جهاد مزاروه1
پرسش: آرمان خویشآشکارسازی که در روانکاوی مطرح میگردد، دانشی کاملاً غربی به شمار میآید، در کشورهای عربی- اسلامی این مسائل کاملاً به فرهنگ و مذهب بر میگردد و راه حل آن از عرف و مذهب به دست میآید و سوالی که پیش میآید این میتواند باشد که آیا یک روانکاو از این فرهنگ، میتواند در این کشورها از این دانش بهصورت علمی و آنگونه که در غرب مورد استفاده قرار میگیرد، استفاده کند؟
پاسخ: ترس از بازکردن مسائل در ما پیش از تغییر ضمیر آگاه در کشورهای عربی- اسلامی ترس بزرگی است در این گونه کشورها افراد با کمال میل میگویند: «ما به روانکاوی نیازی نداریم، فقط غربیهای منحط به آن نیازمندند» صحبتکردن در مورد مسائل جنسی که در روانکاوی رخ میدهد، برای بسیاری تصورناپذیر است. اما با این وجود دنیای عربی- اسلامی بدون روانکاوی و رواندرمانگری در آینده متصور نخواهد بود.
پرسش: چطور؟
پاسخ: زیرا ساختارهای سنتی در این کشورها در هم شکسته است هویت گروهی در شکل طایفهها و یا دستهها که هر کس برای کسی آن جا بوده از هم گسسته، بدون آن که برای آن جانشینی معادل وجود داشته باشد. افزون بر آن رشد فنآورانۀ شتابناک و تفکر گیتایی (سکولار) پیش میآیند. همهی اینها موجب گیجی و آشفتگی میشوند.
پرسش: این گیجی چگونه خود را مینمایاند؟
پاسخ: برخی از افراد در مذهب یک جهتگیری پیدا میکنند و افرادی هم پیدا میشوند که به سبک زندگی غربی در ارتباط با مصرف و یا استفاده از وسایل و ابزارها و شیوهها رو میآورند در این زمینه استفاده از مواد مخدر و الکل هم دیده میشود که در بیماریهای روانی اثر تشدیدکنندهای میتواند داشته باشد بسیاری از افراد هم از اختلالات روان- تنی رنج میبرند.
پرسش: مراجعان چطور به شما مراجعه میکنند؟
پاسخ: آنها اغلب، اصلاً نمیدانند روانکاوی چیست اما یک فشار فراتر از تحمل و رنجی طولانی را در خودشان احساس میکنند و به پزشکهای مختلفی مراجعه مینمایند اما تغییری در حالاتشان حس نمیکنند. برخی از این پزشکان در نهایت این افراد را به روانکاو ارجاع میدهند البته نه حتماً به دلیل تشخیص صحیح، بلکه از روی ناچاری.
پرسش: شما در مطب خودتان با قربانیان شکنجه هم کار میکنید این افراد را میشود با روانکاوی کمک کرد؟
پاسخ: به گونهای بسیار مشروط. از این قبیل افراد غمگین نمیشود درخواست کرد تا روی مبل دراز بکشند. اینها ترس دارند که انسان به عنوان درمانگر در دایرهی یکپارچهشدن با آنها پیش برود من یک مراجع داشتم، که با تیغهی اصلاح (چاقوی تیزی که در گذشته مردان از آن برای اصلاح صورت استفاده میکردند) شکنجه شده بود (برشهایی با این تیغ روی پوستش داده بودند) در این موارد باید با یک واقعیت وحشتناک روبرو شد.
پرسش: این افراد خودشان را در روند درمان قرار میدهند؟
پاسخ: کاملاً نمیشود گفت که این افراد بهبودی به دست میآورند. کسی که یکبار رنج شکنجه را تجربه میکند، زندگیاش تمام نمیشود من فقط تلاش میکنم به آنها یک عصا هدیه بدهم تا با آن در طول زندگی بتوانند حرکت کنند. من میتوانم شرایط مشابه را با رفتارهای مناسب برای آنها توصیف کنم.
