[1] Toward a Sinthomatology of Organization?

تصویر 1: حلقه برومیان Borromean Knot لاکان

تصویر 2: حلقه برومیان که در آن حلقه خیالین رها از حلقه نمادین است

تصویر 3: حلقه برومیان برای جویس که به ترفند سینتوم سرهمبندی شده است.
زبان به ذهنیت نظم میدهد. لاکان برای اینکه بتواند مسئله مواجههی ذهن و امرواقع را حل کند به توپولوژی رو آورد. توپولوژی تن به دوگانهانگاری زبان نمیدهد و به همین دلیل کمک میکند تا موضوعاتی مانند رابطهی میان درون و برون و یا غیرممکنهای منطقی و غیره از طریق بررسی زنجیرهها و گرهها کندوکاو شود. در سمینار شماره ۲۳، گره برومیان را به عنوان مثالی برای نمایش چگونگی ارتباط میان امرواقع، نمادین و خیالی طرح میکند. حلقه برومیان ترکیبی از حلقهها را نشان میدهد که یکبهیک به هم گره خوردهاند منتها با باز شدن هر یک از حلقهها، دو حلقهی دیگر نیز آزاد میشوند. به همین دلیل این گره برای گره ماندن به هر سه حلقهی خود احتیاج دارد. لاکان این گره را به عنوان آنچه از سوژه جانداری و حمایت میکند معرفی کرد. سینتوم sinthome اما بعد چهارمی است که او به بعد پیشین اضافه میکند و از این طریق بر تنش بنیادین میان امر نمادین واقعی و خیالی تاکیدی مضاعف میگذارد. این هر سه، همدیگر را “تاب” نمیآورند، سازندهتر این است که آنها را به گونهای سرهمبندیشده و از طریق یک ترفند artifice به یکدیگر متصل ببینیم، چیزی شبیه یک گره برومیان چهارتایی quadruple Borromean knot. سینتوم sinthome یک چنین ترفندی است. لاکان، سازوکار این ترفند را از طریق کارهای ادبی جیمز جویس تحلیل میکند. در این مقاله نکات اصلی این تحلیل عنوان شده است تا نشان دهد که چگونه سینتوم میتواند به عنوان عنصر چهارم سوژه وارد شود. لاکان به هنگام تحلیل سینتوم جویس، دو مقوله را که به گمان او بر ذهنیت جویس تاثیر و ردپای خود را در آثار او برجای گذاشتهاند برجسته میکند:
1- رابطهی او با بدن خودش
2- نقش پدرش
لاکان رابطهی جیمز جویس و پدرش را با کلمه تقصیر failure توضیح میدهد. پدرش در حق او قصور و کوتاهی fail میکند.
این یک موضوع تکرار شونده در کارهای جویس است و در نامهنگاریهایش بارها به آن پرداخته است. لاکان اگرچه “کوتاهی” (=قصور) والدین را در حق جویس میپذیرد اما به گمان او این امر منجر به سایکوتیک شدن وی نشده. استعارهی والد کماکان به قوت خود باقی است اما جویس ردی از سایکوز بودن را با خود حمل میکند به این اعتبار که زبان برای او چیزی تحمیل شده imposed و مغشوش/ انگلی parasitical باقی مانده است. لغزش موجود در کارکرد والدین که به دلیل “قصور” پدر اتفاق افتاده همان چیزی است که میباید به عنوان سیمپتوم مناسب proper symptom جویس خوانده شود: “جویس پایش را در زمین پدرش سفت کرده و در عین حال انکارش میکند. این همان سیمپتوم اوست”. سینتوم او اما به کلی چیز دیگری است. لاکان تاکید دارد که کارکرد نام مناسب proper name در اینجا حیاتی است. “کوتاهی” در “نام پدر” اتفاق نیفتاده است. حداقل کامل اتفاق نیافتاده است. گرچه پدر جویس در ایفای نقش پدری “کوتاهی” کرده است اما جویس سعی کرده است تا از طریق کار ادبی “نام” خود را بسازد و این دقیقاً همان جایی است که ما باید به “جویس”[1] به عنوان سینتوم نگاه کنیم.
در رابطه با جویس و بدنش، لاکان به فرازی از “هنرمند به عنوان مرد جوان” A Portrait of the Artist as a Young Man اشاره میکند که در آن قهرمان داستان، استفان ددالوس، کارش با تنی از دوستان به دعوا میکشد آن هم سر موضوع شاعری. آنها هم از خجالت او در میآیند. حالا کتک مفصلی خورده است، اولش کمی جا میخورد اما فورا جوری وانمود میکند که انگار نه انگار. به کلی میزند زیر همه چیز و معنای اتفاقی که افتاده است را برای خودش هم انکار میکند. عبارتی که به کار میبرد این است: “غلفتی کندش مثل پوست!” casts it off like a peel!
لاکان این بخش از نوشته را نوعی خود-سرگذشتنویسی میانگارد و میگوید که این رابطهی میان جویس و بدنش را برملا میکند. به زعم او، عبارت “پوست” استعارهای است برای نمایش رابطهی میان جویس با بدنش که جایگزین و (در اینجا) بریده و کنده cast شده است .[2]
