ذهنی‌سازی در برابر چپاول و هرج‌ومرج انسان‌ها در شرایط خطرناک‌ـ‌ مانند بروز اپیدمی یا جنگ‌ـ می‌توانند جوانب مختلفی از سرشت خود را آشکار سازند. از‌این‌رو توجه به این جنبه‌های تاریک رانه‌های افراد در شرایط بحرانی درخور توجه است. رانه‌های پرخاشگرانه‌ای که معمولاً در شرایط عادی با ظاهری متمدنانه، پنهان می‌شوند و آماده‌اند در نتیجه‌ی یک اپیدمی، سیستم‌های اجتماعی را به چالش بکشند.

تجربه نشان می‌دهد که یک همه‌گیری می‌تواند موازین اجتماعی را‌ـ‌ در سطوح عمیق‌ـ دچار تغییراتی جدی کند. این تغییرات می‌تواند به‌صورت فروپاشی چهارچوب‌های اجتماعی و رشد بزهکاری خود را نشان دهد. پروسه‌های ناخوشایندی‌ـ مثل ترس از دوستان، افراد خانواده، همسایه‌ها و به‌خصوص بیگانگان‌‌ـ‌ افزایش می‌یابد وحتی در برخی مواقع منجر به این می‌شود که بیماران و ناقلین ویروس از جمع‌ها رها شوند، طرد شوند و حتی در معرض خصومت قرار گیرند. در این وضعیت ارزش‌های اجتماعی زیر پا گذاشته می‌شود و حتی دینداران مناسک روزمره‌ی خود را فرو‌ گذاشته و همگی به انتظار ظهور یک منجی یا نیروی نجات‌بخش ماورا‌ءالطبیعه می‌نشینند.

در چنین شرایطی دولت‌ها هم دچار پانیک شده و برای یک‌لحظه گویی دنیا وارونه می‌شود. اخبار مختلفی درخصوص چپاول و حمله به مراکز خرید و هرج‌ومرج‌های اجتماعی در رسانه‌های خبری می‌توان یافت. مردم وحشت‌زده از ترس قحطی قریب‌الوقوع، به خرید بی‌رویه‌ی کالا از فروشگاه‌های مواد غذایی و بهداشتی و به نحوی چپاول این اماکن، اقدام می‌کنند. از دیدگاه سایکو داینامیک، پرداختن به یکی از بخش‌های مرتبط با روابط ابژه نظیر درک متقابل از خود و دیگری، قابلیت انعکاس یا آنچه ذهنی‌سازی نامیده می‌شود، می‌تواند کمک شایانی به فهم این پدیده کند. “ذهنی‌سازی” (Mentalization) یا به عبارتی “ظرفیت انعکاسی” (capacity Reflective) یکی از ارکان موردنیاز برای تشکیل و حفظ روابط بین فردی سالم است. همان‌طور که “کابنیس” به بهترین شکل عنوان می‌کند ذهنی‌سازی عبارت است از “توانایی تفکر درمورد خود و دیگران به طریقی سه‌بعدی”.

به‌عبارت‌دیگر ذهنی‌سازی‌ای که خود طی رشد به کمک مراقبان اولیه‌ی حساس و ایمن از لحاظ دل‌بستگی شکل گرفته است، یک جنبه‌ی خاص از ظرفیت بین‌سوژه‌ای گسترده می‌باشد که توانایی احساس و درک تجربه‌ی ذهنی شخص دیگر را برای فرد به ارمغان می‌آورد. واضح است که بین تئوری دل‌بستگی‌ـ‌ که پیش‌تر در این مقاله به آن اشاره شد‌‌ـ‌ و این مقوله ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. اکنون اجازه دهید به موضوع مورد بحث بازگردیم؛ در نتیجه‌ی اختلال در فرایند تکامل ذهنی‌سازی، فرد توانایی درک شرایطی که طرف مقابل در حال سپری‌کردن آن است را ندارد؛ لذا این امر منجر به ایجاد هرج‌ومرج و دیگر تعاملات اجتماعی نابهنجار خواهد شد.
وقتی نتوانیم بالغانه دنیای عینی و ذهنی دیگری را توأم با تمام ترس‌ها، ضعف‌ها و کاستی‌ها با عیاری برابر با نمودهای بیرونی و درونی دنیای خود ببینیم، به خود اجازه‌ی پایمال‌کردن حقوق اجتماعی بالقوه‌ی دیگری، برای دستیابی به منافع شخصی خود را می‌دهیم. از دیدگاه سیستمی روان‌پویشی، پذیرش مقوله‌ی شکل‌گیری جنبه‌های نابهنجار اجتماعی و هرج‌ومرج آسان نیست. به‌خصوص وقتی می‌توانیم علت ایجاد چنین پدیده‌هایی را به گردن اپیدمی بیندازیم. درواقع عدم وجود یک عرصه‌ی روانی مشترک و فقدان تشکیلاتی مقتدر برای رهبری در زمان بحران و عدم وجود همبستگی اجتماعی، جامعه به‌سمت هرج‌ومرج گرایش پیدا می‌کند که نتیجه‌ی آن در عدم همکاری جمعی و پس‌رفت اجتماعی نمایان می‌شود.