نگاهی روانکاوانه بر مراسم درمانی اهل هوا
نادر آقاخانی
دکتر غلامحسین ساعدی در سال ۱۳۴۵ کتابی به نام اهل هوا یک منوگرافی در مورد گروهی از اهالی سواحل جنوب ایران را به چاپ رسانید. این گروه که خود را بیشتر زاری مینامند مراسمی درمانی اجرا میکنند و به افسانه و اسطوره در مورد مخلوقاتی خیالی و باد باور دارند. ساعدی کار تجزیه و تحلیل این راه و روش را به دیگران میسپارد و خود به معرفی این گروه، مراسم، آداب و رسومشان میپردازد. ساعدی سپس به اتفاق همکارش دکتر داویدیان مقالهای در مجله سخن شماره یک درباره آل و ام ا لصبیان، بادی که به سراغ زنهای باردار میرود، نوشته است. دکتر جمالییان در ترجمه کتاب “روح های تسخیر شده[۱]“ از ویلییام سرجنت[۲]، فصلی در مورد اهل هوا و زار نوشته است. نوشتههای دیگری نیز در این مورد عمدتاً از دیدگاه موسیقیشناسی قومی در دسترس هستند. قسمتی از پژوهشهای من که در این مقاله آمده است، پیرو خواسته ساعدی، تجزیه و تحلیلی از این مراسم است.
در اینجا با یادآوری چکیدهای از آداب و رسوم این گروه، با تعریف راه و روندی که یک شخص از زمانی که باد در بدن او وارد میشود تا اجرای مراسم بحث را ادامه میدهم و در پایان این راه و روند را با چند مورد از بررسیهای روانکاوی مقایسه میکنم. این بررسیها و رفت و برگشتها این روشها را روشنتر خواهند کرد و در نتیجه مفهوم درمان را دقیقتر خواهد کرد. این مراسم، به گونهای روند درمانی را از زمان پیدایش بحران یا حمله روانی تا یافتن راه حل آن بهطور فشرده به نمایش میگذارد.
تسخیرو بازی:
یک فرد از چند طریق دچار باد میشود. از راه عشق یا تنفر. اگر کسی دارای باد باشد و فرد دیگری عاشق او شود یا با او اختلافی پیدا کند باد شخص اول از این فرصت استفاده کرده و وارد بدن شخص دیگر میشود. در نگرشی روانکاوانه این طریق گرفتاری با باد، سرایت هیستریک نامیده میشود. سرایت هیستریک در رابطه با عشق یا تنفر و از پدیده انتقال[۳] بر میخیزد. پدیده انتقال در درمان بهطور کلی به ویژه در روانکاوی دارای جایگاه مهمی است.
طریقه دوم تسخیر فرد به وسیله باد گرفتاری از راه زمین نامیده میشود. اصل و شروع این نوع تسخیر برخورد یا حادثهای است که شخص نفهمیده و نمیتواند آن را توضیح دهد. این طریق دوم درگیری با باد برای ما جالبتر است و به درک ما بیشتر کمک خواهد کرد. بابا غلام یکی از درمانگران اهل هوا در بندر لنگه در ۱۳۷۳ توضیح میدهد: “فردی شبی در حالی که راه می رود صدایی میشنود برگشته و چیزی نمیبیند ولی از آن زمان دچار هراس و اضطراب شده و فکرش به اینکه این صدا از کجا میآید مشغول میشود. همین اضطراب و مشغولیت موجب ناراحتی و مریضی او میشود. اگر چنین شخصی پیش دکتر و بعد دعانویس رفته و چارهای پیدا نکند ممکن است که دچار باد باشد و به بابا یا ماما (در سواحل جنوب به درمانگران سنتی بابا یا ماما میگویند) مراجعه میکند”. بابا لباسی از بیمار زیر سر گذاشته و میخوابد. یکی از بادهای خود او در خوابش پدیدار شده به او میگوید که آن شخص دچار باد هست یا نه. اگر دچار باد بود برای او (مراسم) بازی ترتیب میدهند. دراین مراسم که همراه با موسیقی و خواندن گروهی است زمانی میرسد که شخص به لرزش میافتد. در اینجا باد شخص پایین آمده و بابا با باد او سخن میگوید، اسمش را پرسیده و از او میخواهد که علت آزردن مریض و درخواست خود از او را بگوید. از آن زمان بابا ضامن مریض و چند تن از اهل هوا شاهد نامگذاری باد و قرارداد بین باد و آن فرد میشوند.
