنسی می‌شود و همین امر که به آن نارسی‌سیزم بدوی نیز می‌گویند منجر به غیاب هر تمایزی میان ایگو (من) و اید (آن) می‌شود که متعاقب آن فرد، فاقد هرگونه رابطه‌ای با جهان خارج از خود می‌شود. 2 بدین طریق فرد نارسی‌سیست، اید (آن) و به دنبال‌اش، جهان خارج، دیگری و عرصه‌ی حقیقت را ترک می‌گوید، و «ایگو»اش روز به روز متورم می‌شود تا جایی که سراسر اسیر این تصویر خیالی شود. با همین قیاس، سلبریتی نیز اسیرِ تصویرِ خیالیِ خود می‌شود و انرژی لیبیدویی خود را از همین تصویر و «لایک»‌های برسازنده‌ی آن اخذ می‌کند تا بار دیگر در «ایگو»اش سرمایه‌گذاری کند.

اما این سرمایه‌گذاری بر روی «ایگو» چه معنای ساختاری‌ و اجتماعی‌ای می‌تواند داشته باشد؟ میشل فوکو به ما نشان داده است که در گذار به دوره‌ی سرمایه‌داریِ متأخر، سنخ جدیدی از انسان اقتصادی تولید می‌شود که دیگر نه صرفاً انسانی مبادله‌گر، بلکه بیش از آن انسانی شرکتی و بنگاهی است که منبعِ عواید و سود را در درون خود و کنش و کردار‌هایش می‌جوید. در حقیقت ساختارِ اقتصادی، سیاسی و اجتماعیِ مذکور به دنبال راه‌هایی برای تکثیر «بنگاه» در درون بدن جامعه می‌گردد3 تا رقابت و فردگراییِ افسار گسیخته را جزو لاینفکِ هستیِ اجتماعی بکند.

سلبریتی باید خود را با هر موج و هر بادی هم‌نوا کند تا مبادا «متضرر» شود و در این مسیر نه تنها باید «خود»، بلکه در مواردی روابط انسانی، خانوادگی، فرزندان و کودکان، هستی بیچارگان و در‌هم‌شکستگان و بسیار بیش از آن را، به مانند کالایی نه‌چندان ارزشمند به «نگاه خیره‌ی دیگران» بفروشد تا همچنان در گود رقابت باقی بماند.

این رقابت در میان سلبریتی‌ها و میدانِ رسانه و تبلیغات، که خود بخشی اساسی از واقعیتِ موجود را می‌سازد، در چارچوب نبرد «تصویر»‌ها و نمایش «ایگو»‌ها انجام می‌پذیرد. گی‌دُبور اکتیویست، هنرمند و متفکر فرانسوی بیش از پنجاه سال پیش نام چنین جامعه‌ای را «جامعه‌ی نمایش» نامید و در کتابش با همین عنوان به طعنه گفت: «این نمایش تنها حرف‌اش این است که هر آنچه ظاهر شود خوب است و تنها آنچه که خوب است ظاهر می‌شود و به نمایش در‌می‌آید».4 حال می‌توان ادعا کرد که این سنخ از نمایش‌ها در زمانه‌ی ما سه کارکرد عمده و بسیار مهم پیدا کرده‌است. نخست اینکه تصویرِ «خود» را به مثابه الگویی «موفق» که نبضِ واقعیتِ موجود را در دستانش دارد برای همگان بازنمایی می‌کند. دوم اینکه به واسطه‌ی این تصویرِ «موفق» که خواستن را مساوی با توانستن می‌گیرد بر فرصت‌های نابرابر برای جامعه سرپوش می‌گذارد(( الیویر، درسینز، مقاله‌ی سلبریتیزه شدن جامعه و فرهنگ، ترجمه‌ی فردین علیخواه، وبسایت انسان‌شناسی و فرهنگ، 03/07/1398. )) و سوم اینکه اراده و خواستِ رستگاریِ جمعی را با رستگاریِ فردی و بالا رفتن از نردبانِ موفقیتِ شخصی تاخت می‌زند.

اکنون پرسش اساسی این است که چگونه می‌توان به سخن گفتن افراد و گروه‌هایی کمک کرد که نمی‌خواهند از مسیر سلبریتی‌ها حرکت کنند؟


  1. فروید، زیگموند (1398) ضمیر ناآگاه، ترجمه‌ی علی فولادین، آرین مرادزاده، حسین مجتهدی، تهران: نشر پژواک هنر و ان []
  2. Laplanche, Jean; Pontalis, Jean-Bertrand (1988) The Language of Psychoanalysis. Trans By: Donald Nicholson-Smith. London. Karnac Books Publication. []
  3. فوکو، میشل (1391) تولد زیست_سیاست، ترجمه‌ی رضا نجف‌زاده، تهران: نی. []
  4. Debord, Guy (2002) The Society of the Spectacle, Trans by: Ken Knabb, Hobgoblin Press []