پرسش: شما غربی یا عربی پرورش یافتهاید؟
پاسخ: در اصل بسیار سنتی. در زادگاهم در یک قبیلۀ فلسطینی هزاران مزاروه وجود دارند. پدر و عموی من از شخصیتهای فرهمند بودهاند، که تمام مسائل قبیله را تنظیم میکردند. وقتی که در یک طایفۀ عربی خانوادهای به پیادهروی میروند به طور حتم پدر خانواده را میبینید که در جلوی افراد خانواده حرکت میکند (مردها در خانوادههای سنتی عربی چند قدم جلوتر از بانوان باید گام بردارند) یک چنین قوانین بنیادی فعالیت بقیه اعضاء را محدود میکند البته بانوان خانواده هم درخواستی به غیر از امنیت ندارند و زمانی که یک اشتباه صورت بگیرد تمام اعضای طایفه آمادۀ حمایت از دیگر اعضاء هستند.
پرسش: چرا وطن خودتان را ترک کردید؟
پاسخ: من در اسرائیل چیزهایی را به چشمان خودم دیدهام که بسیار آزاردهنده بوده است، مثلاً زمانیکه کودک بودم به قصد خرید نان از خانه بیرون رفتم و به دلیل اینکه برگۀ عبور همراهم نبود توسط اسرائیلیها دستگیر شدم. دلایلی از این قبیل باعث شد تا من در ابتدا تصمیم بگیرم که فقط برای تحصیل از اسرائیل خارج بشوم، پس از آن در فرایبورگ (Freiburg) مشغول به تحصیل در رشته روانشناسی، جامعهشناسی و جرمشناسی شدم. البته پس از مدت کوتاهی برای من کاملاً واضح بود که میخواهم یک روانکاو بشوم.
پرسش: چگونه همۀ اینها از پس روان شما برآمد؟
پاسخ: در درمان قرار گرفتن و مطالعهی مسائل روانشناختی در سطوح علمی، بسیار به من کمک کرد.
پرسش: شما در ابتدا چه سختیهایی را متحمل شدید؟ نمیبایست که در ابتدا عقدۀ ادیپ خودتان را حل میکردید؟
پاسخ: (خنده) بسیار واضح است که عقدۀ ادیپ در عربها نقش بزرگتر و مهمتری را بازی میکند تا در اروپاییها. در فرهنگ عربی پدرسالار یک نقش کاملاً انقلابی را برعهده دارد. ما اعراب در این مورد به این صورت صحبت میکنیم که ما هر هنری را برای مستقل شدن و وابسته نبودن به دیگران ارائه میکنیم. بسیاری از جوانها حتی مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، تا از آنان مردانی با شهامت بسازند. وقتی آنها به عنوان دانشجو به اروپا میآیند بسیاری در هم میشکنند زیرا کمبودی را احساس میکنند. در شروع زیاد به نظر نمیرسد اما وقتی در تحصیل قرار میگیرید تحمل شرایط بسیار سختتر میشود. بسیاری از افراد در امتحانها با شکست مواجه میشوند به دلیل اینکه هیچکس آنها را راهنمایی نمیکند.
پرسش: آیا این رفتار افرادی را که دست به عملیات انتحاری میزنند، تبیین میکند؟
پاسخ: به نظر من افرادی که دست به حرکات انتحاری میزنند در هر صورت پتانسیل این حرکت را دارند، من زندگینامههای برخی از این افراد را مطالعه کردم و در تمام آن طرحوارهای را یافتم، از سالهای آغازین زندگی، تجاوز و تعدی در خانواده، تنگنا و خفت را تجربه کردهاند. خشم آنها نمیتواند برون ریخته شود زیرا هرم قدرت در خانوادههای عربی به وضوح وجود دارد، فقط یک نفر اجازه دارد تعدیگر باشد: پدر.
پرسش: در این شرایط یک پسر جوان که نمیتواند خشم خودش را نشان بدهد چکار میکند؟
پاسخ: طبیعتاً این هیجان منفی را درون خودش نگه میدارد. بلایی هم نمیتواند سر خودش بیاورد چون در دین اسلام خودکشی و آسیبرساندن به خود مردود و ممنوع محسوب میشود. اینگونه افراد منتظر فرصت میشوند و در هر شرایطی که بتوانند خشم خودشان را تخلیه میکنند. این افراد از این بابت خوشحالند که زمانی فرصتی مییابند، تا خشم خودشان را متوجه یک فرد مخالف کنند. برخی قدرتهای [بنیادگرای ایدئولوژیک] از این مساله حمایت میکنند، و به آنها این اجازه را میدهند که در اصل، ممنوعیت را به صورتی قهرمانانه رد کنند. من واقعاً شگفتزده میشوم اگر در 30-40 سال آینده در دنیای اعراب، انسانها را بدون بیماریهای روانی و اتفاقات عجیب و غریب ببینیم.
