بیش از پنجاه سال است که استاد خالقی مطلق با کار شاهنامه بهصورت جدی درگیر است. ایشان از همان آغاز راه و هنگام انجام پایاننامهی دکتری در آلمان، که دربارهی زنان شاهنامه بود، دریافتند که شاهنامههای موجود دارای کمیها و کاستیهای جدی هستند و با آنچه فردوسی سروده است بسیار فاصله دارند. شاهنامه مهمترین متن ادب فارسی است که پس از قرآن بیشترین شمار دستنویس را دارد و در دربار شاهان و میان دانشمندان جایگاه ویژه داشته؛ میان مردم نیز همواره شاهنامهخوانی، پردهخوانی و نقالیها از دیرباز وجود داشته است.
شاهنامههای موجود از دستنویسهای گوناگون بوده که شوربختانه از دورهی تیموری به اینسو افزودگیهای بیشتری داشته است. دلیل اصلی این بوده است که همگان گمان میکردند شاهنامه باید شصت هزار بیت باشد در صورتی که اکنون میدانیم معتبرترین و کهنترین دستنویسها بیش از پنجاه هزار بیت ندارند. بنابراین هرچه جلوتر آمدیم شاید شاهنامهها پرزرقوبرقتر، نفیستر، گرانبهاتر و زیباتر شدند، اما ارزش آن بهخاطر ضبط واژهها و برافزودهها و کاستیها کمتر شد.
در دورهی قاجار که آغاز چاپ سربی و سنگی است، “لامسدن” در کلکتهی هندوستان (1811 میلادی) ویرایش شاهنامه را آغاز میکند که کارش ناتمام میماند. “ترنر مکن” که یک افسر نظامی انگلیسی بود این کار را به فرجام میرساند (1829 میلادی) که به دلیل بهرهگیری از دستنویسهای کماعتبار موجود در هند، پر از خطا و کاستی و برافزودگی بود. بسیاری از چاپهای سنگی شاهنامه در هند و ایران (مانند چاپهای امیر بهادری، اولیا سمیع و… و سپس امیرکبیر و جاویدان و…) بر پایهی کار ترنر مکن است و ایرادها را به دوش میکشند! پسازآن “ژول مول” آلمانیتبار که در فرانسه کار میکرد، به درخواست نظام علمی پادشاهی، شاهنامه را ویرایش و ترجمه میکند.کار ژول مول از این جهت که یک برگردان خوب به فرانسه است، ارزنده بود. ژول مول ادعا کرد که نزدیک به سی دستنویس را بررسی کرده، اما به گفتهی استاد خالقی مطلق، دستنویس پاریس و دوسه دستنویس دیگر مبنای کارش بوده است. ژول مول بر پایهی دستنویسهای کم و تازهتر که انتخاب کرد نتوانست یک ویرایش انتقادی خوب و سزاوار انجام دهد، هرچند با شیوهی ویرایش علمی ـ انتقادی نیز آشنا نبود اما چاپ او هنوز اعتباری نسبی دارد. شاهنامههای دیگری هم که بر اساس تلفیق کار ژول مول و مکن است، ویرایش شدند؛ مانند کار “فولرس” آلمانی و “بروخیم” در تهران که افراد بزرگی در چاپ بروخیم نقش داشتند؛ ازجمله “مجتبی مینوی”، “عباس اقبال”، “سعید نفیسی” و “حییم”. اما چون راه و روش و دستنویسها را درست برنگزیدند و التقاط کردند شاهنامهی بروخیم نیز اعتبار زیادی ندارد. سپس به چاپ مسکو میرسیم، که ازنظر بسیاری از شاهنامهشناسان بهترین کار موجود بوده است. چاپ مسکو به سرپرستی “برتلس” و “نوشین” این ادعا را دارد که با روش علمی ـ انتقادی آغاز کرده است اما به دلیل رهاشدن این روش پس از دفتر نخست و دوم و نبود برخی دستنویسهای معتبر و کهن در آن روزگار، خطاهای زیاد و کاستیها و برافزودگیهایی دارد.
چند روش برای ویرایش متون کهن وجود دارد. یک روش، روش سنتی است؛ که در آن میکوشند بر پایهی هر آنچه موجود است یک متن پاکیزهتر، زیباتر، خواناتر و آسانتر پیدا کنند و هرچقدر ذوق سلیم بیشتری داشته باشند، واژههای زیباتری برمیگزینند یا اینکه دخالت بیشتری در متن میکردند. روشی دیگر که در انتقاد از روش سنتی است و با کار مکن وارد ایران شد، روش ماشینی یا خودکار نامیده میشود. در این روش یک دستنویس را سالمتر، کهنتر یا معتبرتر تشخیص میدهند، آن را پایه قرار میدهند و بخشهایی که افتادگی، پوسیدگی یا کاستی دارد یا اگر تشخیص دهند که کاتب دخالت کرده است را از چند دستنویس دیگر اضافه میکنند. روش سوم که روشی پسندیده و منطقیتر است روش علمی ـ انتقادی است. استاد خالقی مطلق از میانهی دههی 50 خورشیدی این روش را شناختند و در پی آن رفتند. متنهای انگلیسی، آلمانی و… که دربارهی ویرایش متن بود یافتند و در قالب مقالاتی آن را به جهان علمی ایران منتقل کردند. ایشان ناچار شدند یکتنه کار چندین پژوهشگر را در چندین حوزه انجام دهند. نکتهی قابلتوجه این است که روشهای ویرایش علمی ـ انتقادی گاهی با متون فارسی و شیوهی نگارش فارسی هماهنگی ندارد. ایشان در پی تطبیقدادن روش علمی ـ انتقادی بر نگارش فارسی بودند و پیشنهاداتی ارائه دادند و روش کار خودشان را بر همان راه استوار ساختند. استاد از آن زمان تاکنون با سفر به موزهها و کتابخانههای هرجای جهان (با هزینهی شخصی و بدون کمکهای دولتی) در پی یافتن و بررسی دستنویسهای شاهنامه هستند و بسیاری را معرفی کردهاند.
یک پله بالاتر از این کار، کار علمی ـ انتقادی ـ تحقیقی است؛ یعنی دستنویسها شناسایی، ارزیابی، ردهبندی و اعتبارسنجی میشوند. استاد خالقی مطلق تاکنون بیش از پنجاه و یک دستنویس را بررسی کرده و دربارهی بسیاری از آنها مقاله نوشتهاند. از بین دستنویسها شانزده دستنویس که کهنتر، معتبرتر و تندرستتر بودند، انتخاب شدند. در کار ویرایش انتقادی هیچگاه به یک دستنویس بسنده نمیشود و همهی دستنویسها دیده میشوند. بهویژه دربارهی شاهنامه که تا زمان یافتن دستنویسی از روزگار فردوسی به هیچیک از دستنویسهای موجود نمیتوان بسنده کرد. در کار تحقیقی به شرح چرایی و چگونگی افزودهشدن یا گشتگی (تغییر ریخت) یک واژه، عبارت، لخت یا بیت پرداخته میشود. همچنین به شرح و گزارش روانشناختی، اسطورهشناختی، واژهشناختی، جغرافیای تاریخی و هر آنچه لازم است، میپردازند. ازاینروی در تمام تاریخ این حوزه برای شاهنامه تنها دو گزارش کامل از آغاز تا فرجام موجود است؛ یکی کار استاد خالقی مطلق در سه جلد با عنوان “یادداشتها” و دیگری کار ارزندهی دکتر کزازی در نُه جلد با عنوان “نامهی باستان”. و در میان تمام شاهنامهپژوهان جهان این دو استاد در چیرگی به متن شاهنامه و زبان فارسی و دیگر دانشهای ایرانشناسی و اسطورهشناسی سرآمد هستند.
کار ویرایش و گزارش شاهنامه تنها کار یک ادبدان و زباندان نیست و حوزههای گوناگونی از ایرانشناسی، اسطورهشناسی، جغرافیای تاریخی، شناخت دگرگونی زبان فارسی، تاریخ و فرهنگ ایران باستان، ادیان ایران باستان و… را در بر میگیرد. شناخت زبانهای باستانی به فهم و ویرایش شاهنامه و آشنایی با زبانهای اروپایی به دریافت پژوهشهای تازهی ایرانشناسی بسیار کمک میکند. ازاینرو پژوهش دکتر کزازی و دکتر خالقی مطلق موفقاند زیرا ویراستار به زبانهای باستانی و دیگر زبانها آشنایی داشته و تنها یک کار ادبی و زیباییشناختی نکرده است.
استاد خالقی بیش از صد مقالهی علمی در زمینهی ایرانشناسی، اسطورهشناسی، حماسهپژوهی، شاهنامهپژوهی، دستنویسشناسی، روشهای ویرایش متون و… نوشتهاند. همچنین چند کتاب در حوزهی زبانهای ایرانی و حماسه به فارسی برگرداندهاند. ایشان مداخل مهمی در دانشنامههای داخل و خارج از ایران مانند “ایرانیکا” نوشتهاند. بخش ساسانی شاهنامه به قلم استاد خالقی مطلق برای پژوهشهای تاریخی ایران باستان بسیار ارزنده است. ایشان دادههای تاریخی شاهنامه را با دیگر متون تاریخی ازجمله تاریخ طبری، ثعالبی، بلعمی، گردیزی و… سنجیدهاند، تحلیل و نتیجهگیری کردهاند. پس برای گزارش شاهنامه باید تاریخ ایران باستان و مکتبهای تاریخنگاری ایرانی را هم دانست.
از ویژگیهای کار استاد خالقی میتوان به پیرایشها و اصلاحات تازه در هر چاپ اشاره کرد که از روحیهی تلاشگر و پویای ایشان برمیخیزد. ایشان در بخشهایی از کتاب به پژوهشهایی که کارشان را نقد کردهاند ارجاع دادهاند و گاهی پذیرفته و وارد کردهاند و همواره بر این باورند که کار پیرایش شاهنامه به پایان نخواهد رسید و ادامه دارد! با امید تندرستی و دیرزیوی استاد!
آفرین بـر روان فــــردوسی/ آن همایـوننژاد فـرخنده
او نه استاد بود و ما شاگِرد/ او خــداونــد بود و مـا بنده