سیمرغ و پزشکی از چشمانداز زبان
جستوجوی نمادی مناسب برای سازمان نظام پزشکی که پیشینهی پزشکی و تخصصهای همبسته با آن را سازماندهی میکند و هویت شغلی پزشکان و رشتههای همسو در این نهاد ساماندهی میشود، کاری درخور است، چراکه هویت نمادین این سازمان را شکل میدهد و لحاظکردن مؤلفههای فرهنگی و علمی کنار هم این نماد هویتبخش را غنیتر و گویاتر میسازد.
در این نوشتار کوتاه، از منظری زبان ـ روانشناسانه، به ارزیابی نماد سیمرغ برای سازمان نظام پزشکی ایران پرداخته میشود.
الف) پیش درآمد:
واژهی پزشکی بهصورت ” بئش ز” در اوستایی بوده است که به معنای درد و رنج است. واژهای که بعدها در زبان پهلوی “بش” یا “بیش” گردید. “ز” نیز از مصدر “زدن” است و ازاینروی ریشهشناسی این واژه به مفهوم رنجزدایی رهنمون میشود.
Medicine در انگلیسی به نظر برخی صاحبنظران از مذ (که در اوستایی به معنای می و دارو بوده است) و به نظر برخی از “ماد” میآید. واژهی دارو نیز همان داروک در زبان پهلوی است که drug انگلیسی ریشه در آن دارد.
باتوجهبه آنچه گفته آمد، پس نمادی که برای پزشکی انتخاب میشود، بازتابگر چنین مفاهیمی باید باشد.
ب) استورهی سیمرغ:
واژهی سیمرغ در اوستایی مرغوسئنه (saena mereghu) و سین مورو در پهلوی (سین به معنای آهن و مورو به معنای کبک دری که نماد خوشیمنی بوده است)، syena در سانسکریت، sain در آذری (واژهی صائن قلعه یادکار آن است) و sin در ارمنی است. در اساتیر چینی هم sienـ ho نامیده میشود. مرغ همایون، کبک و مرغ بسیار بزرگ شکاری در دل این واژه در باستان بازتاب داشته است.
بنا بر اوستا، سیمرغ در دریای فراخ کرت بر بالای درخت ویسپوبیش (همه ـ درمانبخش) که در آن تخم همهی گیاهان نهاده شده، جایگاه دارد و با پرواز او، این تخمها به زمین میریزد و پرندهی اهورایی دیگری به نام چمروش (چینامروش) این تخمها را به ایزد باران (تیشتریه) میسپارد تا بر زمین فرو باراند.
مفهوم دیگری که در این واژه در باستان بوده، پارسایی و دانایی است. که در اوستا و دینکرد این نگاه بازتاب دارد.
به گواه اوستا مردی وارسته، دانا، پارسا و مانا که فروشی او در فروردین یشت ستوده شده است سئنه پسر اهوم ستوت (Aahum Stut) است که یکصد پیرو داشته است. دینکرد بیان میدارد که وی صد سال پس از ظهور دین به دنیا آمده، دویست سال پس از ظهور دین درگذشته، نخستین پیرو مزدیسنا و از شاگردان زرتشت است و در روز واپسین کنار او است.
و همین مفهوم بعدتر جنبههای روحانی و معنوی مییابد. که در منطقالطیر عطار و مثنوی معنوی و بسیاری از دیگر آثار عرفانی ـ ادبی این مسئله را میبینیم. مثلاً سیمرغان در مثنوی مولوی مردان کاملی هستند که با حقیقت کامله اتحاد یافتهاند. یا سیمرغ دل باطن مرد کامل، دل و جان سالک است.
چون شما در دام این آب و گلید کی شما صیاد سیمرغ دلید
و نیز سیمرغ روح، روح الهی و روان انسان در مثنوی معنوی است:
و ز هوایی کاندرو سیمرغ روح پیش از این دیده است، پرواز فتوح
و البته که این استوره، درد زدایندگی و درمانگری را نیز بهویژه بر اساس سترگ متن شاهنامه باز مینمایاند. مثلاً در زایمان رودابه و مداوای رستم پس از نخستین نبردش با اسفندیار، تدبیر سیمرغ کارساز است و این مسئله نمایانگر مفهوم درمانگری است، اما در این نکته باید تأمل کرد که شیوهی درمانگری سیمرغ پژواک جادوگری دارد، چنانچه اسفندیار به رستم یادآور میشود:
تو از جادوی زال گشتی درست وگرنه تن خستهات گور جست
که جادوی زال به کمک و یاری سیمرغ است. البته در فرهنگهای باستان، کاهنان و جادوگران، به پیشینهی پزشکی و درمانگری میپرداختند و در بسیاری از آثار دینی ـ مذهبی، همسویی رویکردی روحانی با درمان جسمانی به چشم میخورد و علمالابدان همسنگ علمالادیان شمرده میشود.
همچنین استورهی سیمرغ، طنین مادرانه نیز دارد، چه زال را سیمرغ چون مادری مهربان میپرورد و شخصیتی بلندآوازه چون زال، در سایهی مهر و حمایت او میبالد.
پ) بررسی پیوند استورهی سیمرغ و پزشکی:
گفتمان پزشکی به تعبیر روانکاوی لکانی، به گفتمان ارباب ـ برده نزدیک میشود. چراکه بیمار نمیداند و پزشک میداند و آنکه میداند از جایگاهی فرادست دستوری را تجویز میکند. شباهت واژههای دستور (Dostur به معنای پزشک) و دستور(Dastur به معنای فرمان) میتواند بازتابگر قرابتی معنایی باشد. همریشگی تجویز و اجازه نیز در چنین الگوی ارتباطی (فرا ـ فرودست) متجلی است. توده نیز زیستن را در دستان پزشک میبیند و این مسئله بهویژه در فرهنگهای سنتیتر، پزشک را مسیحانفس مینمایاند. و به معنای عرفانی شفاگری (to heal انگلیسی و Heilen آلمانی که در ادبیات دینی کلیسایی نیز مطرح است ) نزدیک میسازد.
از این منظر، نماد سیمرغ به این مفهوم جلوهای فراطبیعت و قدسانی میبخشد که آن را از مفهوم علمی نوین (مدرن) و دانش تجربی دور میکند و فرهنگسازی غلطی مینماید که در بستری اربابپرور، جایگاه کاذب و مراد گونهی اربابانه را تداعی مینماید. هرچند در اهمیت جایگاه پزشک و درمانگر و مجموعههای همسو با آن در جامعه تردیدی نیست و این جایگاه شایسته و بایسته است که تکریم و تقدیر و تحسین گردد، اما جاودانهسازی آن، در تضاد با نگاهی روشنگرانه است که خرد بنیاد و انسانمحور و تجربهگراست. مفهوم مادرانگی نیز در این استوره تکلیفی نامتناسب بر دوش این حرفه میگذارد و فاصلهی درمانیای را که لازمهی درمان است، نادیده میگیرد. ازاینروی شاید “نماد سیمرغ”، نماد مناسبی برای مجموعهی پزشکی نباشد.
منابع:
۱٫ اسماعیلی، حسین (۱۳۸۹)، داستان زال از دیدگاه قومشناسی (مقاله از کتاب تن پهلوان و روان خردمند، شاهرخ مسکوب)، تهران، انتشارات طرح نو
۲٫ جنیدی، فریدون (۱۳۹۰)، بهداشت روان در ایران باستان (مقاله از فصلنامهی سیاووشان شماره ۱۴)
۳٫ شهیدی مازندرانی، حسین (۱۳۷۷)، فرهنگ شاهنامه، تهران، بنیاد نیشابور
۴٫ گوهرین، سید صادق (۱۳۶۲)، فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی، تهران، انتشارات زوار