منتشر شده در دانشنامه فلسفی استنفورد


The Stanford Encyclopedia of Philosophy

ژک مری امیل لکان[1](۱۳ آوریل، ۱۹۰۱- ۹ سپتامبر، ۱۹۸۱) چهره‌ای مهم در حیات روشنفکری پاریس در طول بخش اعظم قرن بیستم بود. لکان که گاه از او با عنوان « فروید فرانسوی[2]» نام برده می‌شود، شخصیتی مهم در تاریخ روانکاوی است. تعلیمات و مکتوبات او، معنای کشفِ فروید دربابِ ضمیر ناآگاه را هم در ساحت نظری و هم در کاربست بالینی و نیز در رابطه با زمینه‌های گستردهٔ شاخه‌های دیگر مورد مداقه قرار می‌داد. به ویژه برای آنان که علاقه‌مند به ابعاد فلسفی تفکر فرویدی هستند، آثار لکان در کمال اهمیت است. در طول بیش از پنجاه سال گذشته ایده‌های لکان خصوصا در حلقه‌های فلسفهٔ قاره‌ای در بین قرائت‌های مختلف از مسائل روانکاوی محوریتی اساسی یافته است.

1.     مروری تاریخی

نخستین نوشته‌های لکان ـ که در رشته روانپزشکی تحصیل کرده بود ـ در اواخر دهه ۱۹۲۰ (طی تحصیلات روانپزشکی‌اش) پدید آمد، بااینهمه فعالیت‌های تالیفی لکان در دههٔ بعد افزایش یافت. دهه ۱۹۳۰ چندین نقطهٔ عطف لکانی را به خود دیده است: انتشار رسالهٔ دکتری لکان در روانپزشکی در سال ۱۹۳۲ با عنوان « درباب سایکوز پارانوئید و ارتباطات آن با شخصیت[3]»؛ همکاری‌هایی با جنبش‌های هنری سورئالیستی و دادائیستی و فعالیت طرفدارانهٔ لکان درمیان آنها؛ ورود به آموزش روانکاوی شامل روانکاوی آموزشی با رودولف لوونشتاین[4]؛ شرکت در سمینار‌های معروف الکساندر کوژو[5] در باب پدیدار شناسی روح جی. دابلیو. اف. هگل[6]؛ نخستین ارائه از نظریهٔ درحال حاضر شناخته شدهٔ «مرحله آینه‌ای[7]» در کنفرانس انجمن بین‌المللی روانکاوی در مارینباد[8] در سال ۱۹۳۶ (ارائه‌ای که توسط ارنست جونز[9] دوست و زندگی‌نامه نویس فروید و رئیس وقت انجمن بین المللی روانکاوی متوقف شد)؛ و مشارکت در دانشنامه فرانسوی در سال ۱۹۳۸ با مقالهٔ مهمی با عنوان «عقده‌های خانوادگی در تکوین فرد: تلاش برای تحلیل یک کنش در روانشناسی[10]» که موضوعات تحلیلی را به شکل قابل توجهی پوشش داده بود.

مشخصهٔ این دورهٔ‌ تعیین کننده از تحول لکان، همانطور که دوره پیش از این نیز حاکی از آن بود، تضارب علایق و تاثیراتی مرتبط با روانکاوی، روانپزشکی، فلسفه، هنر و ادبیات و نیز دیگر حیطه‌ها است. به طور خاص‌تر، این ترکیب قوی بین‌رشته‌ای که در این دوره برای لکان میان روانکاوی فرویدی، دیالکتیک هگلی، تعلیم و تربیت کوژو و تجارب مختلفی از «جنون» از زوایای متعدد به دست آمده بود، صبغه‌ای نازدودنی بر تمام مسیر فکری لکان زده و آن را برای همیشه تغییر داده است.

جای تعجب نیست که جنگ جهانی دوم برای لکان (و صد البته برای تاریخ به طور عام) دورهٔ اغتشاش و طغیان بود. در این دوره فعالیت‌های روانکاوانه لکان شامل تحلیل آموزشی او متوقف شد (لوونشتاین و لکان در باب اینکه آیا این تحلیل حقیقتا و به خوبی پایان یافته هم‌عقیده نبوده‌اند، به نظر لکان این روانکاوی پایان یافته بود و از این رو به طور بحث‌برانگیزی هیچ گاه به کاناپه لوونشتاین بازنگشت).

 جنگ دریچه‌های روانپزشکی نظامی در انگلستان و فرانسه را بر لکان گشود، بازدید پنج‌ هفته‌ای او از انگلستان او را با جنبه‌هایی از جهان روانکاوی بریتانیایی آشنا کرد (جنبه‌هایی از این دیدار در مقالهٔ «روانپزشکی بریتانیایی و جنگ[11]» [۱۹۴۷] نقل شده است). یادداشت‌های مهم و کم‌شماری که لکان در طول جنگ و پس از آن نوشته بود، سرانجام در شاهکار او مکتوبات (Écrits) (۱۹۶۶)بازنشر شد : « زمان منطقی و پافشاری قطعیت پیش‌بینی شده: سفسطه‌ای جدید[12]» (۱۹۴۵)؛ « ارائه در باب علیت روانی[13]» (۱۹۴۶)؛ « ستیزه‌جویی در روانکاوی[14]» (۱۹۴۸)؛ « مرحلهٔ آینه‌ای به مثابهٔ شکل‌دهندهٔ عملکردِ من آنطور که در تجربهٔ روانکاوی آشکار شد[15]» (این مقاله در سال ۱۹۴۹ در کنفرانس انجمن بین المللی روانکاوی در سوئیس ارائه شد ـ اگرچه نسخه ۱۹۳۶ این مقاله که در مارینباد ارائه شده بود از دست رفته است، این نسخهٔ باقی مانده به جهت آنکه در مکتوبات آمده، نسخه‌ای رسمی است(.

دههٔ بعدی در خط سیر لکان، محوریت دارد؛ زمانی که لکان به عنوان متفکری پیشرو، مهم و اصیل در عرصه روانکاوی شناخته می‌شد. رشد مطالب لکانی در این دوره از حیٍَِِّز شمار بیرون است. آثاری همچون هفت سمینار سالانه و بسیاری از مقالات شناخته شده که بعدها در مجلد نهصد صفحه‌ای مکتوبات جمع آوری شد (شماری از آنها تلخیصی فشرده و عصاره نتایج سمینارهای سالانه است).

 در پایان دهه ۱۹۴۰ و ابتدای دهه ۱۹۵۰لکان با ساختارگرایی فردینان دوسوسور[16] و میراث‌داران او، کلود لوی استروس[17] و رومن یاکوبسن[18] آشنا شد. کتاب لوی استروس با عنوان ساختارهای ابتدایی نسبت[19] ۱۹۴۹ در به راه افتادن جنبش ساختارگرایی فرانسوی که در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شکوفا شد، نقش موثری داشت؛ رویکردی که اهمیت نظری اگزیستانسیالیسم را در فرانسه به چالش می‌کشید. لوی استروس انسان‌شناسی را «ساختارمند» کرد، چنانکه رولان بارت[20] برای مطالعات ادبی- فرهنگی و لوئی آلتوسر[21] برای مارکسیسیسم چنین کردند.

 تا انتهای دهه ۱۹۵۰ ـ در سالهای ۱۹۶۰-۱۹۵۹ـ احتمالا تغییر رویکردی اساسی در تفکر لکان رخ داده است ـ منطقی می‌نماید که بر همین منوال لکان را نیز به عنوان ساختار دهنده به روانکاوی فرویدی تصور کنیم. او تحت لوای «بازگشت به فروید[22]» و با توجه به قول معروفش مبنی بر اینکه که « ضمیرناآگاه همچون یک زبان ساختار یافته است[23]»، به روانکاوی ساختار بخشیده است. لکان خود را چون تنها مدافع سنت فرویدی می‌نگریست، سنتی که به واسطه ترک و خیانتی که در جهان ِروانکاوی پس از فروید، خاصه در روانشناسی ایگوی انگلیسی-آمریکایی و آنطور که در سه گانه هاینتس هارتمن[24]، ارنست کریس[25]، و آنالیست پیشین لکان، لوونشتاین، متبلور شده بود در معرض افول و انحطاط بود.

لکان مصرانه بر بازیابی‌ای که به یاری سوسور از کمالِ اهمیتِ زبان برای روانکاوی، چه در ساحت کار بالینی و چه متاسایکولوژی کرده بود پای می‌فشرد و آن را کلیدی برای پیش‌بردنِ وفادارانهٔ‌ رویکردِ انقلابی فروید به سوژگی روانی می‌دانست. همه اینها با جزئیات و به تفصیل در مانیفست تاسیس لکانیسم در ۱۹۵۳ با عنوان «عملکرد و زمینهٔ گفتار و زبان در روانکاوی[26]» آمده است (معمولا ارجاع به آن با عنوان « گفتمان رم» است، چرا که این مانیفست در رم ایراد شد). این مانیفست همزمان با مشارکت لکان در خروج از انیستیوی تحلیلی سابقش، انجمن پاریسی روانکاوی (SPP)، و تاسیس انیستیتوی جدید انجمن فرانسوی روانکاوی (SFP)بود. حرکت SPP به سوی مدلی پزشکی شده از آموزش روانکاوی (همچون پارادیم علمی روانپزشکی که در انیستیتوهای جهان انگلیسی زبان غالب بود) از عمده عوامل خروج و جداییِ دسته‌ای بود که SFP را بنیان نهادند.

همچنین در سال ۱۹۵۳ لکان نخستین سمینار سالانه خود را در مورد مقالات فروید در باب تکنیک[27] (۱۹۵۴-۱۹۵۳)ارائه کرد. لکان تا پیش از مرگ خود به ارائهٔ این سمینارها پرداخت، سمینارهایی که به طور پیوسته به مدت بیست و هفت سال ادامه داشت. همچون کوژو، لکان نیز نفوذ خود را عمدتا از طریق آموزش‌های شفاهی‌اش اعمال می‌کرد.

نخستین دههٔ سمینارها (۱۹۶۳-۱۹۵۳)در بیمارستان سنت آن[28] برگزار می‌شد و مخاطبان آن غالبا روانکاوان بودند. به دلایلی که مختصرا به آن خواهم پرداخت، لکان در سال ۱۹۶۴ ابتدا سمینار خود را به اکول نرمال سوپیریور[29] (۱۹۶۹-۱۹۶۴) و سپس به دانشکده حقوق ـ واقع شده در مقابل پانتئون ـ (۱۹۸۰-۱۹۶۹)منتقل کرد. از ۱۹۶۴ به بعد مخاطبان لکان به شکل شگفت‌انگیزی هم به لحاظ تعداد و هم گسترهٔ پیشینه‌ها‌ افزایش یافت؛ هنرمندان و دانشگاهیان از رشته‌های گوناگون به شرکت‌کنندگانی که پیش از این غالبا رویکرد بالینی داشتند، می‌پیوستند.

سمینارها به یکی از نقاط عطف جمعیت‌ روشنفکری پاریس بدل شد؛ قطبی که برخی از درخشان‌‌ترین ستاره‌های سپهر فرهنگی فرانسه پس از جنگ را به خود جذب می‌کرد. مثلا فیلسوفانی چون ژان هیپولیت[30]، میشل فوکو[31]، ژیل دلوز[32]، لوس ایریگاره[33] و ژولیا کریستوا[34] در میان مخاطبان لکان بودند. لکان در سمینارهایش ماهرانه میان جریانهای نظری متعدد مانور می‌داد و روانکاوی را وارد گفتگو با تاریخ فلسفه، پدیدارشناسی، اگزیستانیسالیسم، ساختارگرایی و پساساختارگرایی، فمینیسم و همانطور که پیشتر گفته شد هر رشته‌ای که در دانشگاه ارائه می‌شد کرد. همه فیلسوفان عمدهٔ فرانسوی نسلی که در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به سن تمییز رسیده بودند به نحوی از انحا درگیر روانکاوی فرویدی بودند و تمامی آنها به اشکال مختلف از طریق آموزه‌های لکان با روانکاوی فرویدی آشنا شده بودند.

دهه ۱۹۶۰ دورانی بسیار پر ثمر و به همان میزان پرآشوب در تاریخچه زندگی لکان بود. لکان در هفتمین سمینار خود درباب اخلاق روانکاوی[35] (۱۹۶۰-۱۹۵۹) با به پرسش گرفتنِ شیوه‌هایی که در دهه ۱۹۵۰ تحت لوای «بازگشت به فروید» به زبان مزیتی ویژه می‌داد، دست به تغییری زد که برای مسیر فکری آینده‌اش سرنوشت‌ساز بود. در سالهای پیش از این، لکان به طور خستگی ناپذیری بر نقش بسیار مهم نظم نمادین تاکید کرده بود. به عبارت دیگر، به جایگاهِ خاصِ صورتهایِ به لحاظِ تحلیلی تغییرِِ شکل یافتهٔ دالهای سوسوری در ساختارها و داینامیک‌های ضمیرناآگاه و سوژهٔ سخنگو (در دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، صورت پدیداری- دیداری[36] نظم تصویری به جهت تمرکز بر مرحله آینه‌ای جایگاه ویژه‌ای داشت).

در انتهای دهه ۱۹۵۰ «امر واقع» در نظریهٔ لکان جایگاه بسیار محوری‌تری یافت. امر واقع به عنوان صورت جدیدی از تمرکز لکان شامل چیزها و پدیده‌هایی بود که از قدرت‌ دلالت کنندگی نظم نمادین اجتماعی-زبان‌شناختی گریخته و در برابر آن مقاومت و یا سرکشی می‌کند. من بعدتر در باب تئوری سه گانه لکان بیشتر خواهم گفت (بنگرید به بخش‏2. 1). این چیزها و پدیده‌ها شامل دیگری، رانه‌‌ها، ژوئی‌سانس، ابژه a کوچک و دیگر مفاهیم لکانی است (بنگرید به بخش ‏2. 3، ‏2. 4. 2 و ‏2. 4. 3) سمینار ۱۹۶۰-۱۹۵۹ را می‌توان به عنوان متنی به حساب آورد که ظهور پساساختارگرایی را ـ پیش از آنکه اصطلاح آن باب شود ـ پیشگویی می‌کرد.

در سال ۱۹۶۳ ضربه‌ای مهیب بر تاریخچه شخصی و حرفه‌ای لکان وارد آمد. ده سال (۱۹۶۳-۱۹۵۳)پس از آنکه SFP متعاقبِ انشعابش از SPP به وجود آمده بود، به عنوان موسسه آموزشی‌ای که باید پروتکل‌های عضویت IPA (انجمن بین‌المللی روانکاوی) را رعایت کند، توسط IPA به دقت و به تفصیل مورد بازرسی قرار گرفت. خلاصه این داستان دراز این است که IPA اتمام حجتی را به SFP ارائه کرد: تنها در صورت حذف لکان از فهرست روانکاوان آموزشی است که SFP همچنان برای انجمن بین المللی روانکاوی معتبر باقی خواهد ماند. «جلسات متغیر به لحاظ زمانی[37]» لکان که از قواعد سنتی IPA مبنی بر جلسات با طول زمان ثابت عدول می‌کرد، دلیل عمدهٔ IPA برای امتناع از تصدیق لکان بود. SFP این شرط را پذیرفت و لکان را از جایگاهش در آنجا خلع نمود.

