نگاهی روان کاوانه به کتاب “داستان رستم و سهراب” با پیشگفتار، پیرایش و گزارش استاد دکتر جلال خالقی مطلق و کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش
سید حسین مجتهدی، سخن سیاووشان1

پسرکشی:
فروید (1913) در اثر ماندگار خود، توتم و تابو، مقوله پسر کشی را با تحلیل نگاه غالب در مسیحیت مطرح می سازد و آن را در مقایسه با میتراییسم و به تعبیر خودش “پیکره سرشار از نور خدای ایرانی”، تحلیل می کند، که در این فضا پدر پسر را می کشد. شماری از روان کاوان پسا فرویدی این مفهوم را دنبال کرده بسط داده اند، مانند:
سر گئی لکلیو، روان کاو و روان پزشک فرانسوی که توسط لکان آنالیز شده بود، در نگاشته اثرگذار خود “کودکی کشته می شود ـ پیرامون خودشیفتگی نخستین و رانه مرگ” به این مطلب پرداخت.
ماری بالماری در نوشتار “تحریم قربانی کردن” (1995) به تحلیل پسر کشی بر مبنای روایت ابراهیم و اسحاق می پردازد. ژاک بریل در نوشتار “قتل پسر” (2000)، با توجه به جانشینی پسر در خانواده که می تواند ضامن بقای پدر و حامل وعده آینده باشد، این مساله دوسوگرایانه را، که تخیل ناآگاه قتل پسر در آن شکل می گیرد، تحلیل می کند.
دکتر محمود صناعی، پیشگام روان شناسی و روان کاوی در ایران، در گفتار ارجمند “فردوسی استاد تراژدی” (1948)، از عقده رستم برای تبیین میل پسر کشی سخن می گوید.
اما بی گمان یکی از مهم ترین تبیین ها و تحلیل های این مقوله متعلق به روان کاو صاحب نظر سوییسی، دکتر پیتر ویدمر است. او در مقاله “پیرامون قتل، یا: تیرتل” (1990) به تفضیل به این موضوع می پردازد…
ـنکته هایی پیرامون پسر کشی در نگاه دکتر ویدمر:
بازخوانش اسطوره شاه ادیپوس، بیانگر آن است، که در خوانش این اسطوره بر تابوی محرم آمیزی و پدر کشی بیش تر اندیشیده می گردد و فراموش می شود که این مساله یک پیش تاریخچه دارد و آن این که لایوس پدر ادیپوس می خواسته فورا پس از تولد، فرزندش را بکشد، که آیا این بیانگر نفرت ناآگاه والدین علیه فرزندان نمی تواند باشد. و پیش تر از آن باید دید آیا قتل در واقع یا در نماد رخ می دهد؟
تمایلی در والدین برای مطیع نگاه داری فرزند هست، که در فقدانش سوگوار می شوند.
کودک به عنوان حامل آینده ای، که هنوز نمادینه نگشته، نفرت و حسد والدین را به خود معطوف می دارد. مادر با حمایتش مانع می شود، او برای زندگانی اش، تجربه های خود را داشته باشد و از سویی پدر این را توطئه می انگارد و بدان رابطه حسد و غیرت می ورزد هر چند ناآگاهانه کودک در پدر حمایتی برای پیکار علیه قدرت مادر جستجو می کند.
نکته دیگر آن که در اسطوره هایی از این دست چون ویلهلم تل، قهرمان ملی سوییس، این پسر کشی از سوی جایگاهی اربابانه اعمال می گردد. چنان که در داستان رستم و سهراب نیز، افراسیاب و کیکاووس در دو سوی، در این حادثه نقشی محورین دارند. دستور و قانون آنان اگرچه از جهت حقوقی مشروع است، اما در خدمت رابطه ارباب ـ برده است. به خاطر زیر پای افکندن و به رسمیت نشناختن سوژه دیگری. پرخاشگر نخستین تل یا در روایت ایرانی رستم نیست بلکه حاکم و قانون حاکم است. تل حق اخلاقی ـ و نه حقوقی ـ دارد، که سرکوبگر را کنار نهد.