تفاوت اساسی بین نظم خیالی و نظم نمادین ابزار نیرومندی در اختیار ما قرار می‌دهد تا بین سایکوز و نوروز تفاوت قائل شویم. هرچند فرد نوروتیک تضادهای بسیار مهمی با دوستان و اطرافیانش دارد اما از همان ابتدای درمان برای درمانگر روشن می‌سازد که مشکل اصلی وی با دیگری بزرگ است: برای مثال او راجع به پدر و مادرش یا اتوریته‌های اجتماعی و انتظارات اجتماعی شکایت دارد و درضمن اعتمادبه‌نفس وی نیز بسیار پایین است. همه‌ی اینها مشکلاتی است که وی با ایگو ـ ایدئال یا سوپرایگو دارد و دائم احساس می‌کند به آنچه باید برسد، نرسیده است، احساس گناه می‌کند. اما بیمار سایکوتیک خود را به‌گونه‌ی دیگر ارائه می‌دهد. درواقع تضادی که او دارد با افراد هم‌سن‌وسال خودش است، رقبا یا کسانی که عاشقشان است. آنها پی کسب تأیید از مقامات مقتدر نیستند. مسئله‌ی آزار و آسیب در طبقه‌ی رابطه‌ی خیالی ـ تصویری قرار می‌گیرد که این پدیده از شاخص‌های پارانویاست…
دیگر آنکه سایکوتیک در مقابل هر حمله‌ای از خارج واکنش نشان می‌دهد و واکنش وی صدمه‌رساندن به دیگری است یا او را می‌کشد یا تجاوز می‌کند و در این شرایط احساس گناه نمی‌کند‌ـ ممکن است خجلت‌زده شود اما احساس گناه ندارد زیرا احساس گناه زمانی ظهور می‌کند که فرد این پرخاشگری‌ها را سرکوب کرده باشد و زمانی‌که به کسی صدمه می‌زند به طور ناخودآگاه می‌داند که قصد صدمه‌زدن بدان شخص را داشته اما در سایکوتیک سرکوب یا واپس‌زدن وجود ندارد بنابراین احساس گناه نیز ظهور نمی‌کند.

مکانیزم اصلی در نوروز واپس‌زدن است اما چنین مکانیزمی در سایکوز نیست. نوروتیک خیلی چیزها را پنهان می‌کند اما سایکوتیک چنین نمی‌کند. درواقع در سایکوتیک ناخودآگاه وجود ندارد زیرا ناخودآگاه نتیجه واپس‌زدن است. واپس‌زدن نیرویی است که ایگو از آن استفاده می‌کند که افکار یا امیالی که با نظر فرد از خویش یا اصول اخلاقی‌‌اش مطابقت نمی‌کند را از ذهن بیرون راند. اما واپس‌زدن هرگز موفق نیست و امر واپس‌زده همیشه در اشکال دیگر بازمی‌گردد: در شکل سیمپتوم یا در خواب و رؤیا یا در اعمال سهوی و لغزش‌های کلامی.
فروید در مقاله‌ای تحت عنوان “نفی” می‌گوید به‌عنوان مثال دیدن یک صحنه‌ی زمانی می‌تواند واپس‌زده شود که ابتدا آن صحنه‌ی موردتأیید قرار گیرد. لکان می‌گوید در سایکوز آن واقعیت هیچگاه تأیید نمی‌شود بلکه Foreclose می‌شود. در نوروز موضوعی اول تأیید می‌شود و بعد واپس‌زده می‌شود و به ناآگاه رانده می‌شود اما Foreclose کردن یعنی واقعه‌ای اصلاً مورد تأیید قرار نمی‌گیرد.

در “گرگ‌مرد” لکان می‌گوید که بیمار فروید در پنج‌سالگی تصور نمود که انگشت دستش بریده شده و آویزان شده بود و پس از لحظه‌ای مشاهده نمود که انگشتش کاملاً سالم شده اما به هیچ‌کس هیچ‌چیز نگفت؛ حتی به پرستار خود که در آن نزدیکی بود. اینجا لکان می‌گوید آنچه اتفاق افتاده واقعه‌ای بوده که Foreclose شده است؛ یعنی هیچگاه به حیطه‌ی نمادین وارد نشده. درواقع بیمار سایکوتیک نام پدر را به همین‌گونه Foreclose می‌کند. نام پدر عملکرد نمادین است و مانند لنگری است که تمامی نظم نمادین را نگه می‌دارد. وقتی Foreclose رخ می‌دهد همه چیز از هم می‌پاشد. بدین وجه برای بیمار سایکوتیک آن دالی که بیان را ممکن می‌سازد Foreclose می‌شود یعنی به‌هیچ‌وجه وارد زبان نمی‌شود. آن زبانی که بیان گزاره‌ای را ممکن می‌سازد، فرد سایکوتیک دارا نمی‌باشد. همان‌طور که گفته شد لکان تفاوت اساسی بین واپس‌زدن و Foreclose قائل است و می‌گوید که مطالعات فروید بر ناخودآگاه یعنی تعبیر رؤیا، جوک‌ها و ارتباط آنها با ناخودآگاه، آسیب‌‌شناسی روانی زندگی روزمره‌ـ در همه‌ی اینها مکانیزمی که به کار رفته، همان واپس‌زدن است و متعاقباً آنچه واپس‌زده شده در زبان بازمی‌گردد. برای‌آنکه موضوعی واپس‌زده شود ابتدا باید آن موضوع در نظم نمادین یعنی زبان ثبت شود. بنابراین واپس‌زدن در خود این معنای ضمنی را دارد که آنچه واپس‌زده شده، ابتدا مورد شناخت قرار گرفته و وجودش اعلام شده است اما برای بیمار سایکوتیک آن دال لازم که همانا استعاره‌ی پدری است وجود ندارد و آن دال Foreclose شده در شکل دیگری از خارج بازمی‌گردد؛ آن‌هم به شکل آزاردهنده و جنایتکارانه‌اش.

برگرفته از فصلنامه‌ی فرهنگی ‌ـ اجتماعی سخن سیاووشان (شماره 1)