قابل درک است که لکان آنچه را که رخ داده بود به عنوان خیانتی عمیقا آزارنده تجربه می‌کرد. متعاقب آن، او برنامه‌های اصلی‌‌اش را برای سمینار سالهای ۱۹۶۴-۱۹۶۳ در باب نامهای پدر[38] رها کرد (تنها جلسهٔ مقدماتی آن به تاریخ ۲۰ نوامبر ۱۹۶۳ برگزار شد)، محل تدریسش را از بیمارستان سنت-آن به اکول نرمال سوپیریور منتقل کرده و یازدهمین سمینار پرآوازهٔ سال ۱۹۶۴ را با عنوان چهار مفهوم اساسی روانکاوی[39] (لکان این چهار مفهوم را با ضمیر ناآگاه، تکرار، انتقال و رانه مطابقت می‌داد)به شکل درخوری ارائه داد. لکان در جلسهٔ مقدماتی این سمینار پیرامون « تکفیر و طرد[40]» خود از IPA به واسطه‌گری SFP سخن گفت و خود را با باروخ اسپینوزا[41] و اخراج او از جامعه یهودی به جرم بدعت مقایسه کرد.

 اگرچه این ضربه برای لکان سخت دردناک بود اما به نظر می‌سد او را به سمت شکل دادن به ایده‌ها و اصطلاحات متمایز لکانی بیش از پیش سوق داده است ــ چیزی که در تقابل با زبان و امکانات آشناتر فرویدی در دهه نخست (۱۹۶۳-۱۹۵۳)سمینارها قرار داشت. اگرچه تمایز لکانیسم از فرویدیسم در آثار پیشین لکان مسبوق به سابقه است، با اینهمه این تمایز از میانه دهه ۱۹۶۰ به وضوح پدیدار شد. بر اثر طرد از IPA و خروج از SFP لکان سازمان تحلیلی خود را با نام مدرسه فرویدی پاریس[42] بنیان نهاد. برای لکان این چارچوب تازهٔ سازمانی و (آزادی آن) زمینه را برای تجربهٔ رویکردهای تازه‌اش به آموزش و کارورزی تحلیلی فراهم می‌کرد.

 در سال ۱۹۶۶ کتاب عظیم لکان با عنوان مکتوبات توسط ادیسون دو سوی[43] منتشر شد. پیش از این لکان تنها رساله دکتری‌اش را در روانپزشکی در سال ۱۹۳۲ منتشر کرده بود. کتاب نهصد صفحه‌ای مکتوبات بسیاری از مقالات و یادداشتهای مهم لکان را در طول سی سال از ۱۹۳۶ تا ۱۹۶۶ در برگرفته و در کنار هم در یک مجلد قرار داد. این «مکتوبات» برای ورود به تفکر لکانیسم مسیر طاقت‌فرسا و رعب‌آوری را پیش چشم مخاطب قرار می‌دهد (سمینارهای سالانه نسبتا آسان‌‌خوان‌تر و سرراست‌تر هستند). اگرچه مکتوبات سهم قابل توجهی بر اعتبار لکان به عنوان متفکری غامض (اگر نگوییم متفکری عمدا مغلق‌نویس) داشته است با اینهمه مکتوبات پس از نخستین انتشارشدر فرانسه، به یکی از پرفروشترین کتاب‌ها بدل شد. این کتاب توانست شهرت و اعتبار لکان را به عنوان فروید فرانسوی در نظر عموم مخاطبان فرانسوی ارتقا بخشد. در طول این دوره مخاطبان سمینارهای لکان همچنان رو به افزایش بود و تاثیر او، حلقه‌های گسترده‌تری از حیات فرهنگی و روشنفکری پاریس را در برمی‌گرفت.

لکان در طول حرفهٔ خود علاقه‌ای جدی به شاخه‌های مختلف ریاضیات و علوم پایه نشان داد. این علاقه به دههٔ ۱۹۴۰ و توسل او به نظریهٔ بازی‌ها در «زمان منطقی و پافشاری بر قطعیت پیش بینی شده» باز می‌گردد. تمایل به ساختارگرایی در انتهای دهه ۱۹۴۰ و ابتدای دهه ۱۹۵۰ گرایش‌های فرمالیستی او را تقویت نمود. در دهه ۱۹۵۰ لکان نه تنها از نظریهٔ بازی‌ها، انسان شناسی لوی استروس و واج‌شناسی یاکوبسن بلکه از تاریخ ریاضیات و توپولوژی نیز اقتباس می‌کرد.

در طول دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ نمودارها، گراف‌ها و نمادپردازی‌های بسیاری در سخنرانی‌ها و نوشته‌‌های لکان ظاهر می‌شد که نشان از روند پایدار و رو به رشد او به فرمالیسم‌ داشت. در اواخر دهه ۱۹۶۰ و به طور ویژه دهه ۱۹۷۰ بحث‌هایی پیرامون منطق، توپولوژی، و نظریهٔ گره‌ها [44]وجههٔ بسیار برجسته (و گاه حتی غالب)گفتمان لکانی بود. دهه ۱۹۷۰ را می‌توان به عنوان دهه “matheme” توصیف کرد، “matheme” واژهٔ ابداعی لکان برای یک واحد فرمالیزیشن (به مثابه یک نمادپردازی به سبک ریاضیاتی) است که اهمیت هسته‌ای یک مفهوم تحلیلی لکانی را خلاصه و تعیین می‌کند.

لکان امید داشت تا از این رهگذر از اینکه مورد بدفهمی قرار گیرد اجتناب کند، چراکه کاربست‌های در دسترس فروید از زبان طبیعی گمراه کننده بود و ظاهرا بسیاری از پسافرویدی‌های غیر لکانی را به اشتباه انداخته بود. به علاوه، توپولوژی به عنوان علم سطوح لکان را به منابعی تجهیز می‌کرد که با آنها می‌توانست حملات معمولش را به این تصویر عوامانه و ناشیانه‌ از روانکاوی به عنوان «روانشناسی عمق»، روانه کند. چرا که این تصاویر(نمودارها گراف‌ها و. . . )بر پایه فضاهای ساده دو و سه بعدی اقلیدسی از تفکر تصویری ِخودانگیخته استوار بود.

اشکال توپولوژیک و ساخت‌‌هایی که شهود این تفکر تصویری را تضعیف می‌کنند به لکان یاری نمود تا ضمیرناآگاه را به مثابه مجموعه‌ای از پیچ‌و تاب‌ها، منحنی‌ها، تا زدن‌ها، خمیدگی‌ها، پیچیدگی‌ها دوباره صورت‌بندی کرده و امر فطری و درونی را به ساختی یگانه از سوژگی روان متمایل کند که تنها در دسترس روانکاوی عقلانی و جدی قرار می‌گیرد.

علاوه بر پیگیری فرمالیزاسیون از طریق matheme ها، سمینارهای دههٔ آخر آموزش‌های لکان معطوف به تاملاتی درباب نظریهٔ نظم بنیادین به ویژه نظم امر واقع و تفاوت جنسیتی (تاملاتی که معمولا با یکدیگر درهم آمیخته است) بود. برنامهٔ فرمالیزاسیون ظاهرا لکان را قادر می‌ساخت تا به دقت، محدودیت‌های امر قابل گفتن و قابل بازنمایی را افشا کند و از این رو با نشان دادن آنچه به طور کامل و کافی نمی‌تواند درون مختصات آشنا و دردسترس آن واقعیتی قرار گیرد که برآمده از نظم تصویری و نمادین است، شمه‌ای از امر واقع را به دست دهد (بنگرید به ‏2. 1 ).

ابعاد و جنبه‌های مختلف چیزهای جنسی با صورت‌بندی لکانِ متاخر دربارهٔ گریزِ پر ابهامِ امر واقع که شامل تفاوتهای جنسیتی نیز هست، ارتباط می یابد. لکان در یکی از سمینارهای معروف خود، سمینار بیستم، (آنکور، ۱۹۷۳-۱۹۷۲)تفاوت جنسیتی را به عنوان sexuation صورت بندی می‌کند و تصویری غیرزیستی و طبیعی‌نشده از جایگاه‌های سوژه نسبت به مردانگی و زنانگی از منظر منطق صوری به دست می‌دهد. از این رهگذر او ادعا کرد که از اختلاف/شکاف ساختاری، ذاتی، غیر قابل تحمل و جداکننده میان دو جنس و محکومیت گریزناپذیر ابژه‌های جنسی پرده بر می‌دارد؛ از اینکه آنها ضرورتا و لزوما خارج از هماهنگی با یکدیگر (و حتی با خودشان به عنوان سوژه‌های دوپاره شده) هستند. لکان این را در جمله ‌ای که مایهٔ طعن او شد خلاصه می‌کند: (هیچ رابطه جنسی‌ای وجود ندارد[45]). در آن زمان بسیاری بر این اظهار لکان تاختند. به علاوه، سمینار بیستم به طور خاص و در پیوند با بخشی از آثار لکان که در این دوره نوشته شده است، به کاتالیزور قدرتمندی برای تحولات مهم در تفکر فمینیستی فرانسوی در دهه ۱۹۷۰ مبدل شد.

لکان در سال ۱۹۸۰ و نزدیک به پایان عمر خویش بر آن شد تا مدرسه خود، مدرسه فرویدی، را منحل کند. این تصمیمی بحث برانگیز بود که مشاجرات فرقه‌ای را در میان پیروان لکان برانگیخت. لکان در سال ۱۹۸۱ درگذشت. ژک الن میلر [46]داماد لکان و ویراستار سمینارها، ــ École de la Cause freudienne را به دنبال انحلال مدرسه فرویدی و به عنوان جانشین آن بنیان نهاد. میلر نخستین بار به عنوان شرکت‌‌کننده یازدهمین سمینار در سال ۱۹۶۴، لکان را ملاقات کرده بود، در آن زمان او در ENS دانشجوی آلتوسر بود.
 میلر از زمان درگذشت لکان، نظارت بر انتشار متن‌های لکان و ویرایش سلسله کتابهای فرویدی را که نسخه‌های «تثبیت شده» و رسمی از سمینارهای سالانه و دیگر نوشته‌های لکانی در آنها آمده است، در دست گرفت.

2.   مفاهیم اساسی

2.1.نظریه بنیادین[47]

نظریه سه نظم بنیادین تصویری[48]، نمادین[49] و امر واقع[50] چارچوبی اساسی را برای مفاهیم و مراحل مختلف سیر فکری لکان به دست می‌دهد. توصیفات او از هر یک از این سه نظم و نیز ارتباطات آنها با یکدیگر، در طول سالهای طولانی کار لکان دستخوش تغییرات و بازبینی‌های چندی شده است. چنانکه در ادامه واضحتر خواهد شد، غالب مفاهیم لکانی در رابطه با این سه نظم تعریف می‌شوند.

لکان تا دهه ۱۹۷۰ بر اثر غور در توپولوژی گره برومه[51] ــ بر نشان خانواده برومه تصویر گره خوردگی سه حلقه در یکدیگر، ترسیم شده بود. این سه حلقه به گونه‌ای قرار گرفته‌اند که اگر یک حلقه شکسته شود، هر سه حلقه از یکدیگر آزاد و جدا می‌شوند ــ بر وابستگی مشترک این نظم‌ها به یکدیگر تاکید می‌کند. از این رو با مسامحه می‌توان گفت برای لکان نظم تصویری، نمادین و امر واقع، به عنوان سه بعد اساسی سوبژکتیویته روانی هستند. به علاوه، گاه محققان تحول لکان را به سه دوره عمده تقسیم می‌کنند که هر دوره با تفوق یکی از این نظم‌ها متمایز می‌شود: لکان متقدم تصویری (دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰)، لکان میانه نمادین (دهه ۱۹۵۰)و لکان متاخر امر واقع (دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰). با اینهمه باید به چنین زمان‌بندی شسته‌رفته‌ای به دیدهٔ تردید نگریست، چراکه در تمام طول تعلیمات لکان می‌توان پیوستگی و گسستگی درهم پیچیده‌ای را مشاهده کرد که با طرح متقدم-میانه- متاخر چندان سازگار نیست.

2.1.1.   امر تصویری

لکان تمایل داشت تا امر تصویری را (البته نه به شکل انحصاری)با قلمروهای محدود آگاهی و خودآگاهی مرتبط کند. این نظمی است که با آنچه مردم به عنوان واقعیت روزمرهٔ غیرروانکاوانه تجربه می‌کنند، بیشترین پیوند را دارد. آنکس و آنچیزی که فرد «تصور» می‌کند دیگر افراد هستند، همچنین آنچه فرد «تصور» می‌کند که منظور دیگران در تعاملات ارتباطی است، آنکس و آن چیز که فرد «تصور» می‌کند که باید باشد، شامل دورنماهای تصور شده از دیگران ــ همه در زیر عنوان این نظم قرار دارند. چنین توصیفی حاکی از آن است که امر تصویری به هسته ایده‌های تحلیلی همچون انتقال، فانتزی و ایگو اشاره دارد. به طور خاص امر تصویری در شرح لکان از شکل‌گیری ایگو نقش محوری دارد (مطابق با مرحله آینه‌ای ــ بنگرید به‏2. 2).

لکان با ادغام آثار اولیه‌اش ـ در دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ـ با تئوری‌های بعدی‌اش در دهه ۱۹۵۰ که متاثر از ساختارگرایی بود، به وابستگی امر تصویری بر امر نمادین تاکید کرد. این وابستگی بدان معناست که پدیده‌های حسی-ادراکی[52] (تصاویر و تجربیات از بدن، عواطف به مثابهٔ هیجاناتی آگاهانه زیسته شده، تصوراتی از افکار و احساسات دیگران و غیره) از طریق داینامیک‌ها و ساختارهای اجتماعی-زبان‌شناختی شکل گرفته، هدایت شده و تعیین شده اند. با افزایش اهمیت امر واقع در دهه ۱۹۶۰ و گره‌‌های برومه در دهه ۱۹۷۰ این نکته واضح‌تر شد که لکان امر تصویری را منوط به آن دو نظم دیگر می‌داند (ضمنا امر تصویری و امر نمادین هنگامی که با یکدیگر به طور مشترک ادغام شوند، زمینهٔ «واقعیت[53]» را تشکیل می‌دهند که خود در تقابل با امر واقع قرار دارد). در واقع، می‌تواند چنین پنداشت که امر تصویری همواره متضمن اشتباهات طبقه‌بندی است.

