ما به این نتیجه رسیدیم، که پس رانش در اساس جریانی است، که در کنار تصورهایی در مرز بین سامانه های ضمیر ناآگاه (Ubw)، ضمیر آگاه (Bw)، ضمیر پیش آگاه (Vbw) صورت می بندد و اکنون می توانیم از نو بکوشیم، که این جریان را دقیق تر شرح دهیم. در این جریان می باید مساله سلب تصرف مطرح باشد، اما این پرسش طرح می شود، که این سلب در کدامین سامانه واقع می گردد و تصرف سلب شده به کدامین سامانه تعلق دارد.
تصور پس رانده در ضمیر ناآگاه (Ubw) کُنشگر باقی می ماند؛ این تصور پس رانده بنابراین می باید تصرف اش را نگه داشته باشد. سلب شده می باید چیز دیگری باشد. مورد اصلی پس رانش را پی رانش در نظر می گیریم، که چگونه در کنار تصور پیش آگاه و یا حتی نیز آگاه شده روی می دهد، که آن گاه پس رانش فقط می تواند عبارت از این باشد که از تصور، تصرف پیش آگاه سلب شود، تصرفی که به سامانه ضمیر پیش آگاه (Vbw) تعلق دارد. تصور آن گاه تصرف نشده بر جای می مانَد، یا این که (تصور)، تصرف را از ضمیر ناآگاه (Ubw) دریافت می کند، یا این که تصرف ناآگاه (ubw) را نگه می دارد، تصرفی که خود پیش از آن داشته است. یعنی سلب تصرف پیش آگاه، نگاه داشت تصرف ناآگاه یا جایگزینی تصرف پیش آگاه از راه تصرف ناآگاه. در ضمن پی می بریم، که ما بر این تامل چگونه ناخواسته گمانه هایی را استوار کرده ایم، که گذار از سامانه ضمیر ناآگاه (Ubw) به سامانه بعدی، گویا نه از راه ثبت نوینی، بلکه از راه یک تغییر وضعیت، از راه یک دگرگونی در تصرف پیش می آید. گمانه کارکردی در این جا گمانه جای شناختی را با اندک کوششی از میدان به در می کند.
چنین روند سلب لیبیدو اما بسنده نیست، که ویژگی دیگری از پس رانش را دریافتنی نماید. پی بُردنی نیست که چرا تصور تصرف شده یا تصور با تصرف درآمیخته از راه ضمیر ناآگاه (Ubw) نبایستی باز کوشد تا بر پایه نیروی تصرفش در سامانه ضمیر پیش آگاه (Vbw) رخنه کند. پس سلب لیبیدو بایستی خود را بر پایه آن تصور تصرف شده تکرار می کرد، و همین بازی بی سرانجام ادامه می یافته است، که نتیجه آن اما نبایست پس رانش باشد. همین طور نیز سازوکار بیان شده، از سلب تصرفِ پیش آگاه ناکام می شده است، چنان چه بحث بر سر بازنمایی پس رانش نخستین باشد؛ در این مورد البته یک تصور ناآگاه پیشِ روی است، که هنوز مورد هیچ تصرفی از سوی ضمیر پیش آگاه (Vbw) قرار نگرفته، که چنین تصرفی هم بتواند از آن تصور ناآگاه سلب شود. پس بنابراین ما در این جا به جریان دیگری نیازمندیم که در نخستین مورد، پس رانش را تامین می کند، در دومین مورد، فرآوری و ماندگاری پس رانش را فراهم می کند و ما می توانیم این جریان را فقط در گمانه یک پادتصرف بیابیم، که از راه پادتصرفی که سامانه ضمیر پیش آگاه (Vbw) خود را در برابر یورش تصور ناآگاه حفظ می کند. این که چگونه یک چنین پادتصرفی، پادتصرفی را که در سامانه ضمیر پیش آگاه (Vbw) روی می دهد خود می نماید، در مثال های بالینی خواهیم دید. این پادتصرف همانی است که هزینه دیرپاییِ پس رانشِ نخستین را باز می نمایاند و اما نیز دیرپایی اش را پشتیبانی می کند. پادتصرف تنها سازوکار پس رانشِ نخستین است، در پس رانش اصلی (در پی رانش) سلب تصرف پیش آگاه (vbw) نیز به آن افزوده می شود. چه بسا نیز ممکن است همین تصرف سلب شده از تصور، برای پادتصرف به کار گرفته شود.
ما پی می بریم که چگونه اندک اندک به جایی رسیده ایم که در بازنمایی پدیده های روانی، دیدگاه سومی را به جلوه آوریم؛ دیدگاهی که افزون بر سویه های پویا و جایگاه شناسانه، اقتصادی صرفه جویانه است، که سرنوشت های میزان برانگیختگی را دنبال می کند و یا دست کم به برآورد نسبی دستیابی به همان سرنوشت های میزان برانگیختگی گرایش دارد. ناراست نخواهیم یافت اگر که چگونگی نگرشی را که پایان یافت، پژوهش روان کاوانه با نامی ویژه باز شناسیم. پیشنهاد می کنم که این نگرش بازنمودی فرا روان شناسانه نامیده شود، اگر که از پس توصیف جریانی روانی بر پایه رابطه های پویا، جای نگارانه و اقتصادی صرفه جویانه برآییم. پیشاپیش گفتنی است که تا این سطح از دریافت هایمان این جریان تنها در موردهای پراکنده برای ما دست یافتنی است
ما به این نتیجه رسیدیم، که پس رانش در اساس جریانی است، که در کنار تصورهایی در مرز بین سامانه های ضمیر ناآگاه (Ubw)، ضمیر آگاه (Bw)، ضمیر پیش آگاه (Vbw) صورت می بندد و اکنون می توانیم از نو بکوشیم، که این جریان را دقیق تر شرح دهیم. در این جریان می باید مساله سلب تصرف مطرح باشد، اما این پرسش طرح می شود، که این سلب در کدامین سامانه واقع می گردد و تصرف سلب شده به کدامین سامانه تعلق دارد.
