رهایی از اقتدار والدین، مرحله‌­ای بسیار ضروری در تحول انسان و در عین حال یکی از دردناک­‌ترین دست­‌آورد­های تکامل است. در اطلاعاتی که از رهگذر اسطوره­‌ها و افسانه‌­ها از دوران ماقبل تاریخ به دست ما رسیده ­است، مضمون تلاش پسر برای خلاص شدن از سلطه‌ی پدر و نشستن بر جای او مکرراً به چشم می­‌خورد. پدر معمولاً با پیش­گویی‌ای­ مواجه می­‌شود که حاکی از تهدید شدن جان او توسط پسری وعده‌ داده‌ شده است. وی برای مقابله با این تهدید، دست به اقدامات هولناک اما بی ثمری می‌­زند و عاقبت به‌دست پسر نابود می‌­شود.

در اسطوره­‌های یونان باستان، ماجرای تولد و به قدرت رسیدن زئوس به عنوان فرمانروای آسمان و زمین به روشنی چنین مضمونی را حکایت می‌­کند. اورانوس، پدربزرگ زئوس، تجسم آسمان بود که با گایا، تجسم زمین ازدواج کرد. ثمره‌ی این ازدواج فرزندان متعددی شدند که جوان­ترین آن­ها -کرونوس (تجسم زمان)- پدر زئوس بود. گایا که از زایمان‌­های متعدد رنجور شده­ بود، از کرونوس یاری طلبید و او نیز سرانجام نرینگی پدر را با داس برید و به دریا افکند. اورانوس پس از این اتفاق لب به نفرین گشود و سرنوشت پسرش کرونوس را چنین پیش گویی کرد: «اکنون این تو و این مسند فرمانروایی، اما بدان فرزندان تو با تو همان کنند که با من کردی و حتی بدتر از آن. آنان تو را در زندان مخوفی زنجیر می­‌کنند و یکی از آن­ها به جای تو فرمان خواهد راند.» کرونوس در پاسخ فریاد زد: «خواهیم دید» و فرزندان خود را یکی پس از دیگری به محض تولدشان بلعید: آن­سان که زمان، سال­ها را به کام خود می‌­کشد. ابتدا هِستیا را خورد، سپس دیمیتِر و هِرا را و نهایتاً نوبت به هادِس و پوزِیدون رسید.

این کار بر رِئا، همسر کرونوس گران آمد. او آخرین فرزند خود یعنی زئوس را به محض تولد در غاری پنهان کرد و به جای وی سنگ بزرگی را در لباس طفلی پیچید و به کرونوس داد. وی نیز به گمان اینکه این قنداق، فرزند تازه ولادت یافته است آن را بلعید.

زئوس پس از اینکه به حد کافی رشد کرد با مِتیس (تجسم تأمل) در مورد کار پدر مشورت کرد و نهایتاً گیاهی سحرآمیز را در شراب پدر ریخت. کرونوس با خوردن شراب سخت بیمار شد و فرزندانش را یکی پس از دیگری قی کرد. سپس جنگی در گرفت و زئوس و خواهران و برادرانش، ده سال بر ضد کرونوس مبارزه کردند که سرانجام آن، پیروزی زئوس و سرنگونی کرونوس به اعماق زمین بود.

زئوس و برادرانش برای تقسیم قلمروها میان خود قرعه کشیدند. قدرت فائقه، یعنی فرمانروایی بر آسمان و زمین نصیب زئوس شد، فرمانروایی دریاها به پوزیدون رسید و هادس به قلمرو مردگان و دنیای اعماق زمین دست یافت. سه خواهر آنها نیز هریک الهه­ای شدند. هستیا الهه‌ی زمین، دیمیتر الهه‌ی کشاورزی و هرا همسر زئوس شد.

رویکرد خصمانه‌ی قهرمانان اسطوره­‌ها نسبت به والدین‌شان ممکن است در ابتدا موحش به نظر بیاید. اما برای درک آن لازم نیست آسمان­ها را جست­وجو کنیم؛ اگر با چشمانی باز و ذهنی عاری از تعصب به روابط والدین و فرزندان بنگریم، چنین روابط نمادینی، به شکلی دیگر در واقعیت نیز وجود دارند.

در مسیر رسیدن به بزرگسالی، برخی پیوندهای عاطفی میان فرزند و والدین از هم می­‌گسلد. پسر در نتیجه‌ی اختگی نمادین و همانندسازی با پدر، باید پیوندهای گذشته را طرد کند تا منظومه‌ی ارتباطی-عاطفی نوینی را تعریف نماید. منظومه­ای که یکی از بارزترین ویژگی­‌های آن، حرکت به سمت استقلال از والدین و در دست ­گرفتن مسئولیت زندگی خویش است؛ نوعی پدرکشی نمادین و نشستن بر جای وی که اگر محقق نشود، می­تواند به شکل سیمپتوم خود را نشان دهد. از این زاویه، سرگذشت زئوس و جنگ وی با پدرش کرونوس را می توان نماد تلاشی برای جدایی از سلطه‌ی والدین دانست. تلاشی که البته به واسطه‌ی جنایات کرونوس، شدت بیشتری نیز به خود می­‌گیرد.

فروید در نوشته­‌های خود به این موضوع اشاره کرده است که هرچه پدر سخت­گیرتر و مستبدتر باشد، پسرْ خود را بیشتر در عناد با وی می­‌یابد و طبعاً برای نشستن بر جای پدر، ولو با مرگش، ناشکیباتر می­‌شود. این امر ممکن است تا بدانجا پیش رود که پسر طی دوره‌ی ادیپال، از قبول اختگی و پذیرش فرزند­بودگی سر باز زند و در نتیجه با اجتناب از همانند­سازی با پدر، به دامان مادر پناه ببرد و با او یکی شود. با ردِ نام پدر، فرزند لاجرم به ساختار روان­‌پریشی نزدیک خواهد­شد. می توان گفت روایت زندگی کرونوس مشابه ت­هایی با این ساختار دارد. فرزندی که به خواست مادر، پدرش را اخته می­کند و فرزندانش را می­‌بلعد.

منابع:

برن، لوسیلا. (1375). اسطوره های یونانی. ترجمه عباس مخبر. تهران: نشر مرکز.

گرین، راجر لنسلین. (1366). اساطیر یونان. ترجمه عباس آقاجانی. تهران: سروش.

رانک، اتو (1398) اسطوره­ی تولد قهرمان، تفسیر روانشناختی از اساطیر. ترجمه مهرناز مصباح. تهران: آگه.

Freud, S. (1900). The Interpretation of Dreams, S.E. 4, 256-257.