به طور ویژه‌تر، امر تصویری نظمی است که در آن، دو نظم‌ دیگر با یکدیگر اشتباه می‌شوند: آنچه امر واقع است به اشتباه به عنوان امر نمادین بازشناسی می‌شود (برای مثال، به طور خاص برخی از سیمپتوم‌های وسواسی-نوروتیک و پارانوئید-سایکوتیک، برخی پیشامدهای بی‌معنای تصادفی در سطح جهان مادی ابژه‌های غیر انسانی که همچون نشانه‌های معنادار و عمیقا در خور اهمیت برای رمزگشایی و تعبیر دیده می‌شود)و آنچه امر نمادین است به اشتباه به عنوان امر واقع بازشناسی می‌شود (مثلا در «سیمپتوم‌های تبدیلی»ِ سایکوسوماتیک‌گونه، تعارض روانی ناآگاه در زبان رمز گذاری شده و ایده‌ها به عنوان درد بدنی و کسالت تحمل می‌شوند).

لکان با انتخاب واژه «تصویری» قصد داشت تا چیزی را که خیالی، ساختگی، مجازی و مانند اینها است معرفی کند. با اینهمه پدیده تصویری توهمهایی ناگزیر (اگر آن را به شیوه کانتی بیان کنیم)و یا انتزاعاتی واقعی (اگر آن را در اصطلاح مارکسی قرار دهیم)است. این به دو نکته اشاره دارد: نخست در میان این سه نظم بنیادین و ضروری لکان، امر تصویری بعد ذاتی و غیر قابل اجتناب وجود سوژه‌های سخنگوی روانی است؛ همانطور که تحلیل نمی‌تواند (و نباید تلاش کند تا ) آنالیزان را از ضمیر ناآگاهش برهاند، در مورد نظم تصویری نیز نه ممکن و نه مطلوب است که توهماتش را بزداییم. دوم انتزاعات خیالیِ[54] امر تصویری بیش از آنکه صرفا «غیرواقعی» و ناموثر و اپی‌فنومایی[55] بی اهمیت باشد، مکملی بر واقعیاتِ حقیقی انسانی است و بر آن واقعیات تاثیرات عینی مشخصی دارد.

2.1.2.  امر نمادین[56]

امر نمادین لکانی ابتدائا بر پایه امکانات ساختارگرایی نظریه پردازی شده بود. این نظم در پیوند با زبان طبیعی آنطور که توسط سوسور و به طور خاص پساسوسوری‌ها توصیف شده است، به آداب، عرف، قوانین، رسوم، هنجارها، عادات، مناسک، قواعد، سنت‌ها و نظایر آن در فرهنگها و جوامع (و در هم آمیختگی این امورات به انحای مختلف با زبان) اشاره دارد.

عبارت «نظم نمادین[57]» لکان را ـ که دربرگیرنده تمام پیش‌گفته‌هاست ـ می‌توان کمابیش معادل آنچه هگل « روح عینی[58]» می‌نامید، دانست. این جهان ناطبیعی[59] مجموعه پیچیده‌ای از موقعیت‌های بین سوژگانی[60] و فراسوژگانی[61] است که نوع بشر هنگام تولد درون آن پرتاب می‌شود (مشابه مفهوم پرتاب ‌شدگی[62] هایدگری)، نظم از پیش موجود از قبل مکانهایی را برای آنها آماده کرده و بر فراز و نشیب‌های زندگی آینده آنها تاثیر می‌گذارد. به زعم لکان، یکی از شرایط مهم و حیاتی (اگر نگوییم مهمترین آنها) امکان سوبژکتیویته فردی، نظم نمادین جمعی است (چیزی که گاه « دیگری بزرگ» نامیده می‌شود، عبارتی که به زودی به آن خواهیم پرداخت ـ بنگرید به ‏2. 3). سوژه‌های فردی چیزی در درون و در نتیجهٔ چینش‌‌ها و منظومه‌های نظم نمادین اجتماعی-زبانشناختی آنها هستند. بخصوص در دوره «بازگشت به فروید» ضمیرناآگاه تحلیلی (به عنوان امری «ساختار یافته همچون یک زبان») همچون شبکه‌هایِ متحرکِ دالهایی در هم‌آمیخته (به عبارت دیگر، زنجیره‌های دالها) تصویر می‌شوند.

بااین وصف، ضمیرناآگاه، به عنوان وجودی به خودی خود با (ضد)طبیعت[63] نمادین، باید به شکلی تعبیری با واسطهٔ نمادین گفتار آمیخته شود، به عبارت دیگر باوجود بالذات آن سوژه سخنگوی[64] ناآگاه. به علاوه ناآگاه لکانی چون یک ساختار زبان[65] و نه یک زبان بخصوص[66] ساختار یافته است.

اگرچه هردو واژه فرانسوی در انگلیسی به «زبان» ترجمه می‌شود اما(langage)به منطق و ساختار نحو و معنی شناسی اشاره دارد نه لزوما یک زبان طبیعی بخصوص، حال آنکه (langue)که آن نیز در انگلیسی به زبان برگردانده می‌شود اشاره به مفهوم یک زبان طبیعی دارد. از این رو لکان بر آن نیست تا بگوید که ناآگاه به شکل زبانی چون فرانسوی، آلمانی، انگلیسی، اسپانیولی و دیگر زبانهای طبیعی ساختار یافته است.

اگرچه نظم نمادین با دوره ساختارگرایی لکان در دهه ۱۹۵۰ مشهور شد، مسلما صورت ‌ابتدایی آن را در نوشته‌های پیشین او می‌توان یافت. از ایده «عقده» در مقاله دانشنامه‌ای لکان تحت عنوان « عقده‌های خانوادگی» در سال ۱۹۳۸ می‌شد پیش‌بینی کرد که لکان چگونه عقده ادیپ فرویدی را به واسطه انسان‌شناسی ساختارگرایانه لوی استروس بازنویسی خواهد کرد. به طور مشابه، سناریوی معمای زندانیان که در مقاله «زمان منطقی و پافشاری قطعیت پیش‌بینی شده» ۱۹۴۵ آمده، نشان می‌داد که چگونه یک چارچوب رسمی نظریه بازی‌ها تجارب زیسته سوژه‌هایی را که در آن چارچوب هستند، مشخص می‌کند.

به علاوه مقاله ۱۹۴۹ لکان با عنوان «مرحله آینه‌ای» به فراهم کردن زمینه یک محیط اجتماعی- نمادین اشاره‌ دارد (که عینیت بخشی به آن پیش و بیش از هر چیز توسط مراقبان والدینی رخ می‌دهد). محیطی که همچون یک محرک به همسان‌سازی کودک با تصاویر منعکس شده از خودش کمک می‌کند (همانطور که بعدتر در اینجا به بحث درباره‌اش خواهم پرداخت، این اشاره بعدها توسط لکان در دهه ۱۹۶۰ ضمن بازبینی مرحله آینه‌ای گسترده شده و شاخ و برگ‌های بسیار یافت ـــ به بخش ‏2. 2 بنگرید).

علی رغم افزایش اهمیت نظم امر واقع در حوالی سالهای ۱۹۶۰-۱۹۵۹، امر نمادین همچنان در آموزه‌های لکان تا ابتدای دهه ۱۹۸۰ نقش محوری داشت. مثلا لکان در سمینار هفدهم (۱۹۷۰-۱۹۶۹)و مصاحبه‌ ‌ای که در همان زمان با آن با «رادیوفونی[67]» داشت، نظریه‌اش را در باب « چهار گفتمان» («ارباب»، «دانشگاه» « هیستری» و «آنالیست»)به گونه‌ای قلب کرد تا بتواند درهم آمیختگی جای‌گشت‌های انواع مختلف «پیوندهای اجتماعی» را که ارتباطات بین سوژه ‌های سخنگو را تنظیم می‌کند، بازتاب دهد.
به طور عام‌تر، لکان متاخر به مفهوم جوانب واقعی امر نمادین تکیه می‌کرد، این دالها در بی‌معنایی و مهمل بودگی مادیت‌شان آنطور که در نشانه‌ها و صداهای قابل شنیدن پیداست (به عبارت دیگر، در معنای فنی لکانی «حروف[68]») و در تقابل با جوانب تصویری امر نمادین قرار دارد که طی آن دال‌ها با مدلول‌ها جفت شده‌اند تا نشانه‌های مهم و معناداری را شکل دهند (توضیح کلاسیک سوسور از ارتباط موفق از طریق زبان طبیعی). این دالهای بی‌معنا و زنجیره‌های آنها سهم مهمی در تعبیر لکان متاخر از فرایندهای اولیه[69] فرویدی به مثابه تفکر متمایز ذهنیت ناآگاه داشت.
هنگامی که لکان به «ساختار» ـ واژه‌‌ای که او معمولا از آن بهره می‌گیرد ـ اشاره می‌کند، غالبا مرادش نظم نمادین نظریه‌اش است. لکان در فاصله میان دوره‌ «بازگشت به فروید» و آموزه‌های بعدی‌اش، مفهوم پردازی‌ خود را از آنچه تحت عنوان « همچون یک زبان[70]» قرار داشت ــ و بخشی از ادعای بنیادی او مبنی بر اینکه «ناآگاه همچون یک زبان ساختار یافته است» ــ بازبینی کرده و تغییر می‌دهد. بااینهمه، تعبیر ویژه لکان از کشف فروید از دهه ۱۹۵۰ تا زمان مرگ او به طور پیوسته به این ایده که « ناآگاه ساختار یافته است» وفادار ماند. به عبارت دیگر، ضمیر ناآگاه از آنجا که مبتنی بر امر نمادین است، شبکه‌ پیچیده و غامضی از بازنمایی‌های مفهوم‌پردازانه است که به انحای پیچیده و متعدد به یکدیگر متصل‌اند. بر خلاف ابتذال تصویرسازی‌های پیش پا افتاده از روانکاوی فرویدی به عنوان یک روانشناسی نامعقول و نو-رومانتیک از ژرفای سرکشِ طبیعی؛ ضمیر ناآگاه، اید یا به عبارت دیگر جوشش بدوی دیگ غرایز حیوانی لاشعور (به سخن دیگر چیزی غیر ساختاریافته) نیست.

2.1.3.  امر واقع

نظم امر واقع تن به تلخیص نمی‌دهد و از جا گرفتن در تعاریف خلاصه و موجز می‌گریزد. اظهارنظرهای فراوان و متغیر لکان درباره امر واقع، خود یکی از عوامل غیبت این روشنی و وضوح است. بااینهمه این غیبت بی آنکه مانعی بر درک امر واقع باشد، خود روشنگر این نظم است. اگر دقیق‌تر بگوییم، امر واقع با واقعیت تصویری-نمادین به عنوان واقعیتی که قلمرو دربرگیرنده درک آگاه، معنای قابل انتقال و نظایر آن باشد، بیگانه است. امر واقع اصالتا گریزپاست و در برابر تسخیر شدن در صورت‌بندی‌هایِ با معنایِ قابل درکِ زنجیرهٔ نشانه‌های تصویری-نمادین ذاتا مقاوم است. آنطور که لکان بارها و بارها تاکید می‌کند [امر واقع] یک «امر محال[71]» در رابطه با واقعیت است.

نخستین کاربست‌های لکان از اصطلاح «امر واقع» برای ارجاع به موجودات مادی فی نفسه[72] استفاده شد، به عبارت دیگر برای ارجاع به موجودات فیزیکی‌ای به کار گرفته می‌شد که کمابیش معادل با «شیء فی نفسه[73]» کانت است. از این رو امر واقع می‌تواند هر چیزی فراتر، در پشت یا در عمق ظواهر پدیداری قابل دسترس برای تجارب مستقیم آگاهی اول شخص باشد. این توصیف از امر واقع تا نخستین صورت‌های پخته نظریه نظم لکان ـ که ابتدائا در طول دهه ۱۹۵۰ شکل گرفته بودـ ادامه پیدا کرد. در دهه « بازگشت به فروید» امر واقع با مفاهیم در حال ظهور لکان در باب سایکوز و دیگری‌بودگی ارتباط یافت (به زودی در ذیل بخش ‏2. 3 به آن پرداخته خواهد شد).

به علاوه در دهه ۱۹۵۰، لکان متمایل به سخن گفتن از امر واقع به مثابه کمال محض و پُری‌ای خالص فاقد منفیاتی چون غیبت‌ها، خصومت‌ها، شکاف‌ها، نقص‌ها، دوپارگی‌‌ها و غیره شد. بر اساس چنین تصویری امر نمادین در درجه نخست مسئول تزریق چنین منفیاتی به درون امر واقع است. برای مثال، تنها از طریق قدرتهای زبان است که موجود مادی فی نفسه را می‌توان «فاقد» چیزها خواند، چراکه فی الذات این بعد از وجود همواره همان است که در حضور گنگ و احمقانه‌اش بوده‌ و هرگز بیشتر و هرگز کمتر از این پُری مطلق و بی تفاوتش نبوده است.

همانطور که پیشتر اشاره کردم، سمینار هفتم سال ۱۹۶۰-۱۹۵۹ نشان می‌دهد که یک تغییر از غلبه امر نمادین در طول دوره دهه ۱۹۵۰ به سوی اولویت‌دهی به امر واقع در حال رخ دادن است. پیش از سمینار هفتم امر واقع معمولا با اصطلاحات غیر دیالکتیکی و/یا ظاهرا کانتی تصویر می‌شد. اگرچه کانت در این سال تحصیلی آشکارا یکی از مراکز توجه بود، بااینهمه صورت‌بندی مجدد لکان از امر واقع در این سمینار جنبه‌های دیالکتیکی ظاهرا هگلی را به آن وارد ساخته و نتیجتا ایده‌ او را در باب این نظم، پیچیده و پر جزئیات می‌کند.

این امر واقع جدید شامل همگرایی‌های[74] متضادی است که چون نوسانهای بی‌ثبات و تغییراتی ناپایدار میان فزونی‌ها و فقدان‌ها، زیادی‌ها و کمبود‌ها، حضور‌های سرشارکننده و غیبت‌های خالی کننده جریان دارد. در سمینار هفتم، لکان چهره مادر را به عنوان مرجع کلیدی تحلیلی‌ای معرفی می‌کند که این تعبیر از امر واقع را توجیه می‌کند (چهره‌ای که او آن را با چهره « آن بانو[75]» در سنت عشق شهسوارانه[76]مرتبط می‌کند). در آغاز تاریخچهٔ ِحیاتِ اونتوژنیکِ روانی- لیبیدویی سوژه، مراقب مادرانه در یک لحظه و به طور همزمان هم به شکلی طاقت‌فرسا و خفه‌کننده حاضر یا نزدیک است و هم در بیگانگی غریب و نفوذ ناپذیرش به طور ناکام‌کننده‌ و غیرقابل کنترلی غایب یا غیرقابل دسترس است؛ آنچه از او هست یا بسیار زیاد است یا بسیار کم، و هرگز آن اندازهٔ متعادلِ درست نیست. با گذر زمان و تغییرات زمانیِ اقتصاد لیبیدویی، مادر به عنوان آن دیگری واقعی باستانی، برای همیشه بدل به «خوب مطلق[77]»ِ دست‌نایافتنی می‌شود، نقطهٔ ثابتِ تلاقیِ همه تمناها (چیزی که لکان آن را در دیالوگ با تاریخ فلسفه و نیز فروید «آن چیز[78]» می‌نامد).

