نگاهی به ترومای فرزندکشی

در توصیف کرونوس به عنوان یک اسطوره ما با این تردید مواجه هستیم که ابتدا از او به عنوان یک پدر یاد کنیم یا یک پسر. او جوان ترین فرزند آسمان (اورانوس) و زمین (گایا) است. کسی است که با ترفند مادر، با داس خویش پدر را تکه تکه و اخته می کند و بر تخت فرمانروایی می نشیند. پس از شکست پدر، کرونوس عهد خویش با مادر را از یاد می برد و همان راهی را در پیش می گیرد که پدرش –اورانوس- در پیش گرفته بود. اورانوس در هنگام مرگ، او را با میراثی شوم ترک می کند. به کرونوس وعده داده می شود که فرزندانش با او همان کاری را خواهند کرد که او با پدر خویش کرده است. حال میراث پدرکشی، فرزندکشی است. کرونوس بعد از هر زایش فرزند، فریاد می زند “پس این کودک چه شد؟” و همسرش (رئا) هر بار فرزند را به سوی بلیعده شدن روانه می کند.

اسطوره‌ها بازتاب واقعیت روانی بشر هستند و همچون آینه­ای گذشته و امروز را در یکدیگر نمایان می‌کنند. از این رو بررسی اسطوره‌ی کرونوس با توجه به ترومایی که این روزها روان جامعه را بار دیگر  جریحه‌دار کرده‌است ضروری به نظر می رسد.

کرونوس ادغامی (condensation) از مفاهیم گسترده است. او را همراه با داسی دو دم و ساعتی شنی ترسیم کرده‌اند. یعنی با اختگی و زمان. داسی که مادرش به او هدیه داده است. داسی که از هر دو سو می برد. شاید این نمادی از اخته‌گری او در هر دو سوی گذشته و آینده باشد. بی جا نیست که او را اسطوره زمان نیز نامیده‌اند. اما به بیان دلوزه (Deleuze) زمانی که کرونوس به آن اشاره دارد زمان “تعلیق” است. گذشته ناپدیده شده اما آینده فرا نرسیده‌است. به محض آنکه آینده سر رسد او آن را خواهد بلعید. بنابراین او هم با گذشته و هم با آینده در نبرد است. در تاریخ اساطیر یونان، کرونوس، بین دو نسل ایستاده است. نسل تیتان‌ها و نسل ایزدان المپ. نسل آدم‌خواران وحشی و نسلی که آغاز تمدّن است. او با حضور خویش تنش میان گذشته و آینده را به شکلی “مزمن” و دهشتناک به تصویر می کشد. مفهوم “نسل” هم این مزمن بودن را در خود نهفته دارد. نسل‌ها دیرپا هستند. نسل‌ها به سختی جای خود را به نسل جدید می‌دهند. به هنگام صحبت از بیماری‌های جسمی و روانی نیز ما از بیماری‌های “مزمن” صحبت می‌کنیم. “مزمن” به این معنا که نشانه‌ها، پدیدار و ناپدید می‌شوند اما از آن‌ها عبور نمی شود. معنای کرونوس چنین ناپایداری و دیرپایی‌ای را در خود دارد. او یک تناقض است. تناقضی که از آن برون رفتی نیست. تناقضی که در ظاهر با کشتن فرزند در جستجوی یک پایان است؛ اما با پدیدار شدن فرزندی دیگر، این تناقض از نو به یاد آورده می‌شود.

کرونوس در حضور خود بی‌نظمی و در عین حال نظمی خود‌ساخته را به نمایش می گذارد. او پسری است که برای ایجاد نظم پدر را می‌کشد و پدری است که فرزند را می‌کشد و در این کار، خود بی بند و بار و لجام گسیخته است. قانون او ساختگی است؛ برای تعلیق است؛ برای ایجاد وحشت. وحشتی که امروز با شنیدن خبر دردناک مرگ فرزند به دست پدر و مادر، ما آن را در جان‌مان احساس می‌کنیم. در جایگاه فرزند، تکه‌تکه شدن را در تن حس می‌کنیم و به عنوان پدر و مادر از خود وحشت می‌کنیم. در شبکه‌های اجتماعی از آن سخن می‌گوییم و با شگفتی به دنبال پاسخ آن هستیم. درباره آن با پدران و مادران‌مان با ترس یا شوخی صحبت می‌کنیم. در خیال‌مان تهدیدهای آنان را به یاد می‌آوریم و از به واقعیت پیوستن گزاره‌های “می‌کشمت”، “سرت را می برم”، “تکه تکه ات می‌کنم” در هراسی مزمن غوطه‌ور می‌شویم. آنچه در خیال بود در واقعیت ما را پیدا کرده است.

کرونوس چهره­ای است که نمایش دهنده­ی نقص قانون است. قانونی که دیگری را به ورطه­ی مرگ می­کشاند اما نمی‌تواند مهاری بر خود او باشد. از این روست که این قانون، نمایشی و ساختگی است. این عبارات استعاره لکان درباره “دهان کروکودیل” را به یاد ما می آورد. شاید بتوانیم آن را معادل “دهان کرونوس” در نظر بگیریم. دهانی که می‌بلعد. کرونوس می گوید “چون بچه خودم است او را می کشم”. این همان چیزی است که وحشت ایجاد می‌کند. احاطه و مالکیت شخصی بر “جان”. جانی که در نظر هر انسانی عزیزترین است. مهاری بر عطش او وجود ندارد. چگونه باید از چنین چیزی گذر کرد؟ زمانی گذر از این زمان تعلیق و وحشت، میسر می‌شود که قانونی فراتر از شخص بتواند محدویتی برای این بلعندگی ایجاد کند. در داستان کرونوس این مهار از طریق فرزندش زئوس بر او اعمال می‌شود. فرزندی که پدر را نمی‌کشد،  بلکه او را به تارتاروس می‌فرستد، جایی که او خود باید پاسخگوی گناهانش باشد. این لازمه ی قانون است که بتواند با احترام تفاوت‌ها را به جای آورد و گذر از مسیر گذشته به آینده را هموار کند. قانونی که فراتر از زمان (کرونوس) باشد، قانونی که در برابر همگان به یکسان اعتبار داشته باشد و بی‌اعتنا به روابط شخصی به حفظ تمدّن انسانی بیاندیشد. قانونی که بتواند عطش سیری‌ناپذیر به حذف دیگری را مهار زند تا زایندگی جریان داشته باشد.  

Brighenti AM, Kärrholm M. Three presents: On the multi-temporality of territorial production and the gift from John Soane. Time & Society. 2019 Feb; 28 (1):375-98.

Bradshaw CJ, Brook BW. The Cronus Hypothesis: extinction as a necessary and dynamic balance to evolutionary diversification. Journal of Cosmology. 2009; 2: 221-9.

Fimi, D. “Laughing with Medusa: Classical Myth and Feminist Thought.” 2010: 236-238.

کاروتی، ر. پرورژن در ساختار روان نژندی. فصل نامه فرهنگی اجتماعی سخن سیاووشان. شماره 7. پاییز و زمستان 1398.