پرسش: این سوال در ذهن انسان به وجود میآید که آیا انسان باید در کل روح عربی را مداوا کند؟
پاسخ: در تمام دنیای عرب این موضوع مهم و ضروری است که زندگی کردن با یکدیگر (ارتباط موثر) را در جهت بهتر شدن تغییر بدهیم. برای اینکه بتوانیم رواندرمانی با مسلمانها را به شیوهی موثر داشته باشیم، باید زمینههای سنتی و مذهبی این افراد را هم در نظر بگیریم. مثلاً در مورد موضوع محدودیت زنان که همچنان در کشورهای اسلامی مورد اجراء قرار میگیرد. اگرچه در کشورهایی که بدینصورت نیستند محدود کردن زنان کاملاً ممنوع است. در این مورد من تلاش میکنم تا جنسیت مونث این افراد را قویتر از چیزی که نشان داده میشود عنوان کنم تا این افراد حداقل در مورد دخترانشان این حد و مرزها را قائل نشوند.
پرسش: شما قبلاً در صحبتهایتان به این موضوع اشاره نکرده بودید که زنانی که در این موضوعات خودشان هم متعصب هستند، به رواندرمانی پاسخ میدهند؟ (درمان در این افراد موفقیت آمیز خواهد بود؟)
پاسخ: مسلماً نمیشود وارد جزئیات اعتقادی این افراد شد، اما میتوان این افراد را در درمان قرار داد. البته من در این زمینه طرح (پیشنویس) خودم را دارم پس از این همه سال کار و فعالیت اولین موضوع مهمی که باید در نظر گرفت براساس تجربهی درمان توسط زبان مادری این افراد است. این موضوع نه تنها به انتقال مفاهیم کمک میکند بلکه اعتماد را هم بیشتر میکند، البته من روی موضوع اسطورهها و تاریخ هم تاکید زیادی دارم تا حس ضداجتماعی این افراد را بیدار کنم مثل این میماند که من از دوران کودکی خودم صحبت کنم، وقتی به حسهای مشترک با درمانجو میرسم جملهای که از آن دریافت میکنم، احتمالاً این خواهد بود «بله من این حس را می شناسم» و شروع میکند به توضیح دادن در مورد قصۀ خودش، اما از همه مهمتر این مسئله است که از هر لحظۀ مرور تجاوز (جراحت آزردهشدن) باید از یک زبان واضح و رسا استفاده کرد و در مورد آن صحبت نمود، اجتناب امری است که نباید اتفاق بیافتد.
پرسش: آیا رواندرمانی با عربها با وجود ترسشان و احساس شرمی که وجود دارد تا در مورد رابطه با دیگران و مسائل جنسی و روابط خانوادگیشان صحبت کنند با یک مقاومت بزرگ روبروست؟
پاسخ: مردها تقریباً نقش یک مرد خشن و در اصطلاح گردنکلفت را بازی میکنند اما در زیر این نقاب، بسیار ترسان و توخالی هستند. بهویژه در مقابل خانمها، زمانی که این موضوع، این روزها در درمان وارد میشود، این درهمتنیدگی میشکند. من تاکنون مردهای عرب زیادی را به عنوان بیمار داشتم که درمان را به پایان رساندند و در مقابل با خانمها گاهی این حس را دارم که مقاومت آنها تحت تأثیر مقاومت مردان و چیزی برخلاف نجابت میباشد.
پرسش: روشهای فروید در کار با مسلمانان چقدر کاربردی است؟ یا به بیانی دیگر: در کار شما هنوز چقدر فروید جا دارد؟
پاسخ: 80 درصد. دانش ضمیر ناآگاه را من رها نخواهم کرد چرا که پایه و اساس است، و من بسیار با معانی رویاها کار میکنم و معانی رویاها (تعبیر خواب) در عربها مدت طولانی است که برگرفته از فروید میباشد، که آن یک تأثیر فرهنگی خوبی است و بسیاری از اعراب به آن اعتماد دارند.