در تمام طول دهه ۱۹۶۰ و تا پایان آموزشهای لکان، امر واقع ابعاد و معانی ضمنی فزاینده‌ای به خود گرفت. امر واقع هم بدل به استعلایی می‌شود که واقعیت تصویری-نمادین و زبانش را از بیرون به زحمت و مشقت می‌اندازد و هم بدل به امری ذاتی که زبان/واقعیت را از درون آشفته و واژگون می‌کند. امر واقع با منفیات لیبیدویی (ابژه a کوچک، ژوئی‌سانس، و تفاوت جنسیتی که بعدتر به آن خواهیم پرداخت ــ بنگرید به ‏2. 3، ‏2. 4. 2 و ‏2. 4. 3) و بی معنایی مواد هم به لحاظ زبانشناختی (بنگرید به‏2. 1. 2)و هم غیر زبان‌شناختی، حوادث احتمالی تروماتیک، شدت و حدتهای بدنی، اضطراب و مرگ مرتبط می‌شود.

 در خصوص ضمیر ناآگاه به عنوان اصلِ مورد توجه روانکاوی، لکان متأخر تاکید ابتدایی‌اش را بر شکل‌گیری‌های اجتماعی-زبان‌شناختی (آنطور که در عبارت « ناآگاه همچون یک زبان ساختار یافته است» )با تاکید بعدی‌اش بر نیروها و عوامل درونی اما غیر قابل‌تقلیل به این شکل‌گیری‌ها ترکیب می‌کند.
پس از دهه ۱۹۵۰ ابعاد امر واقع به ضمیر ناآگاه اضافه شد که علی رغم ابعاد نمادین آن، حول سیاه چاله‌‌های غیرقابل نماد پردازی‌ای می‌چرخد که ارائه آنها از طریق بازنمایی‌های[79] ایده‌پردازانه دال-مانندِ[80] وجوهِ زبانی-شکل[81] ضمیر ناآگاه ناممکن است. بااینهمه رشد امر واقع در آموزه‌‌های لکان به قدری نبود که او را به سوی گونه‌ای از جمع‌بندی تحلیلیِ رازورزانه و یا الهیات سلبی[82] سوق دهد. به جای آن، روانکاوی برای لکان در دو ساحت نظری و بالینی، مجال شرح و پی‌گیری امر واقع را با وضوحی مفهومی فراهم می‌کند؛ حتی به مثابهٔ کنشی در مشخص کردن جای دقیق محدودیت‌های تصویری، نمادین و همپوشانی آنها.

2.2.        مرحله آینه‌ای، ایگو و سوژه

شرح لکان از مرحله آینه‌ای احتمالا مشهورترین تشریک مساعی نظری اوست (حتی مشهورتر از نظریه شناخته‌شده او درباب ضمیر ناآگاه مبنی بر اینکه [ضمیرناآگاه] «همچون یک زبان ساختار یافته است»). مرحله آینه‌ای که ابتدائا در دهه ۱۹۳۰ شکل گرفت، دربرگیرندهٔ چندین مولفهٔ‌ به هم پیوسته است. روایتی که لکان از این مرحله به دست می‌دهد خصوصا به مثابهٔ شرحی برای پیدایی[83] و عملکرد‌های عاملیت روانی فرویدی -ایگو- است.

یکی از نتایج روانکاوانه و فلسفی مرحله آینه‌ای که از نگاه لکان بسیار حیاتی است، آن است که ایگو به جای آنکه سوژه باشد ابژه است. به عبارت دیگر به رغم آنچه به نظر می‌رسد، ایگو جایگاه عاملیت خودمختار، مقر «من» آزاد و حقیقی که تعیین ‌کنندهٔ سرنوشت خویش است، نیست. این وصف از ایگو به مثابهٔ ابژه در قلب مجادلات دائمی لکان علیه روانشناسی ایگوی انگلیسی-آمریکایی و تلاش روانشناسان ایگو برای تقویت ایگوی بیمارانشان به واسطه مفروض داشتن وجوه خودمختار و «خالی از تعارض[84]» این عاملیت‌ روانی قرار داشت. برخلاف این، لکان ایگو را تماما ناتوان و در هسته خود ذاتا نوروتیک و چونان سد دفاعی‌ پر غفلتی دربرابر ضمیر ناآگاه می‌دانست.

اگر بخواهیم به تفصیل بیشتر و از سطح متاسایکولوژی عمومی‌تری سخن بگوییم، در نهایت لکان تا حدودی بر پایه مرحله آینه‌ای تمایزی میان ایگو1. همچون رانهٔ مرگ[154] فروید، ژویی سانسِ لکان نیز چیزی آنسوی اصل لذت است (این هم یک دلیل دیگر است که نشان می‌دهد چرا لذت معادل مناسبی برای این اصطلاح نیست). پس از ۱۹۲۰ فروید در این اندیشه بود که همهٔ رانه‌ها را می‌توان به نوعی رانهٔ مرگ خواند، به این معنا که هر رانه‌ای حداقل در برخی جنبه‌ها و برخی از اوقات در تقابل با جستجوی لذت، تعادل، خشنودی، ایستایی، ارضا و مانند آن است. در همین راستا رانهٔ لکانی، «لذت» را از طریق شکست دادن و از کار انداختن میل اعمال می‌کند؛ جایی که اهداف دشوار محروم کننده میل را هدایت می‌کند. رانه ژویی سانس‌اش را آنسوی اصل لذت دقیقا با بازداری خود میل تولید می‌کند. تصور کردن اشارات ضمنی سادیستیک و مازوخیستیک این جنبه از اقتصاد لیبیدویی چندان دشوار نیست.

یکی از چندین پدیدهٔ بالینی‌ای که فروید را بر آن داشت تا در ۱۹۲۰ اصل لذت را به عنوان حاکم برتر تمامیت روان کنار بگذارد «اجبار به تکرار[155]» بود ــ خصوصا تکرار اجبارگونه، خودانگیخته و سردرگم کنندهٔ آنچه دردناک و یا تروماتیک بوده است (مثالهای این مساله شامل اختلالات پس از تروما، « واکنش درمانی منفی[156]» و گونه های تکرار شوندهٔ شکست خود بود که به طور ناآگاه توسط نوروتیک‌ها بر خودشان اعمال می‌شود). یکی از کارکردهای رانهٔ مرگ توجیه چیزهایی است که در اصل لذت به عنوان قاعدهٔ بنیادین زندگی روانی، خلل ایجاد می‌کند. در امکانات مفهومی لکان، ژویی سانس گاه به گرایش مسلطی اشاره دارد که در تکرار تجارب یا وقایعی دیده می‌شود که برهم زنندهٔ آرامش و تعادل روانیِِ شکنندهٔ واقعیت تصویری- نمادین سوژگانی است (ارتباط میان ژویی سانس و امر واقع از این روست).

در فرایندی که طی آن نوزاد به عنوان موجودیت زیستی‌ای که در حال اکتساب ایگو و سوژگی سخنگو است ــ این فرایند در واقع متضمن آن است که ارگانیسم زنده مطیع قالب میانجی واقعیت‌های تصویری – نمادین شود ــ به نظر می‌رسد که آدمی از طریق اختگی نمادین (بنگرید به‏2. 4. 1) دسترسی بی‌واسطه‌اش را به ژویی‌سانس ِرقیق نشده درخامی و رام نشدگیِ شدت آن از دست می‌دهد (اینکه آیا این رخدادی واقعی و حقیقی در سیر کرونولوژی اونتوژنی است یا فانتزی‌ای معوق و گذشته نگرانه، مساله‌ای غامض در تئوری لکان است). این ژویی‌سانس ِ احتمالا گمشده برای سوژهٔ سخنگو تنها در لباس مبدلِ آنچه « تجارب محدودیت[157]» خوانده می‌شود، رخ می‌نماید. به عبارت دیگر مواجهه‌هایی با آنچه نابود کننده، غیرقابل فهم، سخت، آسیب زا و غیر قابل تحمل است. به همین طریق، ژویی‌سانس در این رابطه مربوط به تخطی‌هایی سرپیچی کننده، گذر از مرزها و شکاندن مرزهاست. اگر برای سخنگوینده[158] ناممکن نباشد، سازگار شدن، تحمل کردن و هضم کردن اش دشوار است. موجود سخنگو مجبور به همزیستی ناآسان با ژویی‌سانس همواره مشکل سازش است.

2.4.3.                        فانتزی و ابژه a

در راستای بحث فروید در رابطه با فانتزی کردن در زندگی روانی، لکان به فانتزی‌ها خصوصا فانتزی‌هایی که در سطح پایهٔ شکل‌گیری ضمیر ناآگاه عمل می‌کنند، به مثابه قالب‌گیری‌های[159] (در معنایی تقریبا کانتی آن) سوبژکتیویته میل ورز می ‌پردازد. به عبارت دیگر، خواست‌ها و آرزوهای یک سوژهٔ بخصوص توسط یک قالب شکل دهنده، یک صحنه نخستین[160] عجیب و عالی که در آن این سوژه میل ورز به شیوه‌ای خاص دربرابر ابژهٔ میل ویژه‌اش قرار گرفته است، قالب بندی وکنترل می‌شود. این قالب/ صحنه بنیادین یک شکل‌گیری نا آگاه است که به مثابهٔ شرط استعلایی[161] امکانی برای اقتصاد لیبیدویی سوژه در همه تظاهرات ضروری و سیمپتومی آن است.

matheme لکان برای فانتزی $ ◊ a است. $ علامت اختصاری سوژهٔ میلی است که بر اثر نتایج محدود کننده/ جدا کنندهٔ تاثیرات غیرمستقیم دیگران به وجود آمده است (بنگرید به ‏2. 3و ‏2. 4. 1). a علامت اختصاری ابژه a کوچک است. ابژه a به مثابهٔ « ابژه- علت میل[162]» است. لکان این عبارت اخیر را از این رو برای ابژه a به کار می گیرد که این «ابژه» سازه‌ای خیالی و مجازی از چیزی است که « آن» را برای سوژه میل ورز توصیف می‌کند (بنگرید‏2. 4. 1). این طرح لیبیدویی- استعلایی ابژه میل (a)، «علت» آن می‌شود که ابژه‌های تجربی بخصوصی در زندگی لیبیدویی- عشقی تاریخچه و تجربه فرد انتخاب شده تا به آنها میل ورزیده شود؛ ابژه‌هایی که معادل با «آن» است. با اینهمه این جانشین‌هایی که میان ابژه a فانتاسماتیک که فراتر از امر تجربی است و از گذشتهٔ ناآگاه سوژه بر آمده است و ابژه‌های تجربی حال و آینده‌‌ای که تجسم آن هستند، به خاطر شکاف تفوق ناپذیر و غیرقابل تحملشان، به ناگزیر هیچ گاه رضایت بخش نیستند. این ابژه های [تجربی] اخیرکه در واقعیت تصویری- نمادین قرار گرفته‌اند، محکوم به آنند که به این کمبود پایان‌ناپذیر و فزونی دشوار به شکلی جزئی و ناکامل تجسم ببخشند (به عبارت دیگر، بعد ناممکن-واقعی ابژه a).

برای بار آخر به matheme فانتزی بازگردیم ($ ◊ a)؛ «لوزی» الماس شکل ◊ می‌تواند به عنوان ادغامی از چهار نماد بررسی شود: یک ∧ (نماد منطقی برای عطف [«و»]؛ دو ∨ نماد منطقی برای انفکاک [«یا»])؛ سه، > (نماد ریاضی برای «بزرگتر از »)و چهار < (نماد ریاضی برای « کوچکتر از »). بنابر matheme لکان، امیال سوژه توسط فانتزیِ اساسیِ ناآگاهی نوشته و رهبری می‌شود که در آن سوژه میل ورز ($)در رابطه با ابژه-علت میل (a)متناظرش قرار می گیرد. از این رو, , , >, < از صورتهای ممکن قرار گیرفتن $ در برابر a به شیوه‌ای تعمدا فراخ و باز، بازنمایی می‌کند. سوژه های منفرد به شیوه خودشان به عطف، انفکاک، بزرگتر بودن و کوچکتر بودن یا به عبارت دیگر با فانتزی‌های یگانه خودشان از ادغام و همزیستی (عطف)، تحقیر واستنکاف (انفکاک)غلبه و تسلط (بزرگتر از )انقیاد و بردگی (کوچکتر از )و هر گونه شرح ممکنی که از مناسبات این چهار طبقه اساسی بتوان به دست داد، می‌پردازند.

در برخی از ارائه های نخسیتن لکان از مرحله آینه‌ای a به عنوان کوته نوشتی از دیگری بود. به طور خاصتر در این رابطه، a در وهلهٔ نخست به دیگری (با حرف کوچک)به مثابه ایگو تصویری اشاره دارد (بنگرید ‏2. 2 و‏2. 3). ایگو یک «دیگری» است، چیز جز من که به عنوان «من» بازشناسی می‌شود تا جایی که این ایگو به واسطه ترکیب ابژه بیرونی به سوژه (آغازین) (به عبارت دیگر ایماگو گشتالت تصویر بدن) و علایق نمادین و واقعی دیگران که بر این ابژه از طریق کلمات و رفتارها سرمایه‌گذاری می‌شود، به وجود آمده است. در چارچوب مرحله آینه‌ای این a همچنین به همتایانی چون پارتنرهای تصویری اطلاق می‌شود که ایگو خود با آنها به طور تنگاتنگی در هم تنیده شده و همواره خود را در رابطه با این پارتنرها تعریف می‌کند. به علاوه یک رشته پیوستگی میان a در مرحله آینه ای و ابژه a وجود دارد: هم ایگو (به مثابه a)و هم فانتزی (با a خودش)به طور ناآگاهی پاسخ‌های نهایی سوژه به این سوالات است: « دیگری چه می‌خواهد» و « من چگونه باید خودم را در رابطه با میل دیگری قرار دهم؟» (بنگرید به ‏2. 3) matheme های او تعمدا مشابه متغیری جبری به کار گرفته می‌شود. در واقع matheme جایگاهی (متغییری) برای هر تعداد و هر گونه عامل تعیین کننده است: دیگری چه میلی دارد، من برای ابژه میل دیگری شدن باید چگونه باشم، این تلاشها و تکاپوهای بی پایان من در نهایت بر چه چیزی قرار خواهد یافت، برای متعلق باقی ماندن به آن دیگری بزرگ باید چه کنم وغیره. اما در همه اینها a لکان بازتاب دهنده شعار هگلی-کوژوی است که « میل انسان میل دیگری است[163]».