باد:
برای اهالی جنوب بیش از سیصد باد وجود دارد که به سه گروه زار، نوبان و مشایخ طبقهبندی میشوند. بهقول یکی از باباهای بندرعباس بادها به زاد و ولد خود ادامه میدهند. مراسم، لباس و اخلاق هر باد مخصوص خود او است. با پیدا کردن اسم باد، فرد دارای این خصوصیات شده و وارد خانواده این باد با خواهر، برادر، پدر، مادر و اجدادی مجازی میشود. بدین ترتیب باد مراسم دیده، نام پیدا کرده و کمکم رام میشود. از باد کور و ناپاک به باد بینا و پاک تبدیل میشود. بین باد و مرکبش صلح برقرار میشود و باد دیگر بادی را آزار نداده بلکه به او در زندگی کمک هم میکند. البته شخص باید مراقب بادش باشد و هر چند وقت یک بار در بازی شرکت کرده و آداب و رسوم ویژهای را رعایت کند.
این روش درمانی چه تشابهی با روانکاوی دارد؟ یا چه مواردی در روانکاوی با درگیری با باد مشابه اند؟ فروید در کتابهای خود به این دنیای تخیلی اشاره کرده است. ما در اینجا به سه مورد از نوشتههای فروید اشاره میکنیم. از کتاب “مطالعه در مورد هیستری[۴]“ شروع کرده بعد به “رواننژندی شیطانی در قرن هفدهم[۵]” اشاره کرده و در آخر به کتاب ملاحظاتی چند در مورد” شرح حال یک بیمار پارانویاک[۶] “نظر میاندازیم.
هیستری:
از ابتدای پیدایش روانپزشکی بیماری هیستری به تسخیر و جنزدگی تشبیه شده است. مثلا به دلیل اینکه حالت فرد هیستریک به حالت یک جنزده خیلی شبیه است. به قول شارکو[۷] گویی تسخیرشدگان مانند هیستریکها نیز در دنیای دیگری میروند و ناگهان برمیگردند. دلایل این ناراحتی را به یک عامل ناشناخته برمیگرداند، که بیمار را زیر سلطه خود در میآورد.
فروید این عامل ناشناخته را به خاطرهای از برخوردی نابهنجار (دل آزار ) برمیگرداند. این خاطره دلآزار بیرون از زنجیره خاطرات مانده و باعث نشانه بیماری (سمپتوم) میشود. به عقیده فروید مریض این ضربه آسیبزا را به خاطر (در ناخودآگاه) دارد ولی به دلیل کراهتش، با اراده (من) از زنجیره خاطرات خود دور نگاه میدارد. وقتی نشانه مریضی (سمپتوم) شکل میگیرد شخص مبتلا دیگر به آن موضوع توجه نمیکند. برای بهبودی باید مریض آن خاطره را به یاد بیاورد. درکتاب “مطالعه در مورد هیستری”، الیزابت در زمان تشییع جنازه خواهرش به این فکر میافتد که “هماکنون شوهر خواهرش آزاد بوده و من میتوانم با او ازدواج کنم”. این فکر غیراخلاقی برای او قابل قبول نبوده و الیزابت آن را واپس زده و از زنجیره افکار خود دور مینماید. این فکر به زبان نیامده در ناخودآگاه جای گرفته، فعال مانده و یکی از ریشههای بیماری او را تشکیل میدهد. در اندیشه فروید، این پدیده انتقال است که به بیمار اجازه برگشت چنین فکری را میدهد.” شخصیت دکتر برگشت به مرکز آسیب را باعث میشود”. پدیده انتقال و استفاده به جای درمانگر از آن موجب میشود که مریض آن اتفاق را به زبان آورده و به این طریق آن حادثه یا فکر به زنجیره کلمات پیوند بخورد.
رواننژندی شیطانی در قرن هفدهم:
برای روشنتر شدن این رابطه (با دکتر) و این پیوند (با خاطرات، با کلمات) به یک مورد دیگر از کارهای فروید “رواننژندی شیطانی در قرن هفدهم” اشاره میکنیم. نقاشی به نام هایتزمن[۸] بعد از مرگ پدر دچار افسردگی، دوری از کار و زندگی شده و تنها راهحلی که پیدا میکند بستن قراردادی با شیطان است. در اندیشه فروید شیطان جانشین پدر می شود. “یک گره لیبیدینال ارضا نشده ناشناخته میماند و باید معنی پیدا کند تا در زنجیره تداعیها جای بگیرد”. معنی آن چنین است: پدری را پیدا کردن و فکر و تن خود را به او سپردن. اما راه حل این نقاش موقتی است چون بعد از قرار داد خود با شیطان دوباره دچار ناراحتی میشود و این بار به جامعه برادران بخشش مراجعه میکند. این گروه برخورد او را با شیطان رسمی میکند و هایتزمن را در جامعه خود میپذیرد. این بار مریم مقدس او را نجات میدهد. پس هر دو بار نقاش با کمک از یک عامل خارجی نجات پیدا میکند. به این علت است که فروید مینویسد: “تسخیر مساوی رواننژندیست که ما آن را با نیرویی روانی، که فرآیند زندگی درونی ما است، به کار میگیریم”.