پرسش: آیا مبدع روانکاوی (فروید) در این زمینه چیزی در مورد فرهنگ عرب به جا گذاشته است؟
پاسخ: فکر میکنم بله. تعبیر خواب در دنیای عربی-اسلامی یک شغل شخصی بوده است. هر مرد صاحب منصب عربی، یک فالگیر و یا خوابگزار مخصوص به خود دارد که بسیاری از آنها چیزی است که من، بعدها در فروید طی بحث معانی رویاها پیدا کردم که قبلاً میدانستم. در ضمن خوابگزاران عربی به صورت قویتری این موضوع را مجزا کردهاند: وقتی یک شهروند معتبر، خواب یک بُز را میبیند تعبیر کاملاً متفاوتی دارد با اینکه یک دهقان فقیر یا فردی که ساکن کوهستان است این خواب را دیده باشد.
پرسش: آیا هنوز این موضوع در دنیای اعراب آموزش داده میشود؟
پاسخ: نه بهعنوان یک علم، امروزه بیشتر برعکس است. در کشورهای عربی رواندرمانگرها بیشتر با روشهای فروید کار میکنند تا با روشهای سنتی و به همین دلیل با فرهنگ خودشان بسیار فاصله دارند، در کشورهای عربی چیزی که از غرب وارد بشود خوب است.
پرسش: چطور این مسائل میتواند کنار یکدیگر قرار بگیرد؟ از یکسو فرهنگ غرب مورد تمجید قرار میگیرد و از سویی دیگر قابل اعتماد نیست؟
پاسخ: به دلیل آرمانگرایی. آنها تقریباً سریع در رفتارهای ستیزهجویانه و منهدمکننده دگرگون شدند. معرفی آرمانپردازی اروپایی یادآوریکنندۀ احساسهای کهتری است، که خواهان به حقیقت پیوستن آن نخواهند بود. این موضوع به وجود آورندۀ خشم خواهد بود. در مقایسه، محققان خودشان را به سمت سازگاری با زندگی غرب هدایت میکنند تا اختلالات روانشناسی را پرقدرت نشان بدهند. بهترین مثال در این زمینه دختران جوان تُرک هستند که با شلوارهای تنگ و ناف بیرون در رفتوآمد هستند. اما از ترس و افسردگی گلهمندند که با خوددرگیری میان آموختههای اسلامی خودشان و هنجارهای غربی کنار نیامدهاند.
پرسش: شما در این باره صحبت کردید، که در کشورهای عربیزبان به هزاران رواندرمانگر نیاز هست، اینها از کجا باید بیایند؟
پاسخ: در حال حاضر جوانها گرایش زیادی به روانشناسی پیدا کردهاند، اما هنوز در مورد آموزش، کمبودهای زیادی وجود دارد و بر همین اساس من در نظر دارم از افکار دوست مشهورم رافائل موزز (Rafael Moses) که یک روانکاو در اورشلیم بود استفاده کنم و از آنتونیهانی (Antoni Hani) که یک عرب-لبنانی است و در آمریکا زندگی میکند و در بنیانگذاری سمینارهای روانکاوانه در حوزهی خاورمیانه فعالیت کرده است، یاری بگیرم و امیدوار بودیم بتوانیم در صلح این مهم را به انجام برسانیم. اکنون صلح در این زمینه وجود ندارد و رافائل هم دو سال است که فوت کرده. این یک فقدان بزرگ است، اما امیدوارم در آیندهای نزدیک امکانپذیر گردد که در این کشورها روانکاوان عرب تربیت کنیم و من در این زمینه بتوانم کمکی بکنم.
پی نوشت ها
- جهاد مزاروه در یک دهکدۀ فلسطینی به دنیا آمده است وی بیش از سی سال است به عنوان روانکاو در فرایبورگ مشغول درمان مراجعان عربزبانی بوده است که در آلمان به عنوان مهاجر زندگی میکنند. روزنامۀ آلمانی زبان دی تسایت (die Zeit) مصاحبهای با ایشان انجام داده است که ترجمهی تلخیص شده در پی میآید. [↑]