کتاب‌شناسی

در رابطه با کتاب‌شناسی ادبیات لکانی لازم است نکات چندی را گوشزد کنم. درمورد منابع اولیه، تنها پانزده سمینار سالانه از مجموع بیست و شش سمینار توسط آلن میلر و در مجموعه سلسله کتابهای فرویدی منتشر شده است. تا پایان سال ۲۰۱۲ ویراست رسمی سمینارهای زیر در دسترس قرار داشته‌اند:

I, II, III, IV, V, VII, VIII, X, XI, XVI, XVII, XVIII, XIX, XX, XXIII.

از میان اینها، تنها هفت سمینار I, II, III, VII, XI, XVII, XX توسط انتشارات دابلیو. دابلیو. نورتون و کمپانی [164]به عنوان ترجمه ‌های انگلیسی منتشر شده اند. منابع اولیه‌ای که در زیر معرفی شده است، متون لکانی‌ در دسترسی است که حجمی معادل یک کتاب دارند. این فهرست شامل متن‌های متفاوت و پراکنده‌ای که در جاهای مختلفی آمده، نمی‌شود.

در رابطه با منابع ثانویه من در تنظیم این فهرست بسیار گزینشی عمل کرده‌ام. درباب لکان منابع بی‌شماری در زبانهای گوناگون وجود دارد. به علاوه، این منابع انبوه، ایده‌های لکان را از زوایای رشته‌های گوناگونی پوشش داده است. باتوجه به بافت ِمقالهٔ حاضر، منابع ثانویه‌ای که در زیر فهرست شده است بیش از همه منابعی به زبان انگلیسی است و تمرکزی فلسفی/نظری دارد.

Primary Sources

Work by Lacan in French

 

  • 2001, Autres écrits [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil. Includes:
    • 1938, “Les complexes familiaux dans la formation de l’individu: Essai d’analyse d’une fonction en psychologie”.
    • 1947, “La psychiatrie anglaise et la guerre”.
  • 1966, Écrits, Paris: Éditions du Seuil.
  • 2011, Je parle aux murs: Entretiens de la chapelle de Sainte-Anne [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil.
  • 2005, Mon enseignement [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil.
  • 2007, Le mythe individuel du névrosé, ou Poésie et verité dans la névrose [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil.
  • 2005, Des noms-du-père [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil.
  • 1932, De la psychose paranoïaque dans ses rapports avec la personnalité, suivi de Premiers écrits sur la paranoïa, Paris: Éditions du Seuil, 1975.
  • Le Séminaire de Jacques Lacan,
    • Livre I: Les écrits techniques de Freud, 1953–1954 [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil, 1975.
    • Livre II: Le moi dans la théorie de Freud et dans la technique de la psychanalyse, 1954–1955 [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil, 1978.
    • Livre III: Les psychoses, 1955–1956 [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil, 1981.
    • Livre IV: La relation d’objet, 1956–1957 [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil, 1994.
    • Livre V: Les formations de l’inconscient, 1957–1958 [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil, 1998.
    • Livre VI: Le désir et son interprétation, 1958–1959 [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions de La Martinière, 2013.
    • Livre VII: L’éthique de la psychanalyse, 1959–1960 [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil, 1986.
    • Livre VIII: Le transfert, 1960–1961 [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil, 2001 (seconde édition corrigée).
    • Livre X: L’angoisse, 1962–1963 [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil, 2004.
    • Livre XI: Les quatre concepts fondamentaux de la psychanalyse, 1964 [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil, 1973.
    • Livre XVI: D’un Autre à l’autre, 1968–1969 [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil, 2006.
    • Livre XVII: L’envers de la psychanalyse, 1969–1970 [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil, 1991.
    • Livre XVIII: D’un discours qui ne serait pas du semblant, 1971 [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil, 2006.
    • Livre XIX: …ou pire, 1971–1972 [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil, 2011.
    • Livre XX: Encore, 1972–1973 [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil, 1975.
    • Livre XXIII: Le sinthome, 1975–1976 [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil, 2005.
  • 1973, Télévision, Paris: Éditions du Seuil.

2005, Le triomphe de la religion, précédé de Discours aux catholiques [ed. Jacques-Alain Miller], Paris: Éditions du Seuil.

Work by Lacan in English Translation


  • Écrits: The First Complete Edition in English [trans. Bruce Fink], New York: W. W. Norton and Company, 2006. Includes:
    • 1945, “Logical Time and the Assertion of Anticipated Certainty: A New Sophism”
    • 1946, “Presentation on Psychical Causality” 
    • 1948, “Aggressiveness in Psychoanalysis” 
    • 1949, “The Mirror Stage as Formative of the I Function as Revealed in Psychoanalytic Experience”
  • Feminine Sexuality: Jacques Lacan and the école freudienne [ed. Juliet Mitchell and Jacqueline Rose; trans. Jacqueline Rose], New York: W. W. Norton and Company, 1982.
  • My Teaching [trans. David Macey], London: Verso, 2008.
  • On the Names-of-the-Father [trans. Bruce Fink], Cambridge: Polity, 2013.
  • The Seminar of Jacques Lacan,
    • Book I: Freud’s Papers on Technique, 1953–1954 [ed. Jacques-Alain Miller; trans. John Forrester], New York: W. W. Norton and Company, 1988.
    • Book II: The Ego in Freud’s Theory and in the Technique of Psychoanalysis, 1954–1955 [ed. Jacques-Alain Miller; trans. Sylvana Tomaselli], New York: W. W. Norton and Company, 1988.
    • Book III: The Psychoses, 1955–1956 [ed. Jacques-Alain Miller; trans. Russell Grigg], New York: W. W. Norton and Company, 1993.
    • Book V: Formations of the Unconscious, 1957–1958 [ed. Jacques-Alain Miller; trans. Russell Grigg], Cambridge: Polity, 2016.
    • Book VII: The Ethics of Psychoanalysis, 1959–1960 [ed. Jacques-Alain Miller; trans. Dennis Porter], New York: W. W. Norton and Company, 1992.
    • Book XIII: Transference, 1961–1962 [ed. Jacques-Alain Miller; trans. Bruce Fink], Cambridge: Polity, 2015.
    • Book X: Anxiety, 1962–1963 [ed. Jacques-Alain Miller; trans. A. R. Price], Cambridge: Polity, 2014.
    • Book XI: The Four Fundamental Concepts of Psychoanalysis, 1964 [ed. Jacques-Alain Miller; trans. Alan Sheridan], New York: W. W. Norton and Company, 1977.
    • Book XVII: The Other Side of Psychoanalysis, 1969–1970 [ed. Jacques-Alain Miller; trans. Russell Grigg], New York: W. W. Norton and Company, 2007.
    • Book XX: Encore, 1972–1973 [ed. Jacques-Alain Miller; trans. Bruce Fink], New York: W. W. Norton and Company, 1998.
    • Book XXIII: The Sinthome, 1975–1976 [ed. Jacques-Alain Miller; trans. A. R. Price], Cambridge: Polity, 2016.
  • Talking to Brick Walls: A Series of Presentations in the Chapel at Sainte-Anne Hospital [trans. A. R. Price], Cambridge: Polity, 2017.
  • Television/A Challenge to the Psychoanalytic Establishment [ed. Joan Copjec], New York: W. W. Norton and Company, 1990.
  • The Triumph of Religion, preceded by Discourse to Catholics [trans. Bruce Fink], Cambridge: Polity, 2013.

Primary Literature by Others

  • Freud, S. , 1966, Project for a Scientific Psychology, in Sigmund Freud, The Standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund Freud [ed. and trans. James Strachey, Anna Freud, Alix Strachey, and Alan Tyson], vol. I, London: The Hogarth Press, pp. 281–397.
  • Freud, S. , 1958, Totem and Taboo, in Sigmund Freud, The Standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund Freud [ed. and trans. James Strachey, Anna Freud, Alix Strachey, and Alan Tyson], vol. XIII, London: The Hogarth Press, pp. ix-162.
  • Freud, S. , 1955, Beyond the Pleasure Principle, in Sigmund Freud, The Standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund Freud [ed. and trans. James Strachey, Anna Freud, Alix Strachey, and Alan Tyson], vol. XVIII, London: The Hogarth Press, pp. 1–64.
  • Hegel, G. W. F. , 1977, Phenomenology of Spirit [trans. A. V. Miller], Oxford: Oxford University Press.
  • Kojève, A. , 1969, Introduction to the Reading of Hegel: Lectures on the Phenomenology of Spirit [ed. Allan Bloom; trans. James H. Nichols, Jr. ], Ithaca: Cornell University Press.
  • Lévi-Strauss, C. , 1969, The Elementary Structures of Kinship [trans. J. H. Bell and J. R. von Sturmer], Boston: Beacon Press.

2.4.4.                        B. Secondary Literature on Lacan in English

  • Ansermet, François and Pierre Magistretti, 2007, Biology of Freedom: Neural Plasticity, Experience, and the Unconscious [trans. Susan Fairfield], New York: Other Press.
  • Barnard, Suzanne and Bruce Fink (eds. ), 2002, Reading Seminar XX: Lacan’s Major Work on Love, Knowledge, and Feminine Sexuality, Albany: State University of New York Press.
  • Boothby, Richard, 1991, Death and Desire: Psychoanalytic Theory in Lacan’s Return to Freud, New York: Routledge.
  • –––, 2001, Freud as Philosopher: Metapsychology After Lacan, New York: Routledge.
  • Borch-Jacobsen, Mikkel, 1991, Lacan: The Absolute Master [trans. Douglas Brick], Stanford: Stanford University Press.
  • Butler, Judith, Ernesto Laclau, and Slavoj Žižek, 2000, Contingency, Hegemony, Universality: Contemporary Dialogues on the Left, London: Verso.
  • Chiesa, Lorenzo, 2016, The Not-Two: Logic and God in Lacan, Cambridge, MA: MIT Press.
  • –––, 2007, Subjectivity and Otherness: A Philosophical Reading of Lacan, Cambridge, MA: MIT Press.
  • Clemens, Justin and Russell Grigg (eds. ), 2006, Jacques Lacan and the Other Side of Psychoanalysis: Reflections on Seminar XVII, Durham: Duke University Press.
  • Copjec, Joan, 1994, Read My Desire: Lacan Against the Historicists, Cambridge, MA: MIT Press.
  • –––, 2002, Imagine There’s No Woman: Ethics and Sublimation, Cambridge, MA: MIT Press.
  • Cutrofello, Andrew, 1997, Imagining Otherwise: Metapsychology and the Analytic A Posteriori, Evanston: Northwestern University Press.
  • De Kesel, Marc, 2009, Eros and Ethics: Reading Jacques Lacan’s Seminar VII[trans. Sigi Jottkandt], Albany: State University of New York Press
  • De Waelhens, Alphonse and Wilfried Ver Eecke, 2001, Phenomenology and Lacan on Schizophrenia, After the Decade of the Brain, Leuven: Leuven University Press.
  • Dolar, Mladen, 2006, A Voice and Nothing More, Cambridge, MA: MIT Press.
  • Dor, Joël, 1998, Introduction to the Reading of Lacan: The Unconscious Structured Like a Language [ed. Judith Feher Gurewich; trans. Susan Fairfield], New York: Other Press.
  • Evans, Dylan, 1996, An Introductory Dictionary of Lacanian Psychoanalysis, New York: Routledge.
  • Eyers, Tom, 2012, Lacan and the Concept of the “Real”, Basingstoke: Palgrave Macmillan.
  • Fink, Bruce, 1995, The Lacanian Subject: Between Language and Jouissance, Princeton: Princeton University Press.
  • –––, 1997. A Clinical Introduction to Lacanian Psychoanalysis: Theory and Technique, Cambridge, MA: Harvard University Press
  • –––, 2004, Lacan to the Letter: Reading Écrits Closely, Minneapolis: University of Minnesota Press.
  • –––, 2015, Lacan on Love: An Exploration of Lacan’s Seminar VIII, Transference, Cambridge: Polity.
  • Feldstein, Richard, Bruce Fink, and Maire Jaanus (eds. ), 1995, Reading Seminar XI: Lacan’s Four Fundamental Concepts of Psychoanalysis, Albany: State University of New York Press.
  • ––– (eds. ), 1996, Reading Seminars I and II: Lacan’s Return to Freud, Albany: State University of New York Press.
  • Forrester, John, 1990, The Seductions of Psychoanalysis: Freud, Lacan, and Derrida, Cambridge: Cambridge University Press.
  • Grosz, Elizabeth, 1990, Jacques Lacan: A Feminist Introduction, New York: Routledge.
  • Homer, Sean, 2005, Jacques Lacan, New York: Routledge.
  • Johnston, Adrian, 2005, Time Driven: Metapsychology and the Splitting of the Drive, Evanston: Northwestern University Press.
  • –––, 2008, Žižek’s Ontology: A Transcendental Materialist Theory of Subjectivity, Evanston: Northwestern University Press.
  • –––, 2009, Badiou, Žižek, and Political Transformations: The Cadence of Change, Evanston: Northwestern University Press.
  • –––, 2013, Adventures in Transcendental Materialism: Dialogues with Contemporary Thinkers, Edinburgh: Edinburgh University Press.
  • –––, 2013, Prolegomena to Any Future Materialism: Volume One, The Outcome of Contemporary French Philosophy, Evanston: Northwestern University Press.
  • –––, 2017, Irrepressible Truth: On Lacan’s ‘The Freudian Thing’, Basingstoke: Palgrave Macmillan.
  • Johnston, Adrian and Catherine Malabou, 2013, Self and Emotional Life: Merging Philosophy, Psychoanalysis, and Neurobiology, New York: Columbia University Press.
  • Julien, Philippe, 1994, Jacques Lacan’s Return to Freud: The Real, the Symbolic, and the Imaginary [trans. Devra Beck Simiu], New York: New York University Press.
  • Lemaire, Anika, 1977, Jacques Lacan [trans. David Macey], New York: Routledge.
  • Marini, Marcelle, 1992, Jacques Lacan: The French Context [trans. Anne Tomiche], New Brunswick: Rutgers University Press.
  • Nancy, Jean-Luc and Philippe Lacoue-Labarthe, 1992, The Title of the Letter: A Reading of Lacan [trans. François Raffoul and David Pettigrew], Albany: State University of New York Press.
  • Nasio, Juan-David, 1998, Five Lessons on the Psychoanalytic Theory of Jacques Lacan [trans. David Pettigrew and François Raffoul], Albany: State University of New York Press.
  • Nobus, Dany, 2000, Jacques Lacan and the Freudian Practice of Psychoanalysis, New York: Routledge.
  • ––– (ed. ), 1998, Key Concepts of Lacanian Psychoanalysis, New York: Other Press.
  • Pluth, Ed, 2007, Signifiers and Acts: Freedom in Lacan’s Theory of the Subject, Albany: State University of New York Press.
  • Rabaté, Jean-Michel (ed. ), 2003, The Cambridge Companion to Lacan, Cambridge: Cambridge University Press.
  • Roudinesco, Elisabeth, 1990, Jacques Lacan & Co. : A History of Psychoanalysis in France, 1925–1985 [trans. Jeffrey Mehlman], Chicago: University of Chicago Press.
  • –––, 1997, Jacques Lacan: Outline of a Life, History of a System of Thought [trans. Barbara Bray], New York: Columbia University Press.
  • Salecl, Renata (ed. ), 2000, Sexuation, Durham: Duke University Press.
  • Soler, Colette, 2006, What Lacan Said About Women: A Psychoanalytic Study[trans. John Holland], New York: Other Press.
  • Stavrakakis, Yannis, 1999, Lacan and the Political, New York: Routledge.
  • –––, 2007, The Lacanian Left: Psychoanalysis, Theory, Politics, Edinburgh: Edinburgh University Press.
  • Turkle, Sherry, 1981, Psychoanalytic Politics: Freud’s French Revolution, Cambridge, MA: MIT Press.
  • Philippe Van Haute, 2002, Against Adaptation: Lacan’s “Subversion” of the Subject, a Close Reading [trans. Paul Crowe and Miranda Vankerk], New York: Other Press.
  • Paul Verhaeghe, 1997, Does the Woman Exist?: From Freud’s Hysteric to Lacan’s Feminine [trans. Marc du Ry], New York: Other Press.
  • –––, 2001, Beyond Gender: From Subject to Drive, New York: Other Press.
  • –––, 2004, On Being Normal and Other Disorders: A Manual for Clinical Psychodiagnostics [trans. Sigi Jottkandt], New York: Other Press.
  • Žižek, Slavoj, 1991, Looking Awry: An Introduction to Jacques Lacan Through Popular Culture, Cambridge, MA: MIT Press.
  • –––, 2001, Enjoy Your Symptom!: Jacques Lacan in Hollywood and Out, New York: Routledge, second edition.
  • –––, 2006, How to Read Lacan, London: Granta Publications.
  • ––– (ed. ), 1992, Everything You Always Wanted to Know About Lacan… But Were Afraid to Ask Hitchcock, London: Verso.
  • ––– (ed. ), 1998, Cogito and the Unconscious, Durham: Duke University Press.
  • ––– (ed. ), 2006, Lacan: The Silent Partners, London: Verso.
  • Žižek, Slavoj and Renata Salecl (eds. ), 1996, Gaze and Voice as Love Objects, Durham: Duke University Press.
  • Zupančič, Alenka, 2000, Ethics of the Real: Kant, Lacan, London: Verso.
  • –––, 2003, The Shortest Shadow: Nietzsche’s Philosophy of the Two, Cambridge, MA: MIT Press.
  • –––, 2008, The Odd One In: On Comedy, Cambridge, MA: MIT Press.