این مثال از طرفی نشاندهنده رابطه بیماری با مشکلی درونی است و از طرفی دیگر نشان میدهد که بیمار بهبودی خود را در رسمیشدن عامل بیماریش و معنی دادن به آن در جامعه برادران پیدا میکند. در این صورت بیماری جنبهای اجتماعی پیدا کرده. بیمار با استفاده از این مکان اجتماعی و معنای که به بیماری او داده میشود بهسوی بهبودی پیش میرود.
پارانویا:
آخرین نمونهای که از بررسیهای فروید در اینجا میآوریم ملاحظاتی چند در مورد شرح حال یک بیمار پارانویاک، رئیس دادگاه شربر است. فروید با استفاده از کتابی که خود این شخص درباره زندگی و مریضی خویش به عنوان خاطرات یک بیمار رواننژند به چاپ رسانیده است نظریه روانکاوانه پارانویا را معرفی میکند. ما نیز در کار خود از نوشته شربر، رئیس دادگاه استفاده میکنیم. شربر این کتاب را که با مشکلات بسیاری به چاپ رسانیده چنین معرفی میکند: نوشتهای که دنیا را با یک سری از پدیدههای مذهبی آشنا خواهد کرد. او در نظر دارد “اطرافیان خود و مردم دنیا را در صحت هذیانهای انگاشتهشده خود قانع کند”. بیمار با نوشتن این کتاب به برگشت به اجتماع و یافتن جایی در آن و در میان اطرافیانش برای خود و افکار خود تمایل دارد. اما این پدیده با تسخیر چه رابطهای دارد؟
در زمانی که ساخت و پرداخت دنیای خیالی شربر به پایان میرسد در هذیانهایش خود را بهعنوان زن خدا معرفی میکند که انسانهای آینده از او متولد خواهند شد. او تصور دارد که زیر سلطهی خداست و موجب نزدیکی او به زمین. اگر شربر به وظایف خود عمل نکند خدا از زمین دور شده و چنین اتفاقی سبب طوفان میشود. به این جایگاه رسیدن و پذیرش آن، مرحلهی آخر هذیانهای شربر است. قبل از رسیدن به این نتیجه که به او جایگاهی قابل قبول میدهد و او را آرام میکند شربر مدتی در افسردگی حاد، در توهم، شوریدگی، خشونت با دیگران و قطع رابطه کامل با دنیای خارجی به سر میبرد. در ابتدای بیماری خود را تحت تاثیر و نفوذ دکتر خود، فلشسیگ[۹] میداند. این رابطه که تمایل همجنسگرایانه او را نشان میدهد برای او قابل قبول نبوده و در هذیانهای او به رابطهای خارقالعاده تبدیل میشود. کمکم فلشسیگ تبدیل به روح میشود بعد تعداد روحها زیادتر شده، شربر آنها را طبقهبندی کرده و در دنیای خدایان بالا و دنیای خدایان پایین جای میدهد. از این طریق است که با والا کردن نیازی غیرقابل قبول (همجنس گرایی) او آن را نه تنها پذیرفته بلکه از این راه یک نوع روش زندگی (مجنونانه) برای خود اختراع میکند.
از طرفی دیگر او درد میکشد و زیر نفوذ ارواحی که دقیقهای راحتش نمیگذارند، تعدادی تمرین و تکنیک برای خود درست میکند. این تمرینها به کار واداشتن تن و فکر او هستند تا بدینوسیله حواس او متوجه دنیای واقعی شود. البته خود او این تمرینها را تکلیف و وظیفه خود برای نزدیک نگهداشتن زمین و خدا می داند. برای او پرداختن به تن خویش یک تکلیف معنوی شده و بدین وسیله است که جایگاهی برای تن خویش پیدا میکند.
میبینیم که یک مریض پارانویا با ساخت و پرداخت هذیانهای خویش چیزی شبیه به آداب و رسوم اهل هوا میسازد: طبقهبندی اروح، مراسم، روشهای بازپرداختن به تن و روان. اما چند تفاوت اساسی در میان است.
