با نگاهی تاریخی می توان ریشه های روانی ناآگاه در میل به سلبریتیشدن و پرستش سلبریتیها را دریافت. این میل و پرستش موضوعی نیست که تنها مربوط به جهان مدرن باشد، بلکه بشر هزاران سال است با شهرت و صاحبانش دلمشغول است (برادی، 1986). به راستی چرا موضوعاتی در خصوص شهرت و سلبریتیها قرنهاست ذهن آدمیان را به خود مشغول کردهاند؟
اگرچه بررسی ادبیات روانکاوی درین باره حجم عظیمی از تاملات در باب خودشیفتگی و خودنمایشگری به دست میدهد، با اینهمه نمی توان این میل را تنها به خودشیفتگی مرضی و یا خودنمایشگری بیمارگون آدمی نسبت داد؛ بلکه می توان در تار و پود آن میل عمیق و درونی افراد به دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن را دریافت. از این حیث روانکاوی به ما فرصتی می دهد تا از زوایای مختلف ریشههای این پدیده را مورد مداقه قرار دهیم.
تنها اشارات کوتاه فروید به پدیده سلبریتی و نقش ان در کارکردهای روانی بشر را می توان در مقاله کوتاه “رُمنسهای خانوادگی” (1909) جستجو کرد. آنجا که کودک در عالم خیال، خود را به والدینی مشهور و صاحب مقام و اشرافزاده نسبت می دهد. فروید بر این باور است که این رویاپردازی کارکردی حائر اهمیت در رشد روانی کودک دارد. همین نوشته کوتاه فروید برای درک فرهنگ سلبریتی بسیار به کار می آید و سوالی را در ذهن ما متبادر می کند که آیا ما در بزرگسالی سلبریتیها را در دنیای بیرونی و درونی خود خلق می کنیم و آنها را بر جای همان والدین شهیر فانتزیهای کودکی می نشانیم؟ تا چه شود؟ آیا هدف ان است که ما را یاری کنند تا از هر آنچه دارند برای ارضای درونیاتمان استفاده کنیم؟ در واقع آیا سلبریتیها می توانند همان نقشی را برای ما ایفا کنند که فانتزی شاهزاده و شهبانوی کودکی برای ما ایفا میکردند؟
هر فرد از ابتدای تولد در برابر حجم عظیم ناتوانیها و نداشتههایش با قدرت و عظمت بزرگسالانی روبهرو میشود که صاحبان همان داراییهایی هستند که سلبریتیها در دنیای بزرگسالی ما از آن برخوردارند. گویی در نگاه کودک خرد و نحیف، والدین ابژههایی بزرگ، قوی و دارای تجربه میشوند. آنها از هر آنچه کودک خود را از آن تهی می پندارد، بسیار دارند؛ آنها بسیار توانمندند و بسیار دست نیافتنی. لذا کودک به دیدهی وجد یا حسرت و برای استفاده از منابع والدینش شروع به برقراری رابطه با آنها می کند. در این قیاس میتواند دید که سلبریتیها در جوامع صاحبان بیبدیل قدرت، شهرت، ثروت، زیبایی، تاثیرگذاری و توانمندی هستند و توجه به سلبریتیها و رابطهمندی با آنها میتواند در عمق روان ناآگاه ما جای گرفته باشد تا امیال درونی و نیازهای ناآگاه خود را در رابطه با آنها ارضا کنیم و از خود در برابر نداشتن، نتوانستن و یا حتی نبودن (دیده نشدن) دفاع کنیم. از این حیث می توانیم از سلبریتیها به مثابه موضوعاتی درونی و در ساحت نمادین و استعاری به عنوان جایگزین پدر و مادر و برای روانه کردن بسیاری از امیال و نیتهای درونی مان استفاده و یا سواستفاده کنیم درست مثل والدین. ازینجا می توان به مفهوم “استفاده از ابژهی وینیکات” گریز زد. کاربست این مفهوم در بررسی پدیده سلبریتی نشان می دهد که هم سلبریتیها و هم عموم مردم از یکدیگر به مثابه موضوعاتی برای ارضای نیازمندی های خود بهره میگیرند.
Freud, Sigmund (1909c) Family Romances. James Stachey (Transl.).In Sigmund Freud, the Standard Edition of the Complete psychological works of Sigmund Freud: volume IX.
Braudy, Leo (1986). The Frenzy of Renown: Fame and its History. New York: Oxford University Press.
Winnicott, D. W. (1969). The use of an object. The International Journal of Psychoanalysis, 50(4), 711–716.