[1] Jacques Marie Émile Lacan

[2] the French Freud

[3] De la psychose paranoïaque dans ses rapports avec la personnalité 

[4] Rudolph Lowenstein

[5] Alexandre Kojève

[6] G. W. F. Hegel

[7] mirror stage

[8] Marienbad

[9] Ernest Jones

[10] The Family Complexes in the Formation of the Individual: Attempt at an Analysis of a Function in Psychology

[11] British Psychiatry and the War

[12] Logical Time and the Assertion of Anticipated Certainty: A New Sophism

[13] Presentation on Psychical Causality

[14] Aggressiveness in Psychoanalysis

[15] The Mirror Stage as Formative of the I Function as Revealed in Psychoanalytic Experience

[16] Ferdinand de Saussure

[17] Claude Lévi-Strauss

[18] Roman Jakobson

[19] The Elementary Structures of Kinship 

[20] Roland Barthes

[21] Louis Althusser

[22] return to Freud

[23] “l’inconscient est structuré comme un langage”

[24] Heinz Hartmann

[25] Ernst Kris

[26] The Function and Field of Speech and Language in Psychoanalysis

[27] Freud’s Papers on Technique

[28] Sainte-Anne

[29] École Normale Supérieure

[30] Jean Hyppolite

[31] Michel Foucault

[32] Gilles Deleuze

[33] Luce Irigaray

[34] Julia Kristeva

[35] The Ethics of Psychoanalysis

[36] phenomenal-visual

[37] variable-length sessions

[38] The Names-of-the-Father

[39] The Four Fundamental Concepts of Psychoanalysis

[40] excommunication

[41] Baruch Spinoza

[42] École freudienne de Paris

[43] Éditions du Seuil

[44] knot theory

[45] “Il n’y a pas de rapport sexuel”

[46] Jacques-Alain Miller

[47] Register Theory

[48] Imaginary

[49] Symbolic

[50] Real

[51] Borromean knot

[52] sensory-perceptual phenomena

[53] reality

[54] fictional abstractions

[55] epiphenomena

[56] The Symbolic

[57] symbolic order

[58] objective spirit

[59] non-natural universe

[60] inter-subjective

[61] trans-subjective

[62] Geworfenheit

[63] (anti-)nature

[64] parlêtre

[65] une langage

[66] une langue

[67][67] Radiophonie

[68] letters

[69] primary processes

[70]like a language” (comme un langage)

[71] impossibility

[72] an sich

[73] things-in-themselves

[74] convergence

[75] the Lady

[76] courtly love tradition

[77] Sovereign Good

[78] das Ding

[79] Freud’s Vorstellungen

[80] signifier-like

[81] language-like

[82] negative theologies

[83] genesis

[84] conflict-free

[85] coordinates

[86] objectified

[87] reified entity

[88] negativity

[89] unconscious kinetic negativity

[90] identificatory constructs

[91] Hilflosigkeit

[92] motor impotence and nursling dependence

[93] imago-Gestalt

[94] imagistic

[95] self-objectifications

[96] some prop, human or artificial

[97] trotte-bébé

[98] discourse of the Other

[99] unary traits

[100] “misrecognition” (méconnaissance

[101] ego-level self

[102] William Wordsworth

[103] “The child is the father of the man”

[104] coagulation

[105] Otherness

[106] از آنجا که در خط فارسی امکان نشان دادن حروف بزرگ نیست، دیگری با اُ بزرگ باحروف برجسته نشان داده می‌شود.

[107] alter-egos

[108] transference-style

[109] conspecific

[110] objective spirit

[111] trans-individual

[112] sujet supposé savoir

[113] Project for a Scientific Psychology

[114] Nebenmensch als Ding

[115] pseudo-Freudian

[116] non-natural, non-biological

[117] gender

[118] sex

[119] intentionality

[120] The paternal metaphor

[121] The desire of the mother

[122] phallus

[123] disciplinary

[124] prohibitory

[125] Totem and Taboo 

[126] Urvater

[127] Electra complex

[128] Il n’y a pas de rapport sexuel

[129] drive

[130] need

[131] demand

[132] desire

[133] Castration

[134] Hilflosigkeit

[135] the discourse of the Other

[136] denaturalized

[137] The Signification of the Phallus

[138] more-than-biological significances

[139] IT

[140] non-objectifiable

[141] negativity of the kinetic

[142] proto-subjective being of need

[143] demands of discipline

[144] non-natural desires

[145] Befriedigung

[146] aim-inhibition

[147] aimed-at drive-object

[148] Ziel

[149] goal

[150] spurious/bad infinite

[151] desire-fuelled

[152] perverse enjoyment

[153] enjoyment

[154] Todestrieb

[155] repetition compulsion/ Wiederholungszwang

[156] negative therapeutic reaction

[157] limit experiences

[158] parlêtre 

[159] schematizations

[160] Ur-scene

[161] transcendental condition

[162] object-cause of desire

[163] man’s desire is the desire of the Other

[164] W. W. Norton and Company

  1. moiو سوژه (sujet)برقرار کرد. (سوژه واژه‌ای است که بار فلسفی دارد و لکانه آگاهانه این واژه و اصطلاح فلسفی‌اش را به گفتمان تحلیلی افزود، اگرچه فروید از سوژه سخن نگفته بود و از فلسفه بیمناک بود).

    علی رغم ظواهر امر، به طور کلی ایگو مجموعه ثابتی از مختصات[85] عینیت یافته[86] و ذات ِمادیت یافته‌ای[87] است که به لحاظ لیبیدویی بر آن سرمایه گذاری شده است. در تضاد با ایگو و معنای وهمی‌ای که از فردیت خیالی به دست می‌دهد، سوژه روانکاوانه لکانیسم، منفیت[88] جنبنده ناآگاهی[89] است که از تسخیرشدن درون سازه‌های همسان‌سازانه[90] در سطح ایگو سر باز می‌زند. سوژه سخنگوی ناآگاه لکانی به واسطه ایگو به سخن در می‌آید اگرچه به شکلی غیر قابل تقلیل از آن متمایز است.

    بار دیگر نگاهی دقیق‌تر به معنای واقعی مرحله آینه‌ای بیاندازیم. لکان با تکیه بر اطلاعات تجربی از قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، ادعا می‌کند که هر نوزادی بین سنین شش تا هجده ماهگی به سرعت توانایی بازشناسی تصویر خود را بر سطوح بازتاب دهنده به دست می‌آورد. در این دوره، نوزادان فاقد اکثر توانمندی‌های فیزیکی و ذهنی‌ای هستند که انسانهای بزرگتر از آن برخوردارند.

    پیش از لکان، فروید اشاره کرده بود که چگونه این درماندگی[91] حاصل از جبر بیولوژی نارس بودن، سرنوشت بشر را به لحاظ طبیعی بر آن می‌دارد تا برای مدت مدیدی جهت اقتضائات حیاتی مرگ و زندگی به دیگران وابسته بماند و از این رو پرورش اجتماعی بر طبیعت مادی غلبه می‌یابد. در اینجا لکان به پیرو‌ی از فروید، به تفصیل به درماندگی‌ای که تولد برای نوزاد ایجاد می‌کند، می‌پردازد و این شرایط طبیعی نارس بودن بعد از تولد را با توصیف جزئیات آناتومیک، فیزیولوژیک، شناختی، هیجانی و انگیزشی ِآن بررسی می‌کند.


    نخستین وضعیت درماندگی، «ناتوانی حرکتی و وابستگی کودک شیرخوار[92]» است که طی آن نوزاد با تجربه عواطف منفی احاطه می‌شود: اضطراب، رنج، ناکامی و مانند آن. برای کودک خردسال که بر اثر این عواطف منفی تهییج شده است مولفه‌ اساسی‌ای که از کشش و جذبه‌ تصویر بدن جذاب او بر می‌آید، نویدی است که این تصویر به کودک می‌دهد؛ که او نیز می‌تواند بر این درماندگی غلبه کرده و یکپارچه و به هم پیوسته شده و به تمامیت منسجم و هماهنگ دیگرانِ بزرگتر و بالغ‌تری که در اطرافش می‌بیند دست یابد (بااینهمه به زعم لکان افراد تمام عمر خویش را، و بنابراین از آغاز، به عبث به دنبال وضعیت غیرقابل دسترس هماهنگی و تسلطی مصروف می‌کنند که ابتدائا آینه به غلط نوید آن را داده بود). کودک با این گشتالتِ ایماگوی[93] ِ تمامیت مجازی در لحظه پر وجد «آها» همسان سازی می‌کند. هسته تصویری[94] ایگوی به لحاظ اونتوژنیک در حال رشد به مثابه سلسله عینیت‌سازی‌های خویش[95] در تصاویر و کمی بعد در رخداد اکتساب زبان و نیز کلمات ساخته می‌شود.

    برای لکان همسان‌سازی با این گشتالت ایماگو از «من» متضمن بیگانگی است ـ و این از دلایلی که در بند‌های پیشین به آن پرداخته شد، پراهمیت‌تر است. در مقاله ۱۹۴۹ درباب مرحله آینه‌ای به «تکیه‌گاهی انسانی یا مصنوعی[96]» اشاره شده است؛ چیزی که کودک را در زمان خیره شدن به آینه و دیدن خود پشتیبانی می‌کند. به نظر می‌رسد لکان در سال ۱۹۴۹ این تکیه‌گاه را بیش از آنکه انسانی بپندارد، مصنوعی می‌دید و در توصیف آن به روروئکی[97] که کودک به آن تکیه می‌کند، اشاره دارد. اما در خلال بازبینی‌هایش از مرحلهٔ آینه‌ای در طول دههٔ ۱۹۶۰ لکان به طرز شگفت‌انگیزی بر نقش حمایت‌کنندهٔ انسان تاکید می‌کند. لکان استدلال می‌کند که کودک به واسطه یادآوری‌های کلامی و حرکتی‌ای که دیگری(های)بزرگتر هنگامی که او را در آغوش گرفته‌اند و در برابر سطحی بازتاب دهنده قرار داده‌اند تشویق می‌شود که با تصویر آینه به عنوان «من» همسان‌سازی کند (و مثلا گفتن این جمله که « این تویی آنجا!» و همراه کردن این جملات با اشاره و خنده).

    این تغیر تاکید اخیر دو پیامد مهم دارد. نخست آنکه نظم تصویری آینه‌ به لحاظ سیر کرونولوژی مراحل تحولی، پیش از نظم نمادین زبانی و اجتماعی قرار ندارد (اگرچه متن اولیه «مرحله آینه‌ای» در معرض خطر القای چنین چیزی است)؛ بلکه متغیرهای اجتماعی-زبان‌شناختی (مثلا کلمات و زبان بدن والدین) محرک‌های علّی سرمایه‌گذاری کودک در انتخاب تجارب حسی-ادراکی (مثل تصویر بدن درون آینه) است. دوم، این بدان معناست که هسته‌ تصویری ایگو از ابتدا از «گفتمان دیگری[98]» سرشار شده است ـ در این مورد، معانی سرنوشت ساز (به زبان لکانی «خصیصه‌های یگانه[99]») از روایت مراقبان سرچشمه می‌گیرد؛ روایتی که به طور همزمان همراه با تشویق کودک به بازشناسی خود در آینه گفته می‌شود (« چه پسر زیبایی!»، « چه دختر زیبایی!»، « تو قرار است که بزرگ و قوی شوی؛ درست مثل پدرت!» وغیره).