تصور پس رانده در ضمیر ناآگاه (Ubw) کُنشگر باقی می ماند؛ این تصور پس رانده بنابراین می باید تصرف اش را نگه داشته باشد. سلب شده می باید چیز دیگری باشد. مورد اصلی پس رانش را پی رانش در نظر می گیریم، که چگونه در کنار تصور پیش آگاه و یا حتی نیز آگاه شده روی می دهد، که آن گاه پس رانش فقط می تواند عبارت از این باشد که از تصور، تصرف پیش آگاه سلب شود، تصرفی که به سامانه ضمیر پیش آگاه (Vbw) تعلق دارد. تصور آن گاه تصرف نشده بر جای می مانَد، یا این که (تصور)، تصرف را از ضمیر ناآگاه (Ubw) دریافت می کند، یا این که تصرف ناآگاه (ubw) را نگه می دارد، تصرفی که خود پیش از آن داشته است. یعنی سلب تصرف پیش آگاه، نگاه داشت تصرف ناآگاه یا جایگزینی تصرف پیش آگاه از راه تصرف ناآگاه. در ضمن پی می بریم، که ما بر این تامل چگونه ناخواسته گمانه هایی را استوار کرده ایم، که گذار از سامانه ضمیر ناآگاه (Ubw) به سامانه بعدی، گویا نه از راه ثبت نوینی، بلکه از راه یک تغییر وضعیت، از راه یک دگرگونی در تصرف پیش می آید. گمانه کارکردی در این جا گمانه جای شناختی را با اندک کوششی از میدان به در می کند.
چنین روند سلب لیبیدو اما بسنده نیست، که ویژگی دیگری از پس رانش را دریافتنی نماید. پی بُردنی نیست که چرا تصور تصرف شده یا تصور با تصرف درآمیخته از راه ضمیر ناآگاه (Ubw) نبایستی باز کوشد تا بر پایه نیروی تصرفش در سامانه ضمیر پیش آگاه (Vbw) رخنه کند. پس سلب لیبیدو بایستی خود را بر پایه آن تصور تصرف شده تکرار می کرد، و همین بازی بی سرانجام ادامه می یافته است، که نتیجه آن اما نبایست پس رانش باشد. همین طور نیز سازوکار بیان شده، از سلب تصرفِ پیش آگاه ناکام می شده است، چنان چه بحث بر سر بازنمایی پس رانش نخستین باشد؛ در این مورد البته یک تصور ناآگاه پیشِ روی است، که هنوز مورد هیچ تصرفی از سوی ضمیر پیش آگاه (Vbw) قرار نگرفته، که چنین تصرفی هم بتواند از آن تصور ناآگاه سلب شود. پس بنابراین ما در این جا به جریان دیگری نیازمندیم که در نخستین مورد، پس رانش را تامین می کند، در دومین مورد، فرآوری و ماندگاری پس رانش را فراهم می کند و ما می توانیم این جریان را فقط در گمانه یک پادتصرف بیابیم، که از راه پادتصرفی که سامانه ضمیر پیش آگاه (Vbw) خود را در برابر یورش تصور ناآگاه حفظ می کند. این که چگونه یک چنین پادتصرفی، پادتصرفی را که در سامانه ضمیر پیش آگاه (Vbw) روی می دهد خود می نماید، در مثال های بالینی خواهیم دید. این پادتصرف همانی است که هزینه دیرپاییِ پس رانشِ نخستین را باز می نمایاند و اما نیز دیرپایی اش را پشتیبانی می کند. پادتصرف تنها سازوکار پس رانشِ نخستین است، در پس رانش اصلی (در پی رانش) سلب تصرف پیش آگاه (vbw) نیز به آن افزوده می شود. چه بسا نیز ممکن است همین تصرف سلب شده از تصور، برای پادتصرف به کار گرفته شود.
ما پی می بریم که چگونه اندک اندک به جایی رسیده ایم که در بازنمایی پدیده های روانی، دیدگاه سومی را به جلوه آوریم؛ دیدگاهی که افزون بر سویه های پویا و جایگاه شناسانه، اقتصادی صرفه جویانه است، که سرنوشت های میزان برانگیختگی را دنبال می کند و یا دست کم به برآورد نسبی دستیابی به همان سرنوشت های میزان برانگیختگی گرایش دارد. ناراست نخواهیم یافت اگر که چگونگی نگرشی را که پایان یافت، پژوهش روان کاوانه با نامی ویژه باز شناسیم. پیشنهاد می کنم که این نگرش بازنمودی فرا روان شناسانه نامیده شود، اگر که از پس توصیف جریانی روانی بر پایه رابطه های پویا، جای نگارانه و اقتصادی صرفه جویانه برآییم. پیشاپیش گفتنی است که تا این سطح از دریافت هایمان این جریان تنها در موردهای پراکنده برای ما دست یافتنی است