لاکان این چنین ادامه میدهد که بدن وصل به ایگو است: “ایدهی “خود” به عنوان تنانگی وزنی دارد و این دقیقا همان چیزی است که به آن ایگو میگوییم.” ایگو از بدن به عنوان ایماژ حمایت میکند. ماجرای کتککاری منجر به این میشود که جویس به این ایماژ از بدن خود با نفرت نگاه کند و لذا قالش را بکند تا برود. ارتباط خیالی برای جویس لغزان میشود. لاکان این موضوع را توسط حلقه برومیانی نشان میدهد که در آن امر خیالی دیگر از طریق گره به امر نمادین وصل نیست و بیم آن میرود که از درون تصویر بلغزد و بیرون برود. (شکل شماره ۲ مقاله). همچنین بحث میکند که خصلت شهودی epiphany متن جویس نتیجه مستقیم همین ناتوانی امر خیالین به برقراری گره است و لذا تنها متکی به ارتباط میان امر نمادین و واقعی است. ناتوانی جویس برای ورود به داخل امر نمادین راه خود را به درون نوشتههای او باز میکند. امر خیالی از طریق این شهودهای آنی و وقایع شبه مذهبی که تمام وجود او را در بر میگیرند به درون نوشتههایش نقب میزند. به زعم لاکان، نوشتن ترفندی است که نقص امر خیالین را التیام میبخشد. این ترفند نوشتن همان تنی است که سینتوم جویس را میتند. لاکان این را از طریق تصویر شماره ۳ نشان میدهد. “بدنه”ی œuvre ادبی جویس، کارکردی نظم دهنده دارد. محروم از داشتن هویتی خیالی، او میآموزد تا با هویتسازیهای خود در درون نوشتههایش زندگی کند. از طریق نوشتار است که او سعی میکند تا برای خود نامی دست و پا کند و به همین نامی که دارد، یک معنی جدید تزریق کند. لاکان از این به عنوان jouis-sens یاد میکند که در آن دو کلمه ژویسانس و معنا sens به هم جوش خوردهاند [و از آن طنین نام نویسنده هم به گوش میرسد]. بنابراین، سینتوم در تعلیق میان امر واقع و امر خیالی به سر میبرد. کارکرد معمول زنجیرهی دالها به کلی توسط جویس واژگون subvert میشود و در رگ آن ژویسانسی خاص تزریق میشود. ترفندهای کاری او که حالا کارکردی سینتومیک دارند به اینکار میآیند تا او بتواند با تحمیل سهمناک نظم نمادین بر روی سوژگی خودش کنار بیاید.
سینتوم باعث میشود تا از سوژه، به عنوان سوژهای غیرسایکوتیک، حمایت شود و میان حلقهها ارتباط برقرار شود.
میگویند که در مورد جیمز جویس، این مجموعه کارهای œuvre اوست که به سینتوم شکل میدهد. کار ادبی او تلاشی است برای بازنویسی نامش با چیزی دیگر در حالیکه دقیقا همین نام است که به گونهای شفاناپذیر با سیمپتوم گره خورده است: با پدری مقصر. کار او در خودش ترفندی پنهان دارد: یک سینتوم که آن نام را از نو دلالت میکند. از سوی دیگر دیدیم که همین سینتوم باعث برقراری ارتباط دوبارهی او با بدنش به عنوان یک ایماژ نیز میشود. این ارتباط از طریق بازی رادیکال معانی در درون متن اتفاق میافتد که منجر به جاری شدن معنی لذت به درون خطوط متن میشود. بررسی مورد جویس برای این است که ببینیم در گره بورومیان چگونه یک سینتوم میتواند به عنوان حلقه چهارم وارد شده و رابطهی از دسترفته را از نو و به شکلی دیگر بازسازی کند. بدون سینتوم ارتباط میان حلقهها از بین میرود و اساساً گرهی وجود نخواهد داشت. لاکان همچنین بر کارکرد دیگری ازسینتوم تاکید میگذارد به این معنا که وقتی خطر تبدیل شدن حلقهها به یکدیگر وجود دارد سینتوم فرق میان آنها را یادآور میشود. سینتوم با توانایی خود برای ترمیم گره، تفاوت میان هر رجیستر یا حلقه را نیز با خود به ارمغان میآورد.
سینتوم گره را ممکن و همزمان آنها را از یکدیگر متمایز میسازد و اجازه میدهد تا ژویسانس در درون تاهای fold حلقهها اتفاق بیافتد. نام این فرآیند suturing و splitting است: شکافتن و بخیه زدن.
(در ادامه متن تفاوت میان دو نوع ژویسانس فالیک و خیالین بحث شده است.)
[1] “جویس” هم نام خود اوست و هم نام خانوادگی و در واقع “نام پدر”.م.
[2] غلفتی از کلمه غلاف عربی است. چیزی مثل قالب. cast off هم در اینجا هم معنی قالب میدهد و هم بریدن.