به قول ژاک لکان، روانکاو برجسته فرانسوی، آنچه در مورد شربر و بیماران شوریده و روانپریش دیده میشود جایگیری قانون در دنیای تخیلی است. “شربر برای لذت، نه تحت لوای قانون، خود را به پدر(خدا) میسپارد”. به همین دلیل شربر خود تنها پای قوانین خویش است و غیر (جز) در آنها هیچ جایگاه خاصی ندارد. این کمبود جایگاه برای غیر درمکانی خاص و استثنائی مشکل ساختار دنیای شربر است. هیچ کس دیگر جز خود او این سیستم را نیندیشیده و دیگران نیز این سیستم را به رسمیت نمیشناسند. او نه ضامن و نه شاهد دارد. پس این سیستم و حالات شربر به ثبت نرسیده و پایدار نمیشوند. به همین دلیل است که شربر همیشه در ترس این است که خدا او را فراموش کرده و به حال خود رها کند.
نتیجه:
مشاهده میکنیم که مخالف سیستم شربر، اهل هوا در بازیشان و آداب و رسومشان توانستهاند معنی و شکل معینی برای یک غیرقابل قبول پیدا کنند تا از این طریق جایی برای بیمار و افکارش در اجتماع به وجود آورند. این اختراع فردی نبوده و فقط در دنیای تخیلی جای ندارد بلکه ساختاری نمادین داشته و اختراعی گروهی و با قدمت است.
در این آداب و رسوم بابا به بیمار حق کلام میدهد وجود بادها بیان یک ناشناخته یا غیر قابل قبول را برای بیمار آسانتر میکند. این دنیای تخیلی اجازهی ابراز بدون مانع (سانسور) مشکلات فرد را در ساختاری نمادین (سمبولیک) به او میدهد. به این صورت جایی برای سوژه در دنیای تکلم باز میشود. این نوع درمان فقط به دلیل وجود اعتقاد به قدرتهایی خارج از تسلط انسان امکانپذیر است. اعتقادی که عدهای از اهالی جنوب را به یکدیگر پیوند میدهد. این اجتماع زیر نظر بابا که به علت رابطه استثناییاش با بادها در مکان خاصی قرارگرفته است تبدیل به گروهی درمانی میشود. این گروه، برخورد فرد را با عاملی ناشناخته تثبیت کرده و روش بهکار گیری این عامل را برای همراهی بیمار به طرف بهبودی به او نشان میدهد. پس به این ترتیب، در آداب و رسوم اهل هوا، جایی برای فرد (بادی)، غیر(بادها)، ضامن (بابا،ماما) و غیر کوچک ( شاهد و بقیه بادیها) پیشبینی شده است.
بازی اهل هوا البته با خصوصیات خود نمونهای است از تئوری بازی، آن چنان که وینیکوت[۱۰] آن را پرداخته است. مراسمی جدی و انعطافپذیر با قوانینی ویژه که موجب برقراری رابطه هر شخص با خویشتن، اطرافیان و دنیای خارجی میشود. به عقیده وینیکوت از این طریق است که هر کودک وارد اجتماع شده و هر شخص از بودن خویش لذت میبرد. در چنین مکانی است که فرهنگ در هر فرد جای پیدا میکند.
Bibliographie
Davidian H & Saedi GH: 1345 Al va omolsabiân bar mabnaye ravanshenasi in
Sokhan n°۱
Djamalian R: 1372 Rouh-ha-ye taskhir shodeh, Téhéran, Amir Kabir
Freud S & Breuer J : 1895, Etudes sur l’hystérie, Paris, PUF, (2000)
Freud S : ۱۹۱۱, Remarque psychanalytique sur l’autobiographie d’un cas de paranoïa in cinq psychanalyse, Paris, PUF, (1999), p264-324
:۱۹۲۳, Une névrose démoniaque au XVIIème siècle in l’inquiétante étrangeté et autres essais, Paris, Gallimard, (1985), p265-315Lacan: ۱۹۵۵/۵۶ Le séminaire, Livre III, Les psychoses, Paris, Seuil
Saedi GH : ۱۹۶۶ (۱۳۴۵) Ahle Hava, Téhéran, Amirkabir
Schreber DP : ۱۹۰۳ Les mémoires d’un névropathe, Paris, Points, (1975)
Winnicott DW : ۱۹۷۱ Jeu et réalité, l’espace potentiel, Paris, Gallimard, NRF, (1981)
[۱] The mind possessed: A physiology of possession Mysticism and faith healing
[۲] William Walters Sargant
[۳] Transference
[۴] Studien über Hysterie (de.) =Studies on Hysteria )eng.)
[۵] A Neurosis of Demoniacal Possession in the Seventeenth Century
[۶] ۱۹۱۱ Psycho-Analytic Notes on an Autobiographical Account of a Case of Paranoia (the Schreber case history)
[۷] Jean-Martin Charcot
[۸] Johann Christoph Haizmann
[۹] Paul Emil Flechsig
[۱۰] Donald Woods Winnicott