    در نتیجهٔ همهٔ آنچه اشاره شد، لکان بازشناسی‌ای را که در مرحله آینه‌ای رخ می‌داد همسنگ «بازشناسی نادرست[100]» می‌دانست. چنین چیزی در تمام طول زندگی و برای تمامی تجارب آینده « بازشناسی» خود به عنوان نوع خاصی از «من» صادق است؛ به عبارت دیگر، تصور کردن خود به عنوان گونه‌ای خاص از خویشتن در سطح ایگو[101] (درباب روانکاوی فرویدی-لکانی، همواره شایسته‌است که این مصراع از ویلیام وردزورث[102] را به خاطر بیاوریم، « کودک، پدر انسان است[103]»). ایگو نه تنها به جای آنکه سوژه‌ای خودمختار و سیال باشد ابژه‌ای متصلب و ناخودمختار است بلکه، در اصل ِخود مخزنی برای اشتیاق‌ها و فانتزی‌های فرافکنی شده دیگران بزرگتر است؛ تصویر کودک ظرفی برای رویاها و آرزوهای والدین اوست. دالهایی که از اقتصادهای لیبیدویی دیگر موجودات سخنگو سرچشمه گرفته، همواره و از پیش بر تصویر بدنی کودک بارها و بارها نوشته شده است. از این رو، بازشناسی ایگو به عنوان «من»، به مثابهٔ تجسم بخشنده و نمایندگی کننده فردیتی یگانه، خصوصی و اصیل که بیش از هرچیز حقیقتا متعلق به من است، معادل بازشناسی نادرست است. چراکه ایگو اساسا و در نهایت یک درون‌فکنی خارجی و بیگانه کننده است که از طریق آن «من»به واسطه خواسته‌ها و برنامه‌های آگاه و ناآگاه دیگران، مطیع و وسوسه‌ می‌شوم. اگر یکی از بسیار واژه‌های ابداعی لکان را وام بگیریم، ایگو در نهایت چیزی “extimate” است (به عبارت دیگر، بیگانه‌ای نزدیک، بیرون بودگی‌ای درونی) تا بدان اندازه که «اشتیاق دیگری» را متبلور می‌کند (به عنوان خواسته‌ها و برنامه‌های آگاه و ناآگاه دیگری). یا آنطور که لکان در سمینار یازدهم آن را وضع کرده، در «من» چیزی بیش از من به خودی خود هست تا بدانجا که این من ضرورتا ماسیدگی و انعقاد[104] تاثیرات بیگانه بین-سوژگانی و فرا-سوژگانی است.

    نهایتا استفاده لکان از ایده آینه تحت اللفظی نیست. اگرچه لکان غالبا از آینه‌ها به عنوان سطوح درخشان منعکس کننده سخن می‌گوید، بااینهمه او بازتاب دهی کردن را تنها محدود به پدیدهٔ قابل رویت فیزیکی نمی‌داند. از همه مهمتر، گفتار، حرکت‌ها، حالت‌های بدن، خلق‌ها، ابرازهای چهره‌ای و نظایر آن را معمولا می‌توان به «آینه» تعبیر کرد که پشتیبان «تصویر» فرد از خود است. به عبارت دیگر القای این معنا که فرد از چشم‌اندازهای دیگر چگونه «به نظر می‌رسد».

    2.3.        دیگری بودگی[105]، عقده ادیپ، sexuation

    لکان در سراسر تعلیمات خود مرتبا از اصطلاح «دیگری» (با اُ کوچک)و «دیگری[106]» با (اُ بزرگ)استفاده می‌کند. اگر نظریه نظم لکان و مرحله آینه‌ای به خوبی فهیمده شده باشد (بنگرید به ‏2. 1 و ‏2. 2) می‌توان این اصطلاحات را به سادگی و اختصار روشن نمود. دیگری (با اُ کوچک) ایگوی تصویری و همتایان[107] همراهش را نامگذاری می‌کند. با سخن گفتن از ایگو به عنوان «دیگری»، لکان بار دیگر بر بیگانگی و وضعیت بیگانه‌ساز آن ـ که در بخش پیش به آن پرداخته شدـ تاکید می‌کند (بنگرید به ‏2. 2) به علاوه فرد با دیگران، به عنوان همتایان، بر پایه آنچه درباره آنها «تصور می‌کند» ارتباط برقرار می‌کند (با تصور کردن آنها به عنوان چیزی «شبیه من» و یا داشتن مجموعه‌ای از کمترین مخرج مشترک‌ها در زمینهٔ گرایشها، احساسات و افکار که آن دیگران را برای من قابل فهم و درک می‌سازد). این تصورات انتقال-گونه[108] افسانه‌هایی هستند که در پی آرام ساختن و رام کردن آن بیگانگی رازآلود و مغشوش کننده هم‌نوعی[109] است تا بدان سبب زندگی اجتماعی را قابل تحمل و قابل هدایت سازد.
     دیگری (با اُ بزرگ)به دو نوع «دیگری بودگی» که متناظر با نظم نمادین و امر واقع است، اشاره دارد. نخستین نوع دیگری ِ لکان، «دیگری بزرگ» در مقام نظم نمادین قرار دارد. به عبارت دیگر «روح عینی[110]» فراگیر ِ فرا-فردیِ[111] ساختارهای اجتماعی-زبان‌شناختی است که زمینه‌های تعاملات بیناسوژگانی را شکل می‌دهد. در همین رابطه، دیگری بزرگ نمادین می‌تواند به تصوراتی (غالبا فانتاسماتیک/افسانه‌ای) مربوط به قدرت یا دانش مقتدرِ ناشناخته‌ اشاره داشته باشد (خداوند، طبیعت، تاریخ، جامعه، حزب، علم، یا مطابق با شرح ویژه لکان از انتقال تحلیلی، آنالیست به مثابهٔ «سوژه‌ای که گمان می‌رود بداند[112]»). اما همانطور که تا به اینجا مشخص شده است در نخستین سمینارهای سالانهٔ لکان در ابتدای دهه ۱۹۵۰، دیگری بودگی، بُعدی واقعی نیز دارد. هنگامی که لکان به عشق و سایکوز می‌پردازد، این ظهور ویژهٔ امر واقع را با جزئیات بسیار پی می‌گیرد؛ [امر واقع] معمای برانگیزاننده و آشفته کنندهٔ دیگری به مثابهٔ امری ناشناختنی “x,” و ژرفای غیر قابل سنجش ِاین بیگانگی دور اما نزدیک است (فروید در پروژه‌ای برای یک روانشناسی علمی[113] ۱۸۹۵ ـ که لکان مکررا به آن رجوع می‌کندـ این بیگانگی را در هیئت همسایه به مثابه چیز[114] به تصویر کشیده است).

    از منظر لکان، عقدهٔ ادیپ فرویدی عرصهٔ به نمایش درآمدن ِ تقلای پر مشقت کودک برای قرار دادن خود در برابر همهٔ سه بعدِ نظریِ نظم دیگری‌بودگی است. به سبب اشتغال خاطر ویژهٔ لکان با ساختارگرایی، او در طول حرفهٔ خود احتیاط خاصی به خرج می‌داد تا ازاین تصور شبه فرویدی[115] از هستهٔ خانوادهٔ بورژوایی که طی آن یک مادر و یک پدر حضور دارند که به لحاظ زیستی به ترتیب زن و مرد هستند، اجتناب کند. شخصیت‌های مادرانه و پدرانهٔ ادیپی جایگاههایی روانی- ذهنی است. به عبارت دیگر نقشهایی اجتماعی- فرهنگی است (به سخن دیگر، غیر-طبیعی، غیر-زیستی[116])که بالقوه می‌تواند توسط تعداد قابل توجهی شخصیت با جنسیت[117]/ جنسیت زیستی[118] مختلف بر عهده گرفته شود. با در نظر گرفتن این نکات، در نسخهٔ لکانیِ عقده ادیپ، چهرهٔ مادرانه برای کودک ابتدائا به مثابهٔ یک دیگری واقعی جلوه می‌کند (به عبارت دیگر همسایه به مثابه چیز )ــ به طور خاصتر به مثابهٔ حضور ِهمه‌توانِ مبهمی که منبع عشقی اساسی است (درباره مفهوم عشق نزد لکان بیشترگفته خواهد شد. بنگرید به ‏2. 4. 1). اما به سبب درهم‌آمیختگی ابهام و اهمیتش، مادر به مثابه دیگری واقعی برای هر کودک خردسالمنبع اضطرابی آشفته کننده‌ نیز هست. به نظر می‌رسد که مادر، کودکش را به طور متناوبی با لطافت بسیار یا دوری و انقطاع بسیار، زیادی بودن یا کافی نبودن، می‌ترساند. در اضطراب و تشویش کودک برای کنترل کردنِ این حضور (یا غیبتِ) در اساس غیرقابل کنترل ِ این دیگری مادرانهٔ پر راز و رمز که گریزی از او نیست، کودک با این سوال مواجه می‌شود: « این دیگری مادرانه از من چه می‌خواهد؟» شکل‌گیری تدریجی ایگوی کودک ــ که مطابق با شرح لکان از مرحله آینه‌ای (بنگرید‏2. 2) به لحاظ زمانی شامل فرایندهایی طولانی مدت است ـ تاحدودی واکنشی به این معماست (بااینهمه در معنایی گسترده‌تر، کودک در حین ساختن هویت در سطح ایگو از خواسته‌های دیگرانی علاوه بر مادر، مثلا پدر نیز آگاه می‌شود).

    در رابطه با آنچه پیش‌ از این گفته شد، پدر ادیپی لکان یک دیگری با دو چهره واقعی و نمادین است. از جنبهٔ نمادین، چهرهٔ پدرانه پاسخی را به این سوال که «دیگری مادرانه چه می‌خواهد؟» ارائه می‌دهد. در ترمینولوژی لکان از داستان خانوادگی مثلث اجتماعی ادیپی، راه حل معمای پر رمز و راز قصدمندی[119] چهرهٔ مادرانه، توجه کودک به طرف سوم پدرانه است؛ از این طریق «متافور پدری[120]» جایگزین «میل مادر[121]» به مثابهٔ امری ناشناخته می‌گردد. دقیقا در رابطه با همین مساله، لکان فالوس[122] را (که قضیب نیست) به عنوان عملکرد ساختاری هر آنچه “x” کودک فرض می‌کند چهرهٔ پدرانه دارد و به این سبب او را محل تمرکزِ میلِ چهرهٔ مادرانه کرده است (باز)تعریف می‌کند؛ مالکیتی که پدر را قادر به رام کردن و کنترل کردن آن میل پیش بینی ناپذیر مادر کرده است. همچنین در سطح نمادین، عملکرد پدرانه متضمن استفاده از ِجنبه‌های نظم‌دهنده[123] و منع کننده[124] نظم نمادین فراگیر خانواده در محیط خانوادگی کودک و نیز محیط اجتماعی-زبانشناختی آنهاست (این شامل تکالیفی چون از شیر گرفتن، آموزش توالت، برون‌همسری و «اختگی» در معنای فرویدی-لکانی آن است ــ بنگرید ‏2. 4. 1(

    در اینجا دیگری واقعی گونه‌ای از چهرهٔ پدرانه است که فروید به شکلی اسطوره‌ای در توتم و تابو[125](۱۹۱۳)به تصویر کشیده است. به عبارت دیگر، این پدر آغازین[126] ِ قبیله بی هیچ محدودیتی از استثنا بودن در برابر قانون جهان شمول اختگی (نمادین) لذت می‌برد. این پدر آغازین واقعی حقیقتا یک سازهٔ تخیلی است که درون عقدهٔ ادیپ و توسط آن تولید شده است، آن هنگام که کودک در پسِ چهرهٔ نمادین قدرت پدرانه و قواعدش نقطه ضعفی تاریک، موهن و انباشته از ژویی‌سانس را تصور می‌کند.

    همسان سازی کودک با دیگری‌های مادرانه و پدرانه میان ابعاد واقعی و نمادین توزیع شده است. بااینهمه سوژه‌های متفاوتِ در حال تکوین، همسان‌سازی‌هایشان را به شکلی متفاوت طبقه‌بندی می‌کنند. فروید در بازبینی‌ای که از نخستین تفسیرهایش از عقده ادیپ به دست داد، عدم تقارن پویش‌های ادیپی برای دختر و پسر خردسال را برجسته کرد و این ایده را که دختران نیز«عقده الکترا[127]» را از سر می‌گذرانند که همتایی متقارن با عقده ادیپ است، باطل شمرد.

     با چشم پوشی از جزئیات بسیار این مساله و کوتاه کردن داستان درازش، لکان متأخر هنگامی که به مساله تفاوت جنسیتی می‌پردازد، تاکید فرویدی بر عدم تقارن را حفظ می‌کند. در همین راستا لکان ایده sexuation را به عنوان امر واقع ِ تفاوت جنسیتی معرفی می‌کند. به عبارت دیگر حقیقتِ مبهم این تفاوت به عنوان امری غیر قابل نفوذْ به طور پیوسته‌ای در برابر اینکه به اندازه کافی به اصطلاحات ِ واقعیت‌هایِ تصویری و نمادین ترجمه شود مقاومت می‌کند و در عین حال نیز به دنبال آن است. امر واقع sexuation نه جنسیت مشخص زیستی و نه جنسیت برساخته اجتماعی است، بلکه چیزی است که مسئول نبودِ رابطه‌ای میان جایگاههای جنسی است؛ رابطه‌ای طبیعی و/ یا فرهنگی که به طور کامل قابل بازنمایی و نمادین شدن نیست (بنا به سخن لکان «هیچ رابطه جنسی‌ای وجود ندارد[128]»). جایگاههای ساختاری-روانی مردانگی و زنانگی همواره متضمن مواضع ذهنی ذاتا نامتناسب و نامنطبقی است که با چینش اقتصادهای لیبیدویی متمایز مغایرت (و در عین حال تعامل) دارد.

    2.4.        اقتصاد لیبیدویی

    متاسایکولوژی فروید در باب اقتصاد لیبیدویی و مکانیسم‌های زیر بناییِ انگیزشیِ حیات روانی، بر پایه نظریه رانه[129] استوار است (رانه و نه غریزه اگرچه بسیاری از ترجمه‌های انگلیسی رانه را به غریزه برگردانده‌اند). لکان این چارچوب نظری فرویدی را پرواند و گسترش داد. در این فرایند او برخی از مفاهیم فرویدی را بازنگری کرد و مفاهیمی چندی از خود را بر آنها افزود.

