فیلم «پدر» داستان پیرمردی را روایت میکند که به فراموشی دچار شدهاست و آغاز این بیماری روابط او، دخترش و دنیای پیرامون آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. او تلاش میکند زندگی را به سیاق سابق نگه دارد ولی در این راه با دشواریهای بسیاری روبهرو است. فیلم تلاشی است برای بازنمایی تاثیر این بیماری بر زندگی او و دخترش.
زنی تنها با موهایِ کوتاهِ سیاه به سرعت در پیادهرویی خاکستری گام برمیدارد و از کنار شمشادهایی سبز میگذرد و وارد ساختمانی میشود. از پلکان قرمزی بالا میرود و دری سیاه را باز میکند و پدرش را صدا میزند. او «ان» نام دارد و پدر او «آنتونی» به تازگی دعوایی با پرستار راه انداختهاست. علیرغم تلاشهای دخترش ان، آنتونی زیر بار نمیرود و اصرار دارد که به پرستار نیازی ندارد. ان در تقلاست تا با پیدا کردن پرستار کمی از بار مسئولیت مراقبت از آنتونی بکاهد و بین زندگی خودش و مراقبت از پدرش تعادلی برقرار کند اما پیداکردن پرستاری که پدر فراریاش ندهد، سختتر از آن چیزی است که ان فکرش را میکند.
اصرار آنتونی به بینیازیاش به دیگران دردسرها را بیشتر میکند. دنیای آنتونی به سرعت در حال تغییر است و او روز به روز بیشتر در درون فرو میرود و ارتباطش با بیرون کمرنگ میشود. این احساس بینیازی هم نشاندهنده تغییر در زندگی آنتونی است و هم نوعی نادیدهگرفتن نیازش به دنیای بیرون.
فیلم با موسیقی آغاز میشود. همان موسیقیای که آنتونی گوش میکند. برای آنتونی گوشدادن به موسیقی مثل پردهای عمل میکند که او را مشغول به خود نگه میدارد. مانعی است برای شنیدن صدای دیگران. فیلم دنیای آنتونی را به واسطه یک آپارتمان به نمایش میگذارد. اتاقش مامن اوست؛ تنها جایی که احساس امنیت میکند. اتاقی که بازنمایی دنیای درونی است. آنتونی از آپارتمانش خارج نمیشود و رابطهای با دنیای بیرون از آپارتمان ندارد. واسطهی ارتباطش با دنیای بیرونی دخترش ان است. ان تنها مسیر خروج او از پیلهای است که به دور خود پیچیده است.
آنتونی در صحنهای از فیلم در اتاقش نشستهاست، در را بسته است، پردهها را کشیده است و به موسیقی گوش میدهد. روان آنتونی مثل همان اتاق ، بسته شده، ورودی ندارد و چیزی دریافت نمیکند. با هر آنچه هست مشغول است. آنتونی درون ذهنش حبس شدهاست. ان سر میرسد. در را باز میکند. پردهها را کنار میزند. آنتونی مثل آدمی که از خواب پریده باشد سردرگم است. ان با خودش دنیای واقعی را به اتاق وارد میکند. اگرچه خیلی موفق نیست چون آنتونی بر موضعش مستحکم ایستاده: «من نیازی به کسی ندارم». «هیچ اتفاقی نیافتاده».
تعارضی که در سرتاسر فیلم جاری است همین مواجههی دائمی آنتونی با دنیای بیرون است. دنیایی که درون آنتونی را بر هم میزند و آشفته میکند. برای همین آنتونی اصرار دارد که به آن نیاز ندارد. آنتونی نیاز دارد هیچ اتفاقی نیافتاده باشد. آنتونی میخواهد در اتاقش باشد. در خانهی خودش باشد. علاقهای به خیابان ندارد. زندگی برای آنتونی آنچنان تلخ است که به درون ذهنش پناه میبرد.
فلوریان زلر به خوبی توانسته است با بهرهگیری از بازی خیرهکنندهی آنتونی هاپکینز، تعارضات و پرسشهای یک فرد دچار فراموشی و ارتباطاتش با اطرافیان را به نمایش بگذارد. او با استفاده بسیار عالی از مکان و فضا اثری آفریده که لایق تحسین است.
فیلم پدر محصول سال۲۰۲۰ میلادی است و به جز آنتونی هاپکینز اولیویا کُلمن نیز در آن نقشافرینی کردهاست. بازیگران اصلی فیلم موفق به دریافت جوایز متعددی برای بازی در این فیلم شدهاند.