توضیحات
«زن شدن» تقلید کردن از زنانگی نیست. آنچه دلوز و گاتاری در زن شدن میجویند، راهی برای گریز به بیرون از فضای منقادساز جامعه و شکستن اشکال هویتسازیای است که به طرق مختلف بر سوژه تحمیل میشود. این مفهوم (Devenir-femme) در ابتدا در کتاب «کافکا، به سوی ادبیات اقلیت» در کنار دیگر اشکال «اقلیت-شدن» مطرح میشود، و سپس در کتاب «هزار فلات» بسط مییابد. «اکثریت» در اندیشۀ دلوز و گاتاری ارتباطی به تعداد ندارد، بلکه به قدرتِ ایجادِ مانع در برابر نیروی حیات و کانالیزه کردن و جهتدادن به جریانِ آزادِ میل مربوط است. «زن شدن» یکی از شیوههای ساختنِ مداومِ خویشتن است که قصد تبدیل شدن به اکثریتی جدید را ندارد، بلکه همواره در پی بیرون رفتن از چارچوبهای اکثریتی است.
مفهوم «زن شدن»، آنگونه که در اندیشۀ دلوز و گاتاری مطرح میشود، میتواند نقطۀ آغازی باشد. در این مفهوم هنوز «زنانگی» به شکل پدیدهای قائم بالذات و مستقل حضور پُررنگی ندارد. برای تکمیل بحث، نگاهی سریع به مفهوم «فالوگوسانتریسم» در اندیشۀ دریدا میاندازیم، و پس از آن به سراغ اندیشمندانی چون لوس ایریگره، ژولیا کریستوا، جودیت باتلر و کاترین مالابو میرویم، و تلاش میکنیم ایدۀ زیستِ زنانه به عنوان یک آلترناتیو اجتماعی را از دل این خوانشها بیرون بکشیم.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.