    2.4.1.  نیاز[130]– تقاضا [131]و اشتیاق[132] و اختگی[133]


    نیاز، تقاضا و اشتیاق اصطلاحات مفهومی سه‌گانه‌ای را در تئوری لکانی شکل می‌دهد. نیازها اقتضائات زیستی، ضروری و درونی بشر به عنوان یک ارگانیسم زنده است. انسان‌ها ازهمان آغاز با چنین اقتضائات تحمیل شده‌ای به دنیا می‌آیند. بنابر مفهوم فرویدیِ درماندگی[134]، آدمیان قدرتی از خود ندارند تا اقتضائات بدنی خود را از نخستین روزهای زندگی تا زمان کودکی ارضا کنند (بنگرید به ‏2. 2). ترکیب درمانده بودنِ حاصل از نارسی و در عین حال داشتن نیازهای غیرقابل اجتناب به این معناست که در طی تحول جسمانی و روانی، کودک باید نیازهایش را به دیگران بزرگتر بگوید. این دیگران (دیگران/دیگران سه بعدی که در امتداد نظریه نظم لکان قرار داردـ بنگرید به ‏2. 3) کسانی‌اند که قادر به یاری کردن کودک برای فرونشاندن و پاسخ دادن به این نیازها هستند. گریه کردن، جیغ کشیدن و سر و دست تکان دادن و نظایر آن نخستین اظهارات نیازاست که کودک از طریق آنها پیش از آنکه زبان را اکتساب کند، افراد بزرگتر را در اطرافش از نیازهای خود مطلع می‌کند. بااینهمه حتی در این مرحلهٔ آغازین کودک مجبور است تا به دیگران مهم مورد خطابش برای تعبیر «معنای» گریه‌ها، جیغ‌‌ها و اشاراتش تکیه کند (« آها! تو گرسنه‌ای»، « اوه! این یعنی که تو خسته‌ای»، « پس الان باید پوشکت را عوض کنم» وغیره). این دیگران چه آگاه باشند یا نه، از طریق این تعبیرهای فوری‌ در شکل دادن پیوندی میان نیازها و اهمیت ابراز این نیازها به طریق اجتماعی با کودکی که در مرحلهٔ پیش‌زبانی قرار دارد، مشارکت می‌کنند. از این رو دیگران به صداها و حرکتهای کودک اهمیت «تقاضا» بودن را می‌بخشند. این نوعی از کمک و حمایت است که ورای پاسخ دادن به نیازهای کودک به خودی خود قرار دارد. البته این بدان معنا نیست که بگوییم هیچ همبستگی طبیعی‌ای میان نیازها و ابرازات پیش زبانی آنها که در خزانه رفتاری نوزادان حک شده وجود ندارد، بلکه بدان معناست که کودکان به طور خودکار و بلاواسطه و خودآگاهانه از این همبستگی آگاه نیستند و این پاسخهای مراقبان است که نقشی اساسی در آگاهی صریح کودک از جفت نیاز- ابراز دارد.

    با ادامه رشد کودک و اکتساب زبان، دیگران و دیگران (خصوصا دیگران بینا-سوژگانی که انتقال‌دهندگان نشانه‌ها و دال‌های دیگری بزرگ به عنوان نظم نمادین فراسوژگانی هستند ــ بنگرید ‏2. 1. 2 و ‏2. 3) به طور فزاینده‌ای تاثیر خود را در شکل‌دادن به زنجیره‌ تداعی‌ها میان نیازها و تقاضاها اعمال می‌کند. برای مثال به عنوان بخشی از جامعه‌پذیری و آموزش، والدین معمولا شروع به معرفی قواعدی می‌کنند که طی آن کودک لازم است نیازها و تمناهایش را به شکلی خاص بیان کند (« بگو لطفا و خیلی متشکرم» « مودبانه بپرس»، « در این خانه وقتی گرسنه‌ایم جیغ نمی‌کشیم» و نظایر آن). کودک یاد می‌گیرد که بایستی « گفتمان دیگری[135]» (در این مثال والدین)را بپذیرد، درونی کند و بدان سخن بگوید تا نیازهایش به رسمیت شناخته  شده و تصدیق شود و به طریقی ارضا کننده به آنها توجه شود.

    به طور خلاصه، او باید تقاضاهایش را با اصطلاحاتی به زبان بیاورد که نظام‌های اجتماعی-نمادین دیگران/دیگران به او تحمیل کرده است. لکان بر این باور بود که نیازهای طبیعی بدنی از طریق پویایی‌های بیناسوژگانی و فراسوژگانیِِ تقاضا توسط دالهای دیگری‌بودگیِ نمادین «بازنویسی می‌شود»، بازنویسی‌ای که به واسطهٔ آن بنیادهای اقتصاد لیبیدویی طبیعت‌زدوده[136] گشته و تحت کنترل نیروها و عوامل اجتماعی- فرهنگی قرار می‌گیرد. بسیاری از اینها بعد از آنکه در روان سوژه خردسال و نارس مستقر شد، تاثیرات تعیین کننده‌ای (غالبا به شکلی ناآگاه)بر اقتصاد لیبیدویی او در طول زندگی‌اش اعمال می‌کند.

     لکان در نوشته ۱۹۵۸ خود با عنوان « دلالت فالوس[137]» فرمول مختصری را برای تعریف « میل» در رابطه با نیاز و تقاضا مطرح می‌کند. لکان اشاره می‌کند که میل چیزی است که پس از تفریق ِ نیاز از تقاضا باقی می‌ماند. این معادله دقیقا به چه معناست؟ اگربرگرداندن نیازها به تقاضا، با مازادِ دلالت‌هایی بیش-زیستی[138] مواجه شود؛ اقتضائات ضروری بار معنایی‌ای اضافه و ورای سطح حیوانی و بقای سادهٔ ارگانیک به خود می‌گیرد. به طور کلی دیگران/دیگران با تعبیر نیازهای کودک به تقاضاهای اجتماعی-نمادین، ارزشی را به تجارب نیاز کودک می‌افزایند. برآورده کردن نیازهای کودک در پاسخ به تقاضاهای او، این نیازها را پیش و بیش از هرچیز به سنگ محکی بدل می‌کند که جایگاه کودک را در رابطه با دیگران/دیگران مهم مورد خطابش نشان می‌دهد.

     وقتی والد در پاسخ به تقاضای ابراز گرسنگی کودک، به او غذایی خاص می‌دهد، در واقع برای کودک می‌تواند نشانگر این باشد که نه تنها والد می‌فهمد که نیاز به خوردن باید مرتفع شود بلکه مهمتر از آن، این است که والد کودک را دوست دارد، و کودک از جایگاه منحصر بفردش در رابطه با اولویت‌ها و توجه والد لذت می‌برد. بنابراین لکان اذعان میکند که هر تقاضایی در اصل تقاضایی برای عشق است. به معادله « تقاضا- نیاز= میل» بازگردیم، تقاضایی که از شخص می‌شود دقیقا مساوی با پاسخدهی به آن نیازِ ابراز شده نیست، بلکه علاوه بر آن، دقیقا عشق آن شخص نیز هست. والدین همگی با این سلسله تقاضاهای بی پایان کودکان آشنا هستند، تقاضاهایی به کوچکی («من ساندویچ می‌خواهم»، «خیلی خب، این هم ساندویچ»، «من آب نبات می‌خواهم»، «بیا این هم آب نبات»، « من اسباب بازی جدید می‌خواهم»، «خب، این هم اسباب بازی تازه». . . تا جایی که «نه»ی والدِ به ستوه آمده به زبان آورده می‌شود و در برابر اعتراضهای پرقدرت کودک می‌ایستد). بزرگسالان نیز چه والد باشند یا نه، از این میل خستگی‌ناپذیر مشابه در درونشان آگاه هستند، ناتوانی در دستیابی به ابژه و یا اکتساب موفقیتی که دقیقا «آن[139]» (با حروف بزرگ)باشد؛ غایت نهایی و کامل همه خواستن‌ها و آرزومندی‌هایی که آنها را برای همیشه ارضا کند. به طور مشابه، بزرگسال در رابطهٔ عاشقانه هیچ گاه از اینکه یک‌بار از معشوقش بشنود که دوست داشته می‌شود، راضی نیست. او بارها و بارها به تایید و تکرار ِ «دوستت دارمِ» آن دیگری مهم پافشاری می‌کند (و طُرفه آنکه هیچ تاییدی کافی نیست).

    مازاد نارضایتی هم در کودکان و هم در بزرگسالان پیوسته بی‌قراری‌هایی را ظاهر می‌کند که هیچ گاه به درستی قرار نخواهند یافت. بی‌قراری‌هایی که آنها را به زعم لکان می‌توان از طریق شفاف شدن ذات «عشق» توضیح داد؛ عشقی که در مازاد ارضای نیازها در همه تقاضاها وجود دارد و همواره تقاضا می‌شود.

    آنچه تقاضا می‌شود امر محالی است که بر اساس روایت نظری نظم دیگری/دیگری‌بودگی در لکانیسم ناممکن است (بنگرید به ‏2. 1 و ‏2. 3)؛ این منفیّت ناعینیت‌پذیر[140] امر جنبشی[141]، قلب لغزنده امر واقع دیگری بودگی است (به عبارت دیگرعاطفه، تمرکزِ همواره در حال حرکتِ هستهٔ میل ورز آگاه و ناآگاه دیگری واقعی )که به عنوان اثبات چیزی ایستا و ثابت عینیت یافته است (به سخن دیگر ابژه ای بخصوص که چون هدیه می‌تواند در زرورق پیچیده شود ودر پاسخ به تقاضا تحویل داده شود). اگر بخواهیم بار دیگر از مثال گرسنگی استفاده کنیم، اگرچه دیگری/دیگری می‌تواند به تقاضای غذا با تهیه مواد غذایی واکنش نشان ‌داده و نیاز به تغدیه را پاسخ دهد، بااینهمه او پیوسته ناتوان از آن است که بتواند هستهٔ وجود میل ورز کودک را (به عبارت دیگر، عشق ناعینی او) به ابژه ملموسی تبدیل کند که در کنار دیگر چیزهایی چون غذا و نظایر آن قابل اعطا کردن باشد.

    همانطور که مختصرا اشاره خواهد شد (بنگرید‏2. 4. 3) فانتزی‌های آگاه و ناآگاه ازسوی تقاضا کنندگان میل‌ورز برانگیخته می‌شود و هر کس به واسطهٔ نارضایتی گریزناپذیر و حتمی‌ای که همراه با امیال وجود دارد، متقاضی‌ای میل ورز است. این فانتزی‌ها در پس ِ این امرِ محالِ به ارضا درآوردنِ امیال، پنهان شده است. آنها سناریوهایی را می‌سازند که در آنها ابژهٔ به دست نیامده اما مورد انتظاری وجود دارد که حقیقتا «آن» است. به علاوه در این سناریوهای فانتاسماتیک، پاسخ‌ به سوال امیال غیر قابل فهم دیگری واقعی مطرح می‌شود. (« دیگری چه می‌خواهد و به طور خاص از من چه می‌خواهد؟»). همانطور که تا به اینجا باید مشخص شده باشد، مداخله دال‌های نظم نمادین (مثلا گفتمان های دیگری بزرگ) مکمل پدیدآیی سه گانه نیاز-تقاضا-میل است. از طریق تحمیل این دالها، در بدن و ذهن کودک خردسال وقفه ایجاد می‌شود. کودک خردسال به عنوان موجود سوژگانیِ (نخستینِ) نیاز[142] به واسطه تقاضاهای انضباط [143](در هر دو معنای مضافی و ملکی آن)به سوژه میل تغییر می‌یابد. چنین سوژه‌ای خط خورده است ــ matheme لکان برای سوژه خط خورده $ است ـ سوژه‌ای که از نیازهای طبیعی‌اش بیگانه شده و به جاده انحرافی امیال ناطبیعی[144] سوق داده شده است و محکوم به این است که هیچ گاه به مقصد رضایت بخشی دست نیابد. در رابطه با بازبینی‌ او از عقده ادیپ (بنگرید ‏2. 3) لکان اختگی فرویدی را به «اختگی نمادین» برمی‌گرداند. بدین معنا که اختگی به جای آنکه صحنه‌ای واقعی یا خیالی باشد که تهدیدی ویژه بر تمامیت جسمانی فرد وارد می‌کند، برآن است تا انسان نابالغ را وارد بافتهای احاطه کنندهٔ اجتماعی- نمادین کند و تحت سیطرهٔ آن قرار دهد و به بیگانگی دالها و هرآنچه که این دالها با خود می‌آورد وابسته کند و از این رو اثرات آشفته کنندهٔ روانی و بدنی‌ را بر این حیوان نابالغ نوع انسان وارد نماید.

    2.4.2.                        رانه و ژویی سانس

    در نظریهٔ رانهٔ فروید، والایش برابر با یافتن وسیله‌ای برای ارضای[145] امن رانه است و در مقابل «بازداری از هدف[146]» (به عبارت دیگر، مسدود شدن راه پیشین به سوی ابژهٔ مورد هدف رانه[147]) قرار دارد. اما آنطور که لکان مشاهده می‌کرد، فروید به شکلی غریب، هدف[148] هر رانه‌ای را ارضا شدن می‌داند. بنابراین در صورتی که هدف رانه (که دست یافتن به ارضا است)بازداری شده باشد، چگونه یک رانه به ارضا دست می یابد؟پاسخ لکان به این تناقض ظاهری فرویدی تمایز قائل شدن میان هدف و غایت[149] رانه به عنوان موجودیتی متاسایکولوژیک است: در حالی که هدف یک رانه می‌تواند به طور گریزناپذیری مسدود شده باشد، غایت حقیقی آن همیشه به دست آمده است. بدان جهت که غایت آن چیزی جز لذت بردن از حرکت بدون توقف و مکرر حول آن سرزمین و راه‌های مسدود شده‌اش نیست. بنابر خوانشی که در باب آنچه پیشتر گفته شد قبول عام یافته است (و توسط ژیژک و مکتب اسلونیایی نظریه لکان تقویت می‌شود)، لکان میان میل و رانه تمایز قائل بود.

    همانطور که دیدیم (بنگرید به‏2. 4. 1) ویژگی ضروری میل خستگی‌ناپذیری آن، جستجوی پیوسته و پرتلاطمش و تکاپوی بیهوده اش است. هر ابژه ای که به آن دست می یازد هرگز « آن» نیست. در حالیکه میل در حرکت نارضایتمندانه اش از یک ابژه به ابژه دیگر گرفتار شده است (در حرکتی ساختارمند که مشابه « بی‌نهایت دروغین/ بد[150]» هگل است)، رانه از این چرخیدنِ لیبیدوی انباشته از میل[151]حول آن نقطهٔ پایان امر ناممکن یا غیر قابل دسترس لذتی منحرف[152] را به دست می‌آورد. جایی که میل ناکام می‌شود، رانه خشنود می‌شود. رانه ارضایش را از ناکامی میل به دست می‌آورد.

    ژویی سانس همچون نظم امر واقع، که به شکل تنگاتنگی به آن مربوط است، مفهومی است که در انتهای دهه ۱۹۵۰ پدید آمد و گنجاندنش در فرمول کوتاهی که بتواند آن را تعریف کند، دشوار است. در اواخر عمر لکان در اوایل دهه ۱۹۸۰ این اصطلاح معانی گسترده ای یافت و به مفاهیم وسیع و متمایز اما به هم مرتبطی شاخه بندی شد و چندین زیر شاخه یافت. درمطالعات لکانی به زبان انگلیسی ژویی‌سانس غالبا ترجمه نمی‌شود چرا که معادل انگلیسی لذت[153] قادر به بازنمایی دلالت جنسی این واژه فرانسوی نیست. بهترین راه برای دریافتن مراد لکان از ژویی سانس رجوع به تمایز لکانی میان رانه و میل است (بنگرید ‏2. 4. 2) که در پیوند با گزاره‌هایی است که طی آن فروید متأخر رانهٔ مرگ را در نظریهٔ رانه دوگانه اش مورد توجه قرار داد (و نخستین بار در آنسوی اصل لذت نمود یافت (۱۹۲۰ []