زندگی وقف عمل و وضع بشر
اصطلاح زندگی وقف عمل (vita active) سه فعالیت بنیادین بشری را شامل میشود: زحمت (labor)، کار (work) و عمل (action).
زحمت، فعالیتی است متناظر با روند زیستی بدن انسان که رشد خودانگیخته، سوخت و ساز و زوال آن در فرجام کار در گرو حوائج و ضروریات حیاتی است و زحمت آنها را ایجاد و وارد روند زندگی میکند. وضع بشری زحمت، خود زندگی است.
کار، فعالیتی است متناظر با غیرطبیعی بودن وجود بشر که در چرخه حیاتی بی انقطاع نوع بشر جای ندارد و جهانی مصنوع از اشیا فراهم می آورد که به نحوی مشخص با هر گونه محیط طبیعی فرق دارد. یکایک زندگی های فردی درون محدوده آن سکنی دارند، حال آنکه خود این جهان قرار است بیش از همه آنها عمر کند و از همه آنها فراتر رود. وضع بشری کار جهانی بودن (worldliness) است.
عمل آن یگانه فعالیتی است که بدون واسطه اشیا یا مواد، مستقیما میان انسانها جریان دارد و متناظر است با وضع بشری تکثر و با این امر واقع که انسانها، و نه انسان، بر کره زمین به سر می برند و ساکن جهانند.
اگر چه همه جنبه های وضع بشر به نحوی با سیاست ارتباط دارد اما این تکثر به طور خاص عینا شرط اصلی هر گونه زندگی سیاسی و اجتماعی است؛ آن هم نه صرفا شرط لازم بلکه حتی شرط کافی آن.
زحمت نه تنها بقای فرد، بلکه حیات نوع را هم تضمین میکند. کار و مصنوع آن، یعنی مصنوع بشری، بی ثمری حیات فانی و طبعِ گذرای حیات بشری را از مقداری ماندگاری و دوام برخوردار میکند و عمل تا جایی که درگیر تاسیس اجتماع سیاسی میشود، شرط یادآوری، یعنی شرط تاریخ، را برپا میدارد.
همه فعالیت های بشری مشروط به این واقعیت هستند که انسان ها با هم به سر میبرند، اما تنها عمل است که خارج از جامعه انسانها قابل تصور هم نیست. زحمت مستلزم حضور دیگران نیست گو اینکه موجود زحمت کشی که در انزوای کامل به سر میبرد، نه انسان بلکه حیوان زحمت کش (animal laborans) به حقیقی ترین معنای کلمه است. کسی که کار و تولید میکند و جهانی را میسازد که تنها مسکون خود اوست، همچنان سازنده است اما انسان سازنده یا ابزارساز (homo faber) نیست. او کیفیت اختصاصا بشری اش را از کف داده و به بیان دقیق تر نوعی خداست، صانعی الهی آنچنان که افلاطون در رساله تیمائوس خود او را وصف کرده است. تنها عمل امتیاز انحصاری انسان است. نه حیوان و نه خدا هیچ کدام توانایی عمل ندارند و تنها عمل است که به تنهایی در گرو حضور پیوسته دیگران است.
حیطه عمومی و جهان مشترک ما را گرد هم می آورد و در عین حال مانع از آن میشود که بر سر هم خراب شویم. سخن و عمل انحای ظهور جهان مشترک یا نمود یافتن انسانها بر یکدیگرند آنهم نه به واقع در مقام اشیا فیزیکی بلکه در مقام انسان.
انسانها خیلی خوب میتوانند بدون زحمت کشیدن زندگی کنند، میتوانند دیگران را وادارند که به جای آنها و برای آنها زحمت بکشند و خیلی خوب میتوانند تصمیم بگیرند که از جهان اشیا صرفا استفاده کنند و محظوظ شوند بی آنکه خودشان یک شی مفید هم به آن اضافه کنند. در مقابل زندگی عاری از سخن و عمل، باعث میشود که هر کدام از ما به جانب تجربه شخصی خودمان واپس رانده شویم که در آن تنها احساسات، خواست ها و امیال خودمان واقعیت دارند و این زندگی دیگر بشری نیست زیرا دیگر در میان افراد بشر سپری نمیشود.
به قول ایساک دینسن، هر اندوهی قابل تحمل میشود اگر آن را به قالب داستانی در آورید یا داستانی در باب آن بگویید.
برگرفته از کتاب وضع بشر. هانا آرنت. ترجمه مسعود علیا. نشر ققنوس